↝ع‍ ‍ش‍ ‍ق‍ ‍ـی‍ ‍ا ـه‍ ‍و س‍ ↜

👼🏻🌸 نوشمک تبـــــ ... 🌸گسترده نوشمک با جذب سگی و دوره کوتاه سه هفته‌ای 🌸تو طول دوره سه بار نوبتت میشه ( هفته ای ی نوبت ) 🌸با هفتاد و پنج‌تا پایه قوی و بنر زن رایگان برای پایه‌ها 🌸شروع دوره از ۱۵ تیر ماه 👼🏻 @Nooshmak_Tab_Gostarde_1 🆘🆘 فقط سه تا دیگه پایه +۹۰۰ میگیرم 🆘🆘

⭕️#پارت_176 #ددی_لیتل_گرل💦🔞💯 دستمو گرفت و #محکم منو کشید که روی پاهاش افتادم. #لباسمو کشید پایین و #شورتمو دراورد : خب #بیبی #گرل بی ادب چجوری باید #تنبیه بشه تا دیگه کار زشتشو تکرار نکنه؟؟ : #ددی نزن تلوووخدااا دیگه تکرار نمیکنم قول میدم😭😭 : ولی تا #تنبیه نشی من مطمئن نمیشم که دیگه تکرارش نکنی از روی پا تختی یه لیوان آب برداشت و داخلش #پودر #فلفل قرمز ریخت و همش زد. یه سرنگ از کشو دراورد و #سوزن سرشو برداشت و #سرنگ رو پر از اون آب و #فلفل کرد. لپه های باسن*مو #باز کرد و سر اون #سرنگو داخل سور*ا*خم فرو کرد و تمام #فلفل رو #داخلم خالی کرد که #جیغی کشیدم و ....🔥💦🔞 https://t.me/joinchat/b4XLhz3PpKgzNGZk

رمان #ددی #لیتل.گرل🔥💦🔞 منو روی #تخت خوابوند و روم #خیمه زد. نمیتونستم تکون بخورم. از #ترس همه بدنم یخ زده بود. : تروخدا نکن. غلط کردم. : پس قبول داری یه #غلطی کرده آرههههه؟؟؟؟؟ حالا دور از چشم من تو بغل اون پسر عوضی لش میکنی؟؟؟؟ فک کرده من نمیفهمم؟؟؟؟ #یقه لباسمو گرفت و تو نتم #پارش کرد. : بهت حالی میکنم تو مال کی هستی. اگه تا الان کاریت نداشتم دلیل نمیشه هر غلطی دلت خواست بکنی. #پاهامو از هم باز کرد و خواست #دخترونگیمو بگیره که با #جیغ زدم : ددی خواهش میکنم نکن من میترسم. سرشو بالا گرفت و نگاهم کرد نمیدونم تو چشمام چی دید که گفت... https://t.me/joinchat/-zpU0TgKx9lkZmI8 ددی لیتل گرل 💦❌ https://t.me/joinchat/-zpU0TgKx9lkZmI8

#ازدواج_صوری🔞💦 _طبق خواسته ی پدر بزرگم هر کدوم از پسرای فامیل زودتر وارثی بهش بده تمام اموال مال اون میشه. _خب از من چی میخواین آقای دکتر؟ نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت: _یه مدت نقش زنمو بازی کن... یه بچه برام به دنیا بیار هر چی پول بخوای میدم. من به خاطر پول هر کاری میکردم. زن صوری که چیزی نبود. سر تکون دادم و گفتم: _قبوله. نزدیکم شد و گفت: _دراز بکش رو تخت..... به خاطر پول نقش زنش رو بازی میکنه ولی وقتی بچش به دنیا میاد دختره نمیره و کاری میکنه که...🌀🔞💦 https://t.me/joinchat/wzCd0pZmhcpmOWJk

دختری_شیطونی_که_پسر_خالش_زمان_مستی_بهش_تجاوز_میکنه_و... بعد_از_ازدواجشون... بخاطر_خیانت_شوهرش_با_پسر_خالش_فرار_میکنه -توروخدا برو عقب چیکار میکنی؟!. کمکککک خالهههه توجهی بهم نداشت، کاملا مست بود وبی توجه به زجه زدنام و دست وپازدنام داشت لباساش ومیکند... چشمام وبسته بودم وباگریه کمک میخواستم یهو دوطرف لباسم وگرفت وکشید که دوسه تا دکمه اش کنده داد ومن جیغ کر کننده ای کشیدم واقعا یعنی هیچ کس اینجا نیست من ونجات بده؟!. لینکش_تا_سه_ساعت_دیگه_باطل_میشه_عجله_کنید🏃‍♀🏃‍♂👇 https://t.me/joinchat/wzCd0pZmhcpmOWJk

شرکت کننده شماره 26🍒😸: جشنواره شاپ یائویی ورلد 🥳🤩Zolfa_Art #چالش_تابستانه #زلفا_آرت ═══════════════ ↳ 𝑱𝒐𝒊𝒏 : 𝐃𝐚𝐧𝐦𝐞𝐢 Shop (@ZG_Art)

👼🏻 نوشمک تب گسترده برای ،آمارای بالای 200+😉💋🔥 شصت و پنج تا پایه دارم تا +۵ کام هست بینش🖤🔥 #فقط_چنلای_غیر🔞💦 تو یِ دوره گسترده سه بار نوبتت میشه😈🥀 دورم کوتاس 🧃☺️ جذبامم که دوره قبل دیدین چجوری ترکوند 🤩🥳 +۱۰۰ جذب تضمینی 🤯 نگران بنراتم نباش بنر زن دارم در حد تیم ملی بنر میزنه برات رایگان 😌💥 ببینم ریزشم داری میدی برات خارج میرم تازه 😎🍻 #پایه_گیری_محدود 👼🏻 ID: @Nooshmak_Tab_Gostarde_1 🆘🆘 فقط سه تا پایه دیگه جا دارم 🆘🆘

#اربــابــ_قــلــبــمــ♡ ارباب رعیتی سوگل دختری که توی سن ۲۰ سالگی هر سختی که کشیده تحمل کرده تا اینکه پدر و مادرش رو توی حادثه از دست میده و با خواهر کوچیکترش در خونه ی عموش که دوتاپسر داره زندگی میکنه.. اونجا یه اتفاقاتی میوفته که سوگل باید...! این رمان و به سختی پیدا کردم😱 پر از صحنه های بی دی اس ام و خشنه⚡️🔞 بیا ببین اون دو پسر باهاش چیکار کردن‼️❓

#پارت_34 #اربــابــ_قــلــبــمــ♡ _خمارشدی؟رابطه میخوای؟ شهوتت کاردستت نده یه وقت! تازه به خودم اومدم پسش زدم که بازم خم شد لباش رو گذاشت رو لبام.. مک عمیقی به لبام زد که نالم بلندشد دستش رفت روی سینه هام و زبونش رو وارد دهنم کرد. صدای اهم توی دهنش خفه شد جونی گفت و کاراش رو تندتر کرد غرق لذت بودم که لباسم رو کشید پایین تر بوسه ای روی سینم زد و بلندشد. _هه،وا دادی سریع؟💦🌀 https://t.me/joinchat/-kj0M_SLI5QzNjdk تازه به خودم اومدم لعنتی به چیزی که خواست رسید بازم اومد سمتم خواست بهم دست بزنه که نیم خیزشدم.😱🔞

شاهزاده ادوارد بعد از خروج دختر اخمی کرد و در حالی که سعی میکرد تا بدن لختش رو به نحوی پنهان کنه فریاد کشید و گفت: _این کارتون بی احترامی به من و کشور نیروانه مطمئن باشین ما از این مساله ساده نمیگذریم! پوزخندی زدم و در حالی که شلاق رو نوازش میکردم گفتم: _ فکر کردی تو و کشور نیروان برام اهمیتی دارین؟ اونم بعد از اون خبط بزرگی که کشور شما مرتکب شده؟ با پایان گرفتن حرفم شلاق رو بالا بردم و روی سینش فرود اوردم. ادوارد با حیرت بهم نگاه میکرد که دیدم التش در حالت سفت شدنه. شلاق رو روی التش کوبیدم که فریادی از درد کشید.‌ _وقتی میتونی #برده‌ی یه #ملکه باشی برای چی برده‌ی یه خدمتکار شدی؟😏😏😏😏 به سمتش رفتم و #تخم‌ هاش رو به دستم گرفتم و کمی ماساژ دادم و وقتی که حس کردم ریلکس کرده تخماش رو وارد چنگگ کردم و به هم قفل کردم که فریادی از #درد کشید و التماس میکرد تا نجاتش بدم اما این هنوز اول کارم بود. بیاین بینین شاهزاده چطوری برده‌ی ملکه میشه. #فصل۱ تموم شده https://t.me/joinchat/Vd5i92g9LLzrcXaf