مهاجم مصدوم
علاقمند به شرح مصدومیت ها به زبان ساده. @Kaf_afei_bot "کپی نکنید؛ فوروارد کنید یا با نام #کوثر_فرهادی منتشر کنید"
Більше1 048
Підписники
+624 години
-47 днів
-3630 днів
Час активного постингу
Триває завантаження даних...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Аналітика публікацій
Дописи | Перегляди | Поширення | Динаміка переглядів |
01 دوست دارم منم در پس ذهنم به چیزهای مثل عدالت و تقاص یا آنچه که دیگران کارما میخوانند اعتقاد داشتم. اما اتفاقات این جهان و زندگی را که یکی پس از دیگری مرور میکنم میبینم عدالتی وجود ندارد، همانطور که این روزها بخششی وجود ندارد. و خیلی از واژه های دیگر که تنها واژه شدهاند برای امید های واهی ما. | 81 | 3 | Loading... |
02 ممنون دوستان✨ | 45 | 0 | Loading... |
03 اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش میکنند،
اما یک اهانت را سال ها به خاطر میسپارند...
آن ها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که مثلا بیست سال پیش به آنها شده با خود حمل میکنند
و بوی ناخوشایند این زباله ها همواره آنان را میآزارد.
برای شادبودن باید بر "افکار شاد" تمرکز کنید و باید ذهن خود را از
زبالههای تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید. | 43 | 1 | Loading... |
04 عمیقاً غبطه میخورم به حال کسانی که توانایی نوشتن و ابراز احساسات و شرح اتفاقات رو دارن.
نمیدونم چند سالِ که این توانایی رو از دست دادم.
پوچ هستم.
پوچ! | 42 | 1 | Loading... |
05 ممنون دوستان✨💙 | 1 | 0 | Loading... |
06 Media files | 45 | 0 | Loading... |
07 نور بودی
آمدی به اتاقم
پرده را کشیدم که ترکم نکنی
تاریکم کردی
-شهاب مقربین | 47 | 2 | Loading... |
08 [آدم ها نه سیاه اند نه سفید، خاکستری اند.] | 40 | 0 | Loading... |
09 محبوبم، از تو چنان حرف میزدم که مومن از خدایش. | 40 | 0 | Loading... |
10 ͘ ࣭✻⸰ zendaya met gala 2024 | 43 | 1 | Loading... |
11 بايد باور کنيم تنهایی
تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست
روزهای خستهای که در خلوت خانه پير میشوی
و سالهايی که ثانيه به ثانيه از سر گذشته است.
تازه پی ميبريم
که تنهايی تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست؛
دير آمدن،
دير آمدن...
-چارلز بوکوفسکی | 38 | 0 | Loading... |
12 از تموم چیزهایی که به موقع اتفاق نمیوفتن،خستم. | 37 | 0 | Loading... |
13 بقول آقای صادقی:
شکر واسه هرچی که دادی
هرچی ندادی شکر
واسه قطره ی اشکم
لحظه ی شادی شکر ...🫂🌱 | 35 | 1 | Loading... |
14 جلوی جمع پز فرزندش را میدهد ؛
فرزندش در خلوت با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکند .
@padgou | 36 | 0 | Loading... |
15 معمولا احساس بی روحی دارم به همه چیز
ولی نمیدونم چند وقته با تو خوشحالم
با تو خندیدن،در آغوشت گرفتن،فقط با تو بودن
برام ارزشمنده؛ من دارم موسیقی مینویسم
و همین یعنی حالم خوبه باهات- | 39 | 1 | Loading... |
16 چنل زهرا بوی زندگی رنگی میده✨
پر از قشنگی | 38 | 0 | Loading... |
17 Media files | 37 | 0 | Loading... |
18 به راستی که انسان کیست؟
یک راز در قایق که در اقیانوس بی انتهای حیات میراند؟
شوق نان دارد یا ضعف راه؟
ساز دوست دارد یا فقط آوایش را؟
آوای کهن به گوش فصول میرساند؟
فصول را رنگ میبخشد...
کمرنگی رنگ هارا میراث گذشته میداند؟
گذشته را تفکیک میکند...
تفکیک حال چه؟
زندگی ماشینی و حال خوب و رفاه...
آسایش و قرص نان کو؟
رهایی از دغدغه ها...
رهایی از دغدغه های نا تمام؟
انسان چه میخواهد؟
آیینه میداند...
هرگاه به آیینه چشم میدوزم نیمی میبینم و نیمی دگر نمیبینم ،
بخشی حس میکنم و بخشی احساساتم خاموش میشود،
جایی امیددارم و جایی بی پناه ترینم،
گاهی میچرخم و گاه توان ایستادن نیست،
بعضی موقع هم میخندم و گاه میل سخن نيست،
به طبع میگریم و گاه میل تپش نيست،
چنان میسوزم و راه تمام نيست...
حرف دل کاغذ میپچم و در آب روان رها میکنم تا او نا تمام های سخنم را تمام کند...
https://t.me/joinmeparsee| پرسه | 34 | 0 | Loading... |
19 من هنوز درگیرتم
امیدوارم با هرکی هستی بخاطرش جون بدی ولی اون حاضر نشه دستتو بگیره . | 32 | 0 | Loading... |
20 Media files | 36 | 0 | Loading... |
21 گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟ | 35 | 0 | Loading... |
22 «هر زنی که تو را بعد از من ببوسد، بر لبانت جنگل پرتقالی خواهد یافت که من کاشتهامش.» | 31 | 0 | Loading... |
23 دیگر نمیخواهم کسی به من عادت کند. من به کسی عادت کنم. یک روز باید جدا شد. باید تنها ماند. باید شکست.
-بهمن فرسی | 32 | 1 | Loading... |
24 بلند قد و چهارشانه بود
مثل چهارپایهای که رویش ایستاده بودم
با رفتنش انگار چهارپایه را از زیر پایم کشید
نبودش، طناب دار شد و گلویم را گرفت
حالا من هر روز خفه میشوم اما نمیمیرم | 35 | 0 | Loading... |
25 تمام پنجرههای قلبم را بستهام
این اندوه از کجا میآید؟!
-عدنان الصایغ | 37 | 1 | Loading... |
26 قلم نگار✨ | 40 | 0 | Loading... |
27 کاش میتوانستی اندوهم را ببینی...
که روی صندلی میز پشت سرم،
نشسته و مرا نگاه میکند.
کنارم مینشیند و با من کتاب میخواند.
موقع سرخ کردن سیب زمینیها،
شیطنت میکند و ناخونک میزند.
با من مسواک میزند
و کنارم دراز میکشد.
نمیتوانی ببینی...
اما من ازین پس،
یک بشقاب غذا بیشتر روی میز خواهم گذاشت...
و یک صندلی بیشتر پشت میز...
یک کمد را برای لباسهایش خالی خواهم کرد...
و حضورش را به رسمیت خواهم شناخت.
_نگار خوشخلق | 37 | 0 | Loading... |
28 هیچ انسانی نمیتواند درحالی که در خلوت و انزوا به سر میبرد، ادعا به «خوشاخلاقی» و «نیکسرشتی» کند؛ زیرا اخلاق و سرشت او اصلا به مقام عمل نرسیده است!
همانگونه که «منطقی» بودن یک فرد، تا وقتی فرد با مشکلات و مسائل حساس و دشوار زندگی مواجه نشود؛ یک خوشخیالی و خودبینی پوچ است.
هرمیت | 39 | 0 | Loading... |
29 –و دیشب، شبِ خوبی نبود.
+قابلِ درکه.
–واقعا؟ چرا؟ چرا قابلِ درکه؟ چرا همهچیز باید قابلِ درک باشه؟ چرا چیزی نمیتونه غیرِقابلِ درک باشه و راحت بگیم که نیست؟
+فقط منظورم این بود که اشکالی نداره...
–دارم زندگیِ خودم رو خراب میکنم! کجای این اشکالی نداره؟ | 47 | 0 | Loading... |
30 نمیدونم؛مثلا میشد...
🎙#آتوسا
✍️🏻#راد
@Greenaspeace
@Plluvius | 38 | 0 | Loading... |
31 اگه بخوام برای امسال اسم بذارم "حقیقت" رو انتخاب میکردم.
امسال بیپرده بود. بینقاب بود. بیتعارف بود. غیرقابل پیشبینی بود.
اول سال فکرش رو هم نمیتونستم بکنم که چه خوابایی که ندیده برام. یهو وسط زندگی عادی و معمول، بیمهابا یه مشت حقیقت تلخ رو کوبوند تو صورتم و پرتم کرد تو چاه.
من موندم و من. تنها.
حداقل از خودم راضیام. صدم رو گذاشتم و زورم رو زدم که حتی شده با اشک و گریه، با زخم و درد، نمونم ته چاه. دربیام ازش. به قول علی زندگی همین رد زخم و کولهبارِ تجربهست.
امسال نه خیلی قشنگ گذشت که بعدا ازش به خوبی یاد کنم نه اونقدری افتضاح که بخوام فراموشش کنم. نمیدونم چندسال دیگه میتونم بگم که چهارصد و دو خوب بود؟ که درس داد بهم؟ شاید.
ولی،
هر چی که بود گذشت. هیچ براش دلتنگ نمیشم.
مهرشاد احمدیان میگه؛ سال جدید و آغازی نو،
فقط آن بُعدش که خیلی از آدمهای گذشته زندگیتان یک ورژن از شما را میشناسند
که حتی دیگر وجود هم ندارد.
رشد کردن زیباست! | 54 | 0 | Loading... |
32 جهانم را به غمی تازه نشاندی. سواحلِ امیدم را از دریای مسیرم دور کردی. مرغزار را آتش زدی. این اگر عشق است، پس مرگ چیست؟! مگر قانون همین نبود که بیایی و زندگی را داستان کنی برایم. غصهها را قصه کنی، خشم را درمان کنی، غم را خندان کنی؟! پس این چیست؟! این عشق چرا مرگ است؟؟ | 51 | 0 | Loading... |
دوست دارم منم در پس ذهنم به چیزهای مثل عدالت و تقاص یا آنچه که دیگران کارما میخوانند اعتقاد داشتم. اما اتفاقات این جهان و زندگی را که یکی پس از دیگری مرور میکنم میبینم عدالتی وجود ندارد، همانطور که این روزها بخششی وجود ندارد. و خیلی از واژه های دیگر که تنها واژه شدهاند برای امید های واهی ما.
Repost from ماهِصَنَم '
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش میکنند،
اما یک اهانت را سال ها به خاطر میسپارند...
آن ها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که مثلا بیست سال پیش به آنها شده با خود حمل میکنند
و بوی ناخوشایند این زباله ها همواره آنان را میآزارد.
برای شادبودن باید بر "افکار شاد" تمرکز کنید و باید ذهن خود را از
زبالههای تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید.
Repost from ماهِصَنَم '
عمیقاً غبطه میخورم به حال کسانی که توانایی نوشتن و ابراز احساسات و شرح اتفاقات رو دارن.
نمیدونم چند سالِ که این توانایی رو از دست دادم.
پوچ هستم.
پوچ!
Repost from N/a
نور بودی
آمدی به اتاقم
پرده را کشیدم که ترکم نکنی
تاریکم کردی
-شهاب مقربین