💜مونیکا💜

#تب

تو کامنتا بگو چرا😌

💚✌

#قـلــ🫀ــب بــنــفـش💜👐 #PART3 دیانا : ارسلان میگم دوست داری؟ ارسلان : زیاد اندازه ستاره های آسمون تو تک گل باغ من😂 دیانا : خیلی بدی ارسلان😠😒 ارسلان : من اول تو رو بخاطر از رو انداختن دوستام دوست داشتم اما الان نه💜🥺 دیانا : چه رمانتیک #صحنه بعد ممد : ما مانده ایم تنهای تنها تنها میان سیل غم ها😂 رضا : بیا بیا گوشیت داره زنگ میخوره سیل غم ها😂🙄 مکالمه(ارسلان قلب بنفش.......ممد قلب آبی) 💙الو سلام چطوری مارمولک 💜سلام ممد جان عزیزم خوبی 💙آهان این یعنی میان خونه بهت میگم 💜دقیقا 💙عوضی خیلی خری 💜منم همینطور 💙حالا چیکار داشتی 💜هیچی میخواستم بهت بگم.....ولش کن حالا ببینمت میگم بای🙄 💙بای ممد : ارسلان هم دیونه شده ها #صحنه بعد ارسلان : دیانا پاشو دیگه دیر وقته بریم خونه آبمیوه تو بخور بریم دیانا : ارسلان تو کی میای خاستگاریم؟ ارسلان : چی😳 دیانا : خا س ت گ ا ر ی فهمیدی؟ ارسلان : آره حالا میام،میگم میخوای با دوستام آشنا بشی؟ دیانا : آره،تو چی تو میخوای با دوستام آشنا بشی؟ ارسلان : پس میریم ویلای ما یه چند روز آب و هوا مون هم عوض میشه مگه نه دیانا : آره عالی میشه کی بریم ارسلان : پس فردا دیانا : عالی دوستام هم فردا میان خب من دیگه میرم بای ارسلان : میبرمت دیانا : خودم میرم ارسلان : باشه ولی.... دیانا : خودم میرم دیگه عزیزم نمیخوام کسی منو با تو ببینه ارسلان : بای مراقبت کن دیانا[نمی دونم چرا حسم به ارسلان اینجوریه انگار عاشقش نیستم دوستش دارم اصلا حالم خوب نیس] ارسلان[نمیدونم چرا حسم به دیانا اینجوریه انگار که عاشقش نیستم مثل خواهرم دوستش دارم] فردا🍊🧡 دیانا : سلام چه عجب شما اومدین نیکا : آره دیگه اومدیم دیانا : فردا داریم میریم شمال پانیذ : کجاا دیانا : شمال نیکا : با کی؟ دیانا : ارسلان نیکا : ارسلان کیه؟ دیانا : اون روز که رفتم خرید باهاش آشنا شدم شمارشو زد تو گوشیم بهش زنگ زدم باهم قرار گذاشتیم بعد باهم دوست شدیم نیکا : خیلیم عالی😐 پانیذ : خیلیم عالی چیه تو اصلا این پسر رو نمیشناسی همش 6 روزه باهاش آشنا شدی بعد از ما میخوای باهاش بیایم شمال تازه برای خودتم خطرناکه دیانا من نمیزارم بری ادامه دارد... #admin_nika

#قـلــ🫀ــب بــنــفـش💜👐 #PART2 《تو پارک🌳💚》 ارسلان : اون دختره رو ببین ضایع نکن اوکی؟ ممد : نکن منو وارد این بازی های کثیف نکن ارسلان : سلام من ارسلانم نیکا : سلام،نیکا🙈☺ بفرماييد ارسلان : میتونم شمارتو رو داشته باشم ؟! نیکا : نه😡با کیف کمری زدم تو سرش😆👜 و پسره کاملا پوکر وایساده بود منم زود رفتم ارسلان : خیلی ممنون😐 ممد : چسبید،حقته نوش جونت 🤣😂 ارسلان : برو برو هیچی نگو فقط برو😒(بچم دلم براش سوخت🥺😂) #صحنه بعد نیکا : رفتم پارک یه پسره اومد گفت من ارسلانم بعد اسممو گفتم گفت میشه شمارتون رو داشته باشم گفتم نه با کیف زدمش اومدم😂 پانیذ : چیکا کردی😂😂😂😂😂😂 دیانا : آفرین😂👌 #صحنه بعد ممد: بعدش بعدش🤣🤣دختره با کیف زد تو سرش 😂🤣 رضا : بهترین کارو کرد دختره 🤣👌 ممد رضا :جرررررر چیکار کردی تو پسر 😂😂😂 ارسلان : حالا ببنید میرم مخ یکیو میزنم رضا : حواست باشه یهو عاشق ماشق نشی بدبختمون کنی ارسلان : من عشق😏😂 ممد : ببنیمو تعریف کنیم فردا💚🌿 ممد : ارسلان کجاس؟ رضا : رفت باز با کیف بزنن تو صورتش😂 #صحنه بعد دیانا : من میرم خرید نیکا: آخ آره یه ذره آلبالو هم بخر دلم خواست دیانا : باشه بای[با یه تیشرت آبی روشن و شلوار جین سفید با یه شال سفید🤍یه کتونی سفید] بیرون🌕💛 دیانا : خب همه خریدارو کردم برم خونه 1MEN دیانا : آخ چیکار میکنی آقا ارسلان : ببخشید بزارید جمع کنم گوشیم کوش ببخشید میشه گوشیتون رو بدین زنگ بزنم😈💜 دیانا : بله بفرمایید ارسلان:( شماره رو زد ) اِععععععع پیدا شد😄بای دیانا : بای😐فقط انگار میخواست شماره بده #صحنه بعد ارسلان : بله سر بلند اومدم ممد : چی شد مخ زدی ارسلان : آره خیلی زرنگانه شمارمو زدم تو گوشیه یه دختره تو خیابون باید منتظره بمونم تا زنگ بزنه محراب : خاک تو سر هولت😂 #صحنه بعد دیانا : یه پسره جذاب بهم شماره داد وای چرا هیچ کس خونه نیست اِوا نامه ببینم چی نوشته نامه:✉🤍سلام عسلم پانیذم من رفتم خونه پدرم به پدرم سر بزنم یه هفته دیگه میام سلام عسل نیکام من رفتم خونه مادرم بهش سر بزنم یه هفته دیگه میام بای🤍 دیانا : اینا که نیستن بزار یه زنگ به این پسره بزنم وای زنگ خورد مکالمه📞(قلب سفید دیانا ... قلب بنفش ارسلان) 💜.سلام😍 🤍.سلام خوبید 💜.بله شما خوبید منتظره زنگتون بودم 🤍.چی؟ 💜.یعنی میتونم ببینمتون باز🙂 🤍.آره یعنی نه آره آره میام کجا؟🤦🏼‍♀️ 💜.الان بیاید پارک نیاوران 🤍.باشه پایان مکالمه📞🚫 4MEN دیانا : سلام ☺😍 ارسلان : سلام ازتون یه درخواست داشتم دیانا : بفرمایید ارسلان : میشه با من رل بزنید؟ دیانا : آره آره آره آره😍😍😍 ارسلان : ممنون اسمت چیه اصلا شما دیانا : دیانام😍 ارسلان : ارسلانم خب دیگه الان بدو خونه MY LOVE 💓 دیانا : باشه همسر عزیزم😍(😂😂😂😐🤣🤣🤣) #صحنه بعد ارسلان : بیایدد MY LOVE مو ببینید 😏 متین:😍😔ارسلان نکن با احساسات این دختر بازی نکن ارسلان : ول کن بابا،دختر خوبیه ممد : خاک تو سرت این دختر بد بخت الان فکر میکنه ت عاشقشی🙄😕 محراب : من حرفی ندارم😕 ارسلان : برید بابا حسودا🙄 متین : من میرم بخوابم ممد : برو (متین رفت تو اتاقش پرید رو تخت و به سقف اتاق خیره شد)نکنه عاشق دختری شدم که تا حالا ندیدمش نکنه.... نه بابا من اینو هنوز ندیدم تازه فعلا رل ارسلان 6 روز بعد💚🥒 ادامه دارد... #admin_nika

#قـلــ🫀ــب بــنــفـش💜👐 #PART1 ارسلان : جم کن جم کن محمد پاشو ممد : هان چیع تو هم فقط به من حرف بزن😒🙄 ارسلان: بسه پاشو بریم پارک یه چند تا مخ بزنیم ممد : خاک تو سرت عن جامع😂😐مگه تو دو روز پیش کات نکردی؟ ارسلان : آره ولی پسر که بی رل نمیشه😁 متین: منو ممد رضا چند ساله سینگلیم مردیم؟تازه محرابو محمدرضا هم چند ساله سینگلن ارسلان : من نمیتونم ممد پاشو ممد : برو به متین بگو ارسلان : متین نه متین نمیاد ممد : باشه انگل جامع🙄 ارسلان : من میرم آماده بشم ممد : برو #صحنه بعد نیکا : دیانا من حوصلم واقعا سر رفته پانیذ : خب عسلم برو پارک یه دور بزن بیا نیکا : آره بَدم نمیگی🙂👐 رفتم اتاق لباس بنفش رو پوشیدم با یه شلوار جین مشکی جذب یه شال مشکی با یه آرایش ملایم💅🏻💄 نیکا : من رفتم عسلا پانیذ : برو دورت بگردم بای دیانا : خدافظ عسل مراقبت کن🙂 #صحنه بعد ارسلان : رفتم تو اتاق یه پیراهن سفید پوشیدم چند تا دکمه بالا شو باز گذاشتم که یه ذره دختر کش بشه(😝😂)با یه شلوار سفید جذب ممد : دکمه هارو ببند ارسلان : چشم عباس آقا ما رفتیم بای محراب : برو نبینمت مارمولک🦎😂 متین : برو ارسلان : خدافظ😂 ادامه دارد...💜👐 #admin_nika