"چهار گزاره اساسی پیرامون ترورهایی از جنس ترور دانشمندان داخلی"
صرفنظر از حجم انبوه اخبار و تحلیلهای مطرح شده داخلی و خارجی درباره ترور محسن فخریزاده، دانشمند برجسته صنعت هستهای و دفاعی؛ و صرفنظر از تلاش این اخبار/تحلیلها در توصیف کموکیف حادثه، آمران و عاملان برونمرزی و درونمرزی ترور و ...، توجه به چند تکگزاره کلیدی پندآموز ضروری به نظر میرسد تا شاید بتوان شاهد نوعی تحول در استراتژی امنیتی جمهوری اسلامی و رویکرد نخبهگان و افکار عمومی در این خصوص باشیم:
گزاره اول:
ترور فخریزاده ادامه حلقهای از حلقات ترور دانشمندان و نخبهگان علمی کشور در علوم استراتژیک در چارچوب الگوی کلان الگوی غرب و خصوصا نظام جاسوسی آن در شناسایی، تحریم، بازداشتهای غیرقانونی و در اپیزود آخر ترور چهرههای اصلی در جهش علمی کشور در حوزههای های-تک(High Tech) است که روش و مکانیسم اجرایی کردن چنین الگویی، چندلایه و پیچیده بوده و میتواند از شناسایی دانشمندان از طریق جمعآوری مقالات آنها در مجلات، کنفرانسها و رویدادهای علمی بینالمللی- جهانی آغاز و در مورد فناوریهای مرتبط با دانش هستهای به سوءاستفاده از گزارشهای دورهای و منظم بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی بازرسیهای عادی یا گزارشهای ویژه آن طی بازرسیهای خاص و مشخصا همکاریهای فراحقوقی و فراپروتکلی ختم گردد. نتیجه ضمنی که میشود گرفت این است که مقیاسهای سنجش علم در جهان از جمله میزان و حجم تولید مقالات علمی در مجلات علمی پرارجاع ایندکس شده در اسکوپوس، پروکوئست، ساینس دایرکت، اسپرنیگر و ...میتواند مورد سوءاستفاده نهادهای امنیتی و جاسوسی بینالمللی قرار گیرد؛ چراکه زمینه شناسایی و فراری دادن نخبهگان علمی کشور در حالت نرم و شناسایی و تحریم، بازداشت و ترور آنها در صورت عدم توفیق در فاز جذب نخبهگان در حالت سخت فراهم میآورد؛
گزاره دوم:
ترور فخریزاده ، این پرسشی تکراری اما بهشدت کلیدی را مجددا پیشروی چشمان ما باز میکند: درزها یا حفرههای اطلاعاتی-امنیتی و در واقع نشت اطلاعات محرمانه و فوقمحرمانه درباره هویت و ماهیت کار دانشمندان هستهای در جریان و فرایند کار تهران با بازرسان آژانس، از کجا آب میخورد؟ آیا اکنون شرایط آن فرا نرسیده است که صرفا بهجای دراز کردن انگشت اتهام به سمت آمران و عاملان اینگونه جنایتهای مغایر با موازین حقوق بینالملل و مشخصا حقوق بشر(که البته در جای خود قابل پیگیری و لازم است)؛ و به جای تعجب از موساد و سیا، که ماهیتا و طبیعتا به دنبال منافع ملی رژیمهای سیاسی متبوع خود هستند، حلقه امنیتی معیوب دانشمندان کشور را ترمیم و بازسازی نماییم؟
گزاره سوم:
چرا هیچگاه غرب نسبت به سبک معیوب حکمرانی و مدیریتی ما حساسیت منفی ندارد و هیچگاه ما نگران ترور مدیران اقتصادی- مالی داخل کشور نیستیم؟! به عبارت دیگر، آنروز که در جنگ اقتصادی ما و غرب، تیمهای ترور سیا و موساد برای ترور تئوریسینهای اقتصادی، نخبهگان فکری-اجرایی و مدیران حوزههای صنعت و تجارت؛ درست همانند مجید شهریاری، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایینژاد، محسن فخریزاده و قاسم سلیمانی برنامه بریزند، باید به توانمندیهای داخلی آنان در حکمرانی خوب و موثر باور پیدا کنیم!! معنی این گزاره آن است که عملکرد دقیق و موثر چهرههای علمی در حوزههای استراتژیک منتهی به نگرانی غرب شده است اما در نقطه مقابل عملکرد ضعیف مدیران ما در حوزه حکمرانی خوب، هیچ حساسیتی و نگرانی برای بیگانگان ایجاد نکرده است!؛
گزاره چهارم:
اگر مسئله ترور فخریزاده را به نگاه حزبی تقلیل دادیم و پیامد آن را به تلاش برخی جریانات سیاسی در داخل اسراییل و ایران برای اخلال در رابطه دولت آینده بایدن با تهران ربط دهیم، معنایش این است که وزرات اطلاعات در ایران و موساد و سیا در اسراییل و آمریکا، نه نهادهای ملی با دغدغه امنیت ملی بلکه سازمانهایی با نگرانیهای حزبی- جناحی هستند. به عبارت دیگر نباید موضوع اصلی را فراموش کرد: مسئله، مسئله ترور یک چهره علمی "ملی" با دغدغه "قدرت ملی" در طراز بسیار بالای علمی-فناوری توسط تیمهای ترور وابسته به نهادهای امنیت ملی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا است؛ نه مقولهای مرتبط با رویداد انتخابات 2020 در آمریکا یا احتمالارویداد انتخابات 1400 در جمهوری اسلامی ایران!!