کرشمه
- حرف ها و نگاه های خیلی غیر مهم من - @sadeghzojaji حرفای قشنگ ناشناس هم این جا بگین https://t.me/iHarfBot?start=384537480
Більше597
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
من امشب دوباره فهمیدم درد فراغ رو، من امشب دوباره دل تنگ شدم.. بچه ها گاهی هر چند وقت یه بار لازمه یه تلنگر بخوریم تا قدر آغوش هامون رو بدونیم. قدر نگاه ها، قدر بوها و لبخند ها و ابرو ها رو بدونیم. مزه چایی بعد از کوفتگی، لذت آشتی چند ثانیه بعد ناز... دلم به اندازه همه دل تنگی کسی که سال هاست از وطن دوره تو همین یه شب واسه همسرم تنگ شده.. دلم قالیچه سیلمون رو میخواد رفقا
لا تَخَف وَلا تَحزَن، إِنّا مُنَجّوكَ...
'نترس و ناراحت نباش. ما نجاتت میدهیم..."
عنکبوت/آیه۳۳
اون شب تیرهی بیستاره هم صبح شد. عجیبه اما جهان تابهحال گنجشکها رو ناامید نکرده. حتی یهروز.
... دو دلجو مهربان باهم .
دو غمگین قصٌه گوی غصٌه های هر دوان باهم.
خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان باهم .
#مهدی_اخوان_ثالث
اما شعر عمیق جبران خلیل جبران چه می گوید؟! کلی استدلال می آورد ولی اخرش برخلاف همه نکته های خود دعوت می کند به عشق، اما می آورد. وقتی اما می آید حرف های قبلش باطل است. می گوید همه چی باطل، اما عاشق شو. اصلا عشق با همین تناقضات خود هست که عشق است. با همین نا مطلوبی ها و عدم لطلفت هایی که دنیا به عاشق نشان می دهد عشق جان میگیرد. عشق وابسته به حال خوب نیست. اهل خرابات عاشق بودند و مجنون
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامی که عشق تو را به اشارتی فرا میخواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تیغهای نهفته عشق تو را خسته میکند
نوای عشق چنان تند باد شمال در باغ
رویاهای تو را آشفته میکند
اما عاشق شو
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامی که عشق تو را به اشارتی فرا میخواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تیغهای نهفته عشق تو را خسته میکند
نوای عشق چنان تند باد شمال در باغ
رویاهای تو را آشفته میکند
اما عاشق شو
#جبران_خلیل_جبران
خود هر آدمی احوالاتی داره، گاه همه ما غمگینیم گاه شاد و گاهی هم مضطرب، گاهی عاشق تر، گاهی عصبانی، گاهی نا امید و گاهی پرشور... این ها همه خود آدمی را می سازد. حال اگر این خود در این احوالات متغیر شد ( یعنی خوشحالی کردن، عصبانیت، عاشقی کردن، حرف زدن،. سکوت کردن) می توانیم بگوییم خودِ درون فرد تغییر کرده. اما تناقضی که ذهن ما از تغییر عجیب افراد دچارش می شود، قابل اتکا نیست. چرا؟! چون ما یک یا چند مورد محدود احوالات آدمهای اطراف خودمان را دیده ایم یا یکی از این ها را بیشتر از سایرین دیده ایم و وقتی با احوال دیگری از فرد رو به رو میشویم گمان میکنیم خودِ او تغییر کرده. رفتار درست، کنش درست در این مرحله درک است. درک از ادراک میاید، از فهمیدن موضوع و با جان پذیرفتن آن. اگر دوستی رفیقی کسی احوالش دگرگون بود باید ما وسیله شویم از طرف خدا برای تغییر حال او به احسن احوال. رها کردن، سرزنش کردن، تنها گذاشتن هیچ کدام راهی نیست که بتواند اوضاع را درست کند. قبل از هر چیز مساله درک از شرایط و احوالات اهمیت دارد. آماده کردن فضا برای گفتگو نه ایجاد تنش. خود را مسئول دانستن در برابر احوال نا مطلوب طرف مقابل چه روحی باشد و جسمی نه دائما متوقع بودن از او برای یک شکل بودن در یک حال خاص. بخش هایی از زندگی نقاط عطف هستند. نقاط حساس هستند و پر فشار. اساسا ناامیدی زمانی به وجود میاید که یک سری فعل مثبت انجام میگیرد و نتیجه معکوس یافت میشود آن هم بی علت دانستن مساله.گنگ بودن برای پیدا کردن راه حل. فهم نشدن. زندگی شلوغ ما فرصت فکر کردن به دیگری به مسیر دگیری به دغدغه های دیگری را از ما گرفته و ما تا جایی که میتوانیم که البته ان هم مقداری کمی است باید کارها و دغدغه ها و نیازهای خودمان رتق و فتق کنیم که خب این بد است، خیلی بد. اما...
همه این حرف ها رو که من زدم جبران خلیل جبران تو دو خط با لحنی عالی تر سروده..
به جزئیات این نقاشی دیوانهکننده از نقاش روس، Alexander Kopeyko، نگاه کنید و شبتون رو لینت بدید.
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.