cafe novel

🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی 💥جهت عضو شدن و دیدن رضایت مشتریان روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://t.me/telesmohajat ♦️همین الان پیام بده ¹⁴👇👇👇👇 ارتباط مستقیم با استاد سید حسینی 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat

✨آرامش آسمان شب 💫سهم قلبتان ✨و خــداونـد 💫روشنى بى خاموشِ ✨تمـام لحظه هايتـان باشد 💫شبتون بخیر ✨لحظه هاتون سرشـار از آرامش ✨شب همگی بدور از دلتنگی،،     @Khooneye_Del ‌

اردیبهشت خوش، شب و شعر و شراب خوش اما نه بی تو کز همگان خوش تر منی.. #حسین_منزوی @Khooneye_Del

‼️نمیدونم آمادگی شنیدنش رو داری یا نه 💵فقط با حدس چند عدد میتونید #برنده ۶ میلیارد پول نقد بشی  🎁20%شارژ بیشتر با هربار شارژ 📣 میتونی هر روز به راحتی برنده جوایز دلاری بشی باور نداری؟؟ پس کلیک کن تا بهت ثابت بشه 👇🏽 آدرس سایت ایران میلیون www.iranmillions.com آدرس چنل تلگرام 👇🏽👇🏽 https://t.me/iranmilions

گوش هاتو بسپار بهش 🌿 @Khooneye_Del

👛 کیف و کفشتو گرون نخر 👟 👜 انواع کیف های مجلسی و اسپرت 👠 انواع کفش های پاشنه دار و اسپرت 👌هم ایرانی داریم هم خارجی و برند 🔴 زیر قیمت بازار تضمینی👇👇 https://t.me/+WQU38ZhZD444MjU0 JAZIREH https://t.me/+WQU38ZhZD444MjU0 ADA ✅جزیره آدا یعنی ضمانت کیفیت و قیمت

. ❌ توجه : این رمان دارای صحنه های جنسی میباشد و به افراد زیر سن ۱۸ سال توصیه نمیشود ⛔️ #شب_تجاوز لینک قسمت اول: https://t.me/c/1352859762/87297 #پارت251 زنگ رو زدم و منتظر شدم تا خاله حوری درو باز کنه. کمی بعد به جای خالهحوری، صدای خودش از مرز آیفون عبور کرد و گوشهام رو بازی داد. -بیا باال. قلبم مثل ندید بدیدهها سینهام رو شکافت و میخواست از حلقم بیرون بیاد... من اومدم حرف بزنم تا مشکلمون رو برطرف کنم، اما حس و حالم داره بهم میگه یه جای کار میلنگه. دست خالی اومده بودم، توی حال و اوضاعی نبودم که فکرم درگیر این باشه چیزی بخرم. باال رفتم و همین که آسانسور ایستاد اون درو باز کرد و به پیشوازم اومد. با یه ظاهر خشک و سرد در حالیکه روی پیشونیش و گردنش کمی عرق نشسته بود و نشون میداد در حال ورزش کردن بوده. صدای بنیامین رو از داخل خونه شنیدم که گویا قصد رفتن داشت: -من میرم وریا، کارت تموم شد بم زنگ بزن. هیبتش توی قاب در نمایان شد، اونم یه نگاه جدی بهم انداخت و خیلی خشک گفت: -احوالِ شما ماهین خانوم. باالخره زبونِ بیمصرفم به کار افتاد و سالم کردم. اونقدر درگیر حسهای درونم بودم، که یادم رفته بود سالم کنم. سرتا پاهام رو نگاه کرد و با پرویی گفت: -خوشگل شدی... از تاثیر دیدنِ اینه یا از خوشحالی به هوش اومدنِ داداشته! وریا غرید: -میری یا نه؟ بنیامین نگاهش کرد و تکخندهای توی گلو زد و سرشو ریز تکون داد: -دارم میرم دیگه... فقط یادت نره، بعد زنگ بزنی کارت دارم. وریا فقط سرشو تکون داد و اون رفت. آسانسور که بسته شد، در رو بیشتر باز کرد و کنار ایستاد: -اومدی بِربِر منو نگاه کنی، یا چی... اگه اومدی حرف بزنی، بریم داخل. حسی بهم گفت اون میدونه برای چی اینجام ... حتما متینا به بنیامین گفته و اونم به وریا رسونده، پشت سرش مسلم چه اوضاع قاراشمیشی درست کرده و چیها به مامانم گفته تا اونو برعلیهش پر کنه. وارد خونه شدم، باید همون اول که بنیامینو دیدم می فهمیدم خاله حوری اینجا نیست منه احمق برای گفتن حرفهام اومدم نه اینکه با دیدنِ این آدم دست و دلم بلرزه و خودمو گم کنم و نفهمم چرا اینجام. رفت توی اتاقش و چند دقیقه بعد با لباسهای مرتبتری برگشت. به جای تاپ، یه تیشرتِ مشکی پوشیده بود، با یه شلوارِ راستهی طوسی. به سمت آشپزخونه که میرفت، ازش پرسیدم: -خاله حوری نیست؟ صداممیلرزید و به وریا نشون میداد من استرس دارم. -نه... رفته آرایشگاه، گفت از اونجا هم میره خونه دایی. یکآن برگشت و با بدترین حالت ممکن چیزیگفت که دلمو چنگ انداخت: -اگه می ترسی مثه وحشیا بپرم روت و بت تجاوز کنم، پاشو برو هر وقت مامان اومد بیا اینجا حرفاتو بزن. -اگه در موردت اینجوری فکر میکردم، باهات نمیرفتم ساری یا تو اون باغ کنارت نمیخوابیدم. -پس برای چی اینجایی؟؟ اومدی توبیخم کنی ببینی بت دروغ گفتم یا اون مارموزِ خودشیرین راست گفته؟ ❌ رمان جدید و اتشین #شب_تجاوز هر روز سر ساعت 18:30 داخل کانال گذاشته میشود. @Khooneye_Del

تویگار ایشیکلی Anlatamam @Khooneye_Del