✧ نباتِ تَلخ ✧

معشوقه هات 🥵💦 دختر ریزه میزه خدمتکاری که گیر یه دکتر خشن و وحشی میوفته و بخاطر پول داروهای مادر بزرگش قبول میکنه صیغه وطن بشه و هر شب زیرش جر میخوره و...🤤🔥 https://t.me/+PZBly6d6sLxjZWY0

- سینه هات و قرمز کرده بچه! با بغض به کیسان نگاه کردم. - من بلد نیستم سینه هام و بذارم دهنش آقا کیسان. میشه کمکم کنید؟ کنارم نشست و با دلسوزی دست جلو آورد. - میگی من بذارم دهنش؟ منم بلد نیستم دختر. حس کردم با دیدن نوک صورتی سینه‌م رنگ رخش پرید. - لعنتی‌! منتخب شدم که زبون داغش و حس کردم.💦🔞🙊 https://t.me/+nlri-OO0JOA0YTU0 دختره برای بزرگ کردن بچه‌ی کوچیکش صیغه یه استاد دانشگاه میشه و...🥲❌

- سینه هات و قرمز کرده بچه! با بغض به کیسان نگاه کردم. - من بلد نیستم سینه هام و بذارم دهنش آقا کیسان. میشه کمکم کنید؟ کنارم نشست و با دلسوزی دست جلو آورد. - میگی من بذارم دهنش؟ منم بلد نیستم دختر. حس کردم با دیدن نوک صورتی سینه‌م رنگ رخش پرید. - لعنتی‌! منتخب شدم که زبون داغش و حس کردم.💦🔞🙊 https://t.me/+nlri-OO0JOA0YTU0 دختره برای بزرگ کردن بچه‌ی کوچیکش صیغه یه استاد دانشگاه میشه و...🥲❌

_استاد نوک سینه هامو پماد میزنی... ابروهاشو تو هم کشید و روشو برگردوند.به سینه ی عضله ایش چنگی زدم : _ ماوا بدجوری نوک سینه هامو گاز زده...قرمز شده...ببین استاد از رو تخت بلند شد و زیر لب استغفاری کرد که دستشو کشیدم: _ یعنی میخوای بگی این همه مدت ندیدیشون که حالا داری فرار می‌کنی؟ _نزار صیغه نشده یه کاری دستت بدم پروا... شهوتی قوسی به بدنم دادم که کنترلشو از دست داد وبدنمو چنگ زد ... https://t.me/+nlri-OO0JOA0YTU0 https://t.me/+nlri-OO0JOA0YTU0 استاد مذهبی و شاگرد شیطون😈💦

_ جراح آورده .... میخواد همینجا چربی های زنشو دربیاره .... دختره طفلی فکر نکنم دووم بیاره از دکتر خیلی میترسه ! از چیزهایی که میشنیدم تمام بدنم میلرزید .... خود را در اتاق می اندازم و و در کمد قایم میشوم که در اتاق باز میشود و صدای محمدطاها ، شوهرم ، به گوشم میرسد + بیا بیرون ریحانه ..... یالا دختره خیکی ! دلم میشکند و احتمالا او هم این صدا را میشنود که نزدیک کمد میشود و در را به شدت باز میکند + با این هیکلت رفتی اینجا قایم شدی فکر میکنی نمیبینمت ؟! یالا برو روی تخت ..... دکتر اوردم خلاص کنم هم خودم رو هم تو رو ! مرا که ایستاده همان جا میبیند ، فریاد میزند که میلرزم + یالا !! https://t.me/+tgkEtYNsD28yNGVk https://t.me/+tgkEtYNsD28yNGVk

رمان جدید نویسنده رو خوندین ؟ جا نمونین خواننده های خوشگل😍💋

بهش تجاوز شده بود و از لمس شدن میترسید!🥲 اما اون پسر که نزدیکش می‌شد، حس امنیت داشت... پسری که دیوونه وار بهش علاقه داشت و اون دنبال دخترای دیگه بود 🥲💔 قسم خورد عاشقش کنه و یه شب که پسره مست بود و حامله‌اش کرد...🥹💦🔞 https://t.me/+rlY2P8Zfqh1lYzQ0

دختر روستایی‌ای که شبونه بهش تجاوز میشه و ناچار میشه به دشمنش پناه ببره، مَرد خشن و تعصبی که با دیدن بدن بلوری و سفید نادیا کنترل خودش رو از دست میده و به اجبار بهش تجاوز میکنه اما با باکره نبودن دختره...🔞🙊 https://t.me/+rlY2P8Zfqh1lYzQ0

رمان جدید نویسنده رو خوندین ؟ جا نمونین خواننده های خوشگل😍💋

_ جراح آورده .... میخواد همینجا چربی های زنشو دربیاره .... دختره طفلی فکر نکنم دووم بیاره از دکتر خیلی میترسه ! از چیزهایی که میشنیدم تمام بدنم میلرزید .... خود را در اتاق می اندازم و و در کمد قایم میشوم که در اتاق باز میشود و صدای محمدطاها ، شوهرم ، به گوشم میرسد + بیا بیرون ریحانه ..... یالا دختره خیکی ! دلم میشکند و احتمالا او هم این صدا را میشنود که نزدیک کمد میشود و در را به شدت باز میکند + با این هیکلت رفتی اینجا قایم شدی فکر میکنی نمیبینمت ؟! یالا برو روی تخت ..... دکتر اوردم خلاص کنم هم خودم رو هم تو رو ! مرا که ایستاده همان جا میبیند ، فریاد میزند که میلرزم + یالا !! https://t.me/+tgkEtYNsD28yNGVk https://t.me/+tgkEtYNsD28yNGVk