cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

لێژنەی ئەدەبیی دیالۆگی مەهاباد

«شوێنێک بۆ ناساندنی چالاکیەکانی لێژنەی ئەدەبیی دیالۆگی مەهاباد» پەیوەندی لەگەڵ بەرێوەبەران @chro_parviznia

Більше
Рекламні дописи
332
Підписники
Немає даних24 години
+37 днів
-130 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Показати все...
فیلم سینمایی کلاسیک دکتر ژیواگو Doctor Zhivago

از آنجا که اکثر فیلمهأ من ژاپنی و با زیر نویس انگلیسی‌ هستند برائ تنوع تصمیم گرفتم هر چند وقت فیلمهایی دیگر با زیر نویس یا دوبله فارسی هم بگذارم , دکتر ژیواگو (به انگلیسی: Doctor Zhivago؛ به روسی: До́ктор Жива́го)، فیلمی از دیوید لین است که بر اساس رمانی به همین نام از بوریس پاسترناک در سال ۱۹۶۵ با بازی عمر شریف و جولی کریستی ساخته شد. فیلم به ظاهر داستان زندگی پزشکی شاعر به نام یوری ژیواگو و عشق جاودانه‌اش لارا است اما در واقع آینه‌ای از جامعهٔ روسیه درگیر انقلاب در نیمهٔ اول قرن بیستم است. مصائبی که ژیواگو دچار آن می‌شود، درد و رنجی است که طبقهٔ متوسط روسیه در دوران زمامداری لنین پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به آن مبتلا می‌گردد. ارگردان دیوید لین تهیه‌کننده کارلو پونتی نویسنده رابرت بولت بر اساس رمانی از بوریس پاسترناک بازیگران عمر شریف جولی کریستی جرالدین چاپلین راد استایگر آلک گینس ژرارد تیشی موسیقی موریس ژار فیلم‌برداری فردی یانگ تدوین نورمن ساویج توزیع‌کننده مترو گلدوین مایر تاریخ‌های انتشار ۲۲ دسامبر، ۱۹۶۵، آمریکا مدت زمان ۱۹۷ دقیقه

نووسینی «وەنەوشە چۆگانی» وەرگێڕان و خوێندنەوە. «شیرن پەرویزنیا» 🆔@anjomandiyalog
Показати все...
4_5981208861279785852.m4a8.34 KB
نووسینی «وەنەوشە چۆگانی» وەرگێڕان و خوێندنەوە. «شیرن پەرویزنیا»
Показати все...
AUDIO-2024-06-05-11-33-38.m4a8.34 KB
در گوشەی تنهاییم نشستەام و در سیاه چالەهای ذهنم غرق شدەام به قدری تاریک است که حتی میتواند یک زن را در خود گم کند یک جرئه از قهوەی تلخی که در دست دارم مینوشم و تبسمی از جنس اجبار به لب میاورم درست همانند تمام این سالها ! به سوی آینەی کوچک اتاقم میروم چین و چروک هایم را میبینم چین و چروک هایی که ردپایی از زجەهای زندگی هستند چین و چروک هایی که نشان از نفس هایی که هرگز کشیده نشدەاند دارند و موهای سفیدی که لحظه به لحظه رو به روی چشمانم خودنمایی می کنند موهایی که هرگز نتوانستند لذت خیس شدن زیر قطرەهای باران را تجربه کنند و آرزوهایی که آنها را در پشت پنجره برای همیشه بدرود گفتم هرچه بیشتر سنم می گذشت میدانستم که رو به افقی هستم که طلوعی ندارد افقی از جنس پایان ! درحالی که ساعتها از این افکار میگذرد پاهایم را که مدتهاست مجال نشستن را از آنان دریغ کردەام حرکت میدهم و به سوی پنجره زنگ زدەای که سالهاست کسی ان را باز نکرده است میروم عجب پاردوکس طلوع با غروبم همزمان بود! لە قوژبنی تەنیاییم دا دانیشتووم و لە تاریکەسەلاتی زەینم دا خنکاوم. ئەوەندە تاریکە تەنانەت دەتوانێ ژنێک بەتەواوی دەخۆیدا ون کا. قومیک لەقاوە تاڵەکەی دەستم دەخۆمەوەو بزەیەک لە جۆری بێگاری دێتە سەر لێوم، وەک تەوای ئەو ساڵانە، دەچمە بەر ئاوێنە چکۆلەکەی دیوەکەم، گنجەکانی دموچاوم دەبینم، ئەو گنجانەی کە جێ پێی هاوارەکانی ژیانن، پێشاندەری هەناسە قەت هەڵنەکێشراوەکانن. بسکە سپێەکانم کە جار دەگەڵ جار لەپێش چاوم خۆدەنوێنن، ئەو بسکانەی کە هیچکات نەیانتوانی چێژی تەڕبوون لە نمنمەی باران وەرگرن ووو ئەو ئاواتانەی لەپشت پەنجەرە ماڵاوایی هەتاهەتاییم لێکردن. هەرچی زیاتر لەتەمەنم ڕۆیی دەمزانی رووم لە ئاسۆیەکە کە هیچ خۆرێکی لێ هەڵنایە، ئاسۆیەک لەجۆری کۆتایی! ماوەیەکی زۆر لە تێفکرینم ڕادەبرێ، لەمێژە بەسەرپێوەم و هێزی ئەژنۆم نەماوە، لاقە  ماندووەکانم وەڕێدێنمو بەرەو پەنجەرەیەکی ژەنگاوی دەڕۆم کە ساڵانێکە کەس نەیکردۆتەوە. سەرسوڕهێنەرە دژبەیەکی دەرکەوتنم لە ئاسۆو ئاوابوونم بەیەکەوە. نووسینی: «وەنەوشە چۆگانی» وەرگێڕان لە فارسیەوە: «شیرن پەرویزنیا» 🆔@anjomandiyalog
Показати все...
attach 📎

1.mp313.36 MB
2.mp310.67 MB
3...mp313.40 MB
4...mp311.32 MB
5.mp312.42 MB
6.mp312.63 MB
7.mp311.67 MB
8.mp312.89 MB
9.mp310.33 MB
10.mp312.19 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
لە بڵندایی چیاوە ڕوانییە زارکی ئەشکەوتی ڕووبەڕوو، باوەش باوەش گوڵەمێلاقە جاڕەگوڵانیان سوور داگەڕاندبوو! پۆل پۆل پەپوولە، هەزاران هەزار، پڕ بە زارکی ئەشکەوتەکە باڵیان گرتەوە، فڕین فڕین، بەری ئاسمانیان تەنی. لەنەکاو، پۆل پۆل بوون بە کۆتری سپی؛ سپی وەکوو بەفر. هەروا کە سەرسام دەیڕوانییە کۆترەکان، لەپڕ هاوسەر و منداڵەکانی داڵەڕۆچکەی بوون و وەک لاولاو لە بەژنی هاڵان. ناوی پەڕتووک؛ ئەشکەوتی گەوەرێ نووسەر؛ بەفرین شەڕەفکەندی خوێندنەوە؛ ناسر عەبدوڵڵاهی 🆔@anjomandiyalog
Показати все...
📝نگاهی متفاوت به کافکا و شاهکارش محاکمه ▪️«شما بازداشتید! اما می‌توانید زندگی عادی‌تان را ادامه دهید» ✍️ #مهدی_تدینی آقای یوزف ک.، کارمند بانک، صبح روز تولد سی سالگی‌اش، در خانه بازداشت می‌شود. هر چه فکر می‌کند نمی‌داند دلیل بازداشت چیست. مأموران بازداشت هم اجازه ندارند هیچ توضیحی به او دهند. او بازداشت می‌شود، بی‌‌آنکه بداند چه دستگاهی بازداشتش کرده؛ محاکمه می‌شود، بی‌آنکه بداند اتهامش چیست؛ باید از خود در دادگاه دفاع کند، بی‌آنکه هیچ‌گاه به درستی بفهمید دادگاه کجاست. او ابتدا بسیار کلافه است، اما می‌فهمد با اینکه بازداشت است می‌تواند زندگی عادی‌اش را فعلاً ادامه دهد. یوزف می‌کوشد به دادگاه راه یابد. اما راهی که نمی‌یابد هیچ، گویی این دادگاه است که به زندگی او راه می‌یابد. دادگاه هیچ‌جا نیست و همه‌جا هست. او حتی نمی‌داند علیه او حکمی صادر شده است یا نه؛ اگر حکمی بریده‌اند حکم چیست... اما سرانجام یک چیز را می‌فهمد! کار او تمام است و باید منتظر پایان باشد. «قدرت»، یعنی نهادی که می‌تواند فردی را بازداشت، محاکمه و اعدام کند، «رازی مطلق» است. هیچ‌کس هیچ‌ شناختی از درون آن ندارد. شفافیت و پاسخگویی بی‌معناست. حتی کسی نمی‌تواند بفهمد «حکمی» که علیه‌اش صادر شده چیست و اصلاً صادرکنندۀ حکم کیست. جسمِ قدرت، هیولایی دیوان‌سالارانه (بوروکراتیک) است که سر و ته آن پیدا نیست. هزارتویی تمام‌ناشدنی است که فرد نمی‌داند درون کدامیک از راهروهای پیکرِ هزاردالان اوست، و هیچ‌گاه به ذهنِ هدایتگر آن راهی نمی‌برد. یوزف ک. وقتی می‌خواهد از خود دفاع کند، نزد وکیلی می‌رود که عملاً هیچ کاری برای او نمی‌کند. افرادی که هیچ مقام و منصبی ندارند اما به دلایل مختلف با دادگاه رفت و آمدی دارند، او را چند راهنمایی مبهم می‌کنند، اما به چیزی بیش از این نمی‌رسد. و اینک باید منتظر «اجرای حکم» باشد. دو مرد فربه، با کلاه استوانه‌ای و کت فراک، شب تولد سی‌ویک‌ سالگی‌اش، به سراغش می‌روند. بازو در بازویش می‌اندازند و او را می‌برند. یوزف لحظه‌ای قصد می‌کند مقاومت کند. اما دو مرد امانش نمی‌دهند. یوزف خود را مانند مگسی حس می‌کند که به کاغذ مگس‌کُش گیر کرده و در تقلا برای رهاندن خود، پاهای کوچکش کَنده می‌شود. نه؛ تقلا بی‌فایده است... دو مرد یوزف را به معدن سنگی بیرون از شهر می‌برند. او را لخت می‌کنند و لباس‌هایش را با دقت تا می‌کنند (انگار این بسیار مهم است که لباس فرد اعدامی دقیق و تمیز تا شود؛ در حالی که جانش هیچ ارزشی ندارد). یوزف را بر تخت‌سنگی می‌خوابانند، یکی از مأموران چاقویی را از زیر کت درمی‌آورد و دو مأمور فروتنانه چاقو را به هم تعارف می‌کنند... یوزف میل دارد چاقو را از دستشان بگیرد و در سینۀ خود فروکند. سرانجام یکی از جلادان گلویش را می‌گیرد و دیگری چاقو را به قلبش می‌کوبد. اعدام‌کننده و اعدام‌شونده گونه بر گونۀ هم دارند، چنان‌که گویی همدیگر را در آغوش گرفته‌اند. اما هر دو نسبت به مرگ در بی‌تفاوتی عمیقی فرورفته‌اند. چه او که می‌کشد و چه او که می‌میرد نفس مرگ را چندان نمی‌بینند؛ و این بی‌ارزش بودن مرگ در امتداد بی‌ارزش شدن زندگیِ فرد است، در کام هیولای رازآلود قدرت... واپسین جمله‌ای که یوزف بر زبان می‌آورد، توصیف شیوۀ مردنش است: «مثل سگ»! رمان «محاکمۀ» کافکا را از دیدگاه‌های متفاوتی می‌توان تفسیر کرد. اما یکی از پرطرفدارترین دیدگاه‌ها این است که «محاکمه» وجود بی‌قدرت و ناتوان فرد را در نوعی بوروکراسی توتالیتر نشان می‌دهد (از جمله هانا آرنت و تئودور آدورنو چنین باوری دربارۀ این رمان دارند). وقتی به یاد می‌آوریم در رمان «قصر»، دیگر اثر کافکا نیز فرد در برابر یک نظام بوروکراتیک رازآلود، غیرپاسخگو و ناشناختی، مجبور است در نهایت عجز تقدیرباورانه کرنش کند، این گمان که رمان «محاکمه» نیز ترسیم نظام‌های توتالیتر است جدی‌تر می‌شود (البته آن زمان که کافکا این رمان‌ها را می‌نوشت هنوز نظام‌های توتالیتر دامن نگسترانده بودند). قهرمانان رمان‌های کافکا آدم‌های بیچاره‌ای‌اند و شگفتا که همه کارمندانی دون‌پایه و معمولی‌اند. گرگور سامسا یک روز صبح بی‌هیچ دلیل و توضیحی «مسخ» می‌شود و هیبتی حشره‌سان می‌یابد، بی‌آنکه دیگر به زندگی گذشته‌اش راهی داشته باشد. یوزف ک. یک روز صبح با مردانی ناشناس روبرو می‌شود که بازداشتش می‌کنند و پس از یک سال بروبیای بیهوده، پوچ و حوصله‌سربر «مثل سگ» کشته می‌شود. قهرمان رمان «قصر» هم به دنیایی مرموز، سلسله‌مراتبی و دیکتاتورانه پا می‌نهد و رفته‌رفته به فردی بی‌اراده و تسلیم تبدیل می‌شود. انسان در دنیای کافکا «آزاد» نمی‌شود؛ بی‌خبر، ناگهان یا به تدریج، بی‌توضیح و بی‌بازگشت «نابود» می‌شود. 🆔 @anjomandiyalog
Показати все...

🎧🎼🎼🎼🎧 مامۆستا: «ناسر ڕەزازی» وڵاتی پڕ جە خار هۆ وڵاتی پڕ جه خار پڕ خەم و گوللە باران تێپەڕە لەم مێحنەته سەرکەوه بۆ سەر کۆساران هۆ وڵاتی پڕ جە خار... شەوی دەیجوره ئەم ساته ده ساوەر چەرخێ زەمان کورد کڵۆڵه و بێ پەنایه ناڵەی دەگاته ئاسمان هۆ وڵاتی پڕ جە خار... وشکەساڵە،زەوی کڕە وڵات تا بڵێی قاقڕە شینایی وشکەڵ و زەردن گوڵ لارە مل لەسەر هەردن هەوا گەرمە گوڵ دەوەرن شیوەن بگێڕن دە وەرن گیان لەبەر دەڵێی بێ گیانە ئەوەی مانای نیە ژیانە ژانە ژیان ،ژیان مەرگە زوخاوی دنیام بە جەرگە وەی زاڵم  وەی زاڵم کۆمەڵ تاولەمەی گەشاوە ڕۆژێ سەدچین ڕاوەشاوە بەسەر هاتێکە دڵتەزێن خەفەت هێنەر شادی بەزێن بە فەرمانی هەلاکۆ خان گوڵ نابێ شین بن لە باخان نامووس،حەیا،شەڕەف فڕی قاڵاو بەسەر گوڵ دا قڕی ئەوڕۆ ڕۆژی دڕک و داڵە دڕوو بەسەر گوڵدا زاڵە ئەستێرەکان مات و نەوین دەڵێی پاکی چەسپی زەوین بزە لەسەر لێوان قاتن ئینسانەکان کش و ماتن فەرهەنگ و زانین بێ قەدرە وڵات لیپا لیپی غەدرە وڵات پاکی بۆتە بەستێن بۆ ڕۆڵانی تۆڵە ئەستێن شەو به شەوقی سپێدەیە کەس خەوی لێ ناکەوێ بێ یەک گرتن محاڵە دەر چوون له فیتنەی خائینان هۆ وڵاتی پڕ جه خار ... 🆔@anjomandiyalog
Показати все...
attach 📎

#فێهرستی_فیلمەکانی_کانالی_لێژنەی_دیالۆگ_مەهاباد #زندگی_زیباست #سینما_پارادیزو #ماتریکس #پدر #بندر_بند #ارقام_پنهان #در_جستجوی_خوشبختی #دکتر_استرنجلاو #روح_soul #وال_ئی #ارتش_سایەها #رقصندە_با_گرگ #قول_وعدە_پرامیس #فرار_از_زندان #مرد_عوضی #ستیغ_ارەای #بنجامین_باتن #سکوت_برەها #اسپارتاکوس #بازی_تقلید #هەرمان #نیمەشب_در_پاریس #نجات_لنینگراد #فارست_گامپ #جزیرە_شاتر #کتاب_سبز #جادو_در_نور_مهتاب #بینهایت #رستگاری_در_شاوشینگ #هفت_سال_در_تبت #درخت_گردو #زمانی_برای_مستی_اسبها #فریاد_مورچەها #دیوار #خشم #پیانیست #جنگ_صلح #الماس_خونین #خیاط #شهر_خدا #خوب_بد_زشت #بێکەس #بیابان_تاتارها #آتش_انتقام #خورشید_تابان_ژاپنی_ورزشی #آخرین_جنایی #یادگاری #مهاجمان_صندوقچە_گمشدە #پیغام_رسان #کروئلا #مێگەڵ #پاپیون #ارتش_مردگان #مولان #ویروس #حساب #بینوایان #قصیدە_گاو_سفید #گلهای_جنگ #انتقامجو_وی_مثل_وندتا #عنکبوت #شجاع_دل #رزا_لوکزامبورگ #خشم_مردانە #فیلم_٨۰۰ #چهاردە_تموز #برادران_لیلا #راپورت_۱۹۹۷ #عکاس_ماتهاوزن #هواپیما #آخرین_دوئل #کوبانی #ویران_شدە #کلاس_درس #هفت_سامورایی #سرزمین_کوچک_من #ژیان #افسانە_۱۹۰۰ #پلتفورم #دن_کیشوت #تلفن_سیاە #رمزگشایی_شدە #قانون_شجاعت #نیرومند_قدرتمند #آخرین_پادشاهی_هفت_پادشاە_کە_باید_بمیرند #ای_کی_ای #بوکسون #آتش_خشم #آخرین_جنگجو #الجیران #نیروهای_ویژە #درسهای_فارسی #بیلی_باد #آمادئوس_موتسارت #دست_نیافتنی_ها #لئون_حرفەای #هابز_شاو #آنی_هال #امپراتوری_2020 #هرگز_روی_برنگردان #روز_صفر #نمایش_ترومن #شکار #شیطان_وجود_ندارد #نبرد_برای_سواستوپل #درخشش_تلالو #فهرست_شیندلر #سقوط #مە #اتاق_بی_عیب_و_نقص #ذهن_زیبا #بودیکا_ملکە_جنگ #انجمن_برف #دایان #فیلم_جنگی_تاریخی_جدید #شب_آرام #هیر_او_her #گودزیلا_منهای_یک #خوشەهای_خشم #سرزمین_بد #مردان #شکارچیان_آخر_زمان #مرد_خاکستری #پادشاهی_دو_دور_دست #جاسوسی_کە_شمال_رفت #دوندە_هزار_تو_۲ #معجزە_در_کوهستان #تکامل #کاترا #تاوان #آخرین_شمشیرزن_ارتش_مو #شجاعت 🆔 @anjomandiyalog
Показати все...
#شجاعت پێشنیاری فیلمی(۱۳۲) https://ifilo.net/v/YC7UMeW 🆔@anjomandiyalog
Показати все...
فیلم جنگی و اکشن آمریکایی شجاعت | دوبله فارسی

فیلم جنگی و اکشن آمریکایی شجاعت | دوبله فارسی Ali✅