cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

𝒅𝒂𝒓𝒅|درد

𝐨𝐧𝐥𝐢𝐧𝐞 𝐧𝐨𝐯𝐞𝐥🌿 از آسمانم ماتم ببارد هراس بی‌ تو ماندنم ادامه دارد🖇✒ بات ناشناس: @Shadoow_novel_bot

Більше
Іран336 665Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
174
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

#دلوین
Показати все...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - #part_105 دلوین: ارسلان عصبی دستی تو موهای خوش حالتش کشید که دلم ضعف رفت براش. - آخه برای چی باهاش رفتی اون کلبه لعنتی خارج از شهره وسط جنگل. سرم رو انداختم پایین حرفی برای گفتن نداشتم، ترسم بابت مهران یک طرف اما خوشحالیم بابت اینکه ارسلان نگرانم شده بود. - دلوین؟ ناخوداگاه گفتم جونم. انگار خودش هم تعجب کرد اما سریع به حالت عادی برگشت. - هیچی، مهم نیس. بلند شد که بره اما یهو متوقف شد، و راه رفته رو برگشت. - شما سه تا دختر تنهایید نمی شه با این جریان های پیش اومده تنها باشید. منم میمونم اینجا. چشمام تا حد امکان درشت شده بود. - چی؟ بیخیال سیبی از روی میز برداشت. - فردا کلاس نداری مگه نه؟ آروم گفتم نه ندارم. - خب خوبه. پس بگو متین و علی هم بیان دور هم باشیم. وای خدا این بشر چرا انقدر پرو بود. - چیز دیگه ای نمیخوای؟ تعارف نکن. درحالی که بلند میشد گفت. - لباس پسرونه ندارید؟ کوسن مبل رو به سمتش پرت کردم. که خورد تو سرش. - سنگ پای قزوین دست توعه. آخه لباس پسرونه از کجا بیارم. با خنده اومد نزدیکم، تا به خودم بیام هولم داد که افتادم رو مبل، و بالشی به سمتم پرت کرد که باعث شد جنگ بالشی بینمون شروع بشه. با صدای خنده برگشتیم سمت ورودی در که آیلین و دلسا که با خنده نگاهمون میکردن. آیلین با لحن شیطونی گفت. - مزاحم تون نمیشیم به کارتون برسید فقط مواظب باشی. بعد هم با دست بهمون اشاره کرد و خودش و دلسا خندیدن و رفتن تو اتاق هاشون. راست میگفت، من از پشت تو بغل ارسلان بودم با یه دستش دست هام رو گرفته بود و تو دست دیگه اش هم بالش بود، انگار که اماده بود که بزنه. ارسلان با صدای مرموزی گفت‌. - خانم جاتون راحته؟ نمی خواید بلند بشید. سریع از رو پاهاش بلند شدم، دستی به موهای بهم ریختم کشیدم. - من میرم دوش بگیرم توهم به متین و علی زنگ بزن بگو بیان‌.
Показати все...
#تست_سین
Показати все...
ولف تب | @WoolfTAB شنیدی همه دارن با چرخشیش میان بالا؟😈 ادمین تبای گسترده و چرخشی دیگه رو بیخیال شو 🙈 اینجا هر روز +۲۰۰ جذب میگیری 505 تا پایه دارم 😈🔥 در طول یک هفته یه کا میاد رو چنلت از +۵۰۰ پایه دارم تا ۱۲۰ کا عجله کن ایدی کانال یا گروهتو پیویم بده فردا +۲۰۰ جذب بگیر 🤤💦 تایم : ۱۵_۱۹ 😱🔞 @WoolfTAB@WoolfTAB ✅ 2 تا کانال دیگه فقط برای پایه میگیرم پس سریع بجنب پیوی ایدی کانال یا گروهتو بده.
Показати все...
ولف تب | @WoolfTAB شنیدی همه دارن با چرخشیش میان بالا؟😈 ادمین تبای گسترده و چرخشی دیگه رو بیخیال شو 🙈 اینجا هر روز +۲۰۰ جذب میگیری 505 تا پایه دارم 😈🔥 در طول یک هفته یه کا میاد رو چنلت از +۵۰۰ پایه دارم تا ۱۲۰ کا عجله کن ایدی کانال یا گروهتو پیویم بده فردا +۲۰۰ جذب بگیر 🤤💦 تایم : ۱۵_۱۹ 😱🔞 @WoolfTAB@WoolfTAB ✅ 2 تا کانال دیگه فقط برای پایه میگیرم پس سریع بجنب پیوی ایدی کانال یا گروهتو بده.
Показати все...
ولف تب | @WoolfTAB شنیدی همه دارن با چرخشیش میان بالا؟😈 ادمین تبای گسترده و چرخشی دیگه رو بیخیال شو 🙈 اینجا هر روز +۲۰۰ جذب میگیری 505 تا پایه دارم 😈🔥 در طول یک هفته یه کا میاد رو چنلت از +۵۰۰ پایه دارم تا ۱۲۰ کا عجله کن ایدی کانال یا گروهتو پیویم بده فردا +۲۰۰ جذب بگیر 🤤💦 تایم : ۱۵_۱۹ 😱🔞 @WoolfTAB@WoolfTAB ✅ 2 تا کانال دیگه فقط برای پایه میگیرم پس سریع بجنب پیوی ایدی کانال یا گروهتو بده.
Показати все...
ولف تب | @WoolfTAB شنیدی همه دارن با چرخشیش میان بالا؟😈 ادمین تبای گسترده و چرخشی دیگه رو بیخیال شو 🙈 اینجا هر روز +۲۰۰ جذب میگیری 505 تا پایه دارم 😈🔥 در طول یک هفته یه کا میاد رو چنلت از +۵۰۰ پایه دارم تا ۱۲۰ کا عجله کن ایدی کانال یا گروهتو پیویم بده فردا +۲۰۰ جذب بگیر 🤤💦 تایم : ۱۵_۱۹ 😱🔞 @WoolfTAB@WoolfTAB ✅ 2 تا کانال دیگه فقط برای پایه میگیرم پس سریع بجنب پیوی ایدی کانال یا گروهتو بده.
Показати все...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - Part-104 دلوین: تا رسیدن به خونه مهران مدام حرف میزد، و برنامه های آینده اش میگفت. خیلی سعی کردم جلوی خودم رو بگیرم و چیزی بهش نگم، هرکی این لحن و حرف های عاشقانه اش رو می شنیدم باور میکرد که مهران واقعا عاشقم شده، اما من میدونستم همه اش نقشه اس. با ایستادن ماشین بلافاصله پیاده شدم و خداحافظی سرسری باهاش کردم. دلسا امروز خونه دوستش بود و من تنها خونه بودم پس با خیال راحت وسط پذیرایی نشستم و زدم زیر گریه. من واقعا از مهران می ترسیدم. حرف هاش، کینه تو چشم هاش، تهدید هاش. برای اولین بار احساس نیاز کردم. نیاز به محبت مادر، حمایت پدر. این آتیشیه که دانیال انداخت تو زندگیم‌. با صدای زنگ گوشیم که تو کیفم بود خودم رو کشون کشون بهش رسوندم. اسم ارسلان رو صفحه گوشی خودنمایی میکرد. تو این مدت ارسلان بهترین دوستم بود دیگه از نظر من اون پسر مغرور و خودخواه نبود. اتصال تماس رو زدم. صدای گیراش دو گوشم پیچید. - سلام دلی خانم چطوری؟ - سلام ممنون تو خوبی؟ خودم از شنیدن صدام وحشت کردم. صدای ارسلان بلند شد. - باز چی شده؟گریه کردی؟ کجایی الان؟ سعی کردم صدام رو صاف کنم. - چه خبره، یکی بپرس. من الان خونم، مهران اومده بود سراغم. صدای فریادش بلند شد. - چی؟ - داد نزن. غرید - پسره عوضی. الان میام پیشت. لبخندی رو صورتم نقش بست که بین این همه تشویش و اضطراب بعید بود. - منتظرم. ده مین بعد صدای زنگ در اومد. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𝒅𝒂𝒓𝒅 𝒌𝒐𝒔𝒂𝒓
Показати все...
[محتاج محبت مادر، حمایت پدر]💔 بات خیلی خلوته @Shadoow_novel_bot
Показати все...
ولف تب | @WoolfTAB شنیدی همه دارن با چرخشیش میان بالا؟😈 ادمین تبای گسترده و چرخشی دیگه رو بیخیال شو 🙈 اینجا هر روز +۲۰۰ جذب میگیری 505 تا پایه دارم 😈🔥 در طول یک هفته یه کا میاد رو چنلت از +۵۰۰ پایه دارم تا ۱۲۰ کا عجله کن ایدی کانال یا گروهتو پیویم بده فردا +۲۰۰ جذب بگیر 🤤💦 تایم : ۱۵_۱۹ 😱🔞 @WoolfTAB@WoolfTAB ✅ 2 تا کانال دیگه فقط برای پایه میگیرم پس سریع بجنب پیوی ایدی کانال یا گروهتو بده.
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.