تَصحیحُ الاِعتِقاد

⚜انحرافات "فیض کاشانی" در نظرگاه "شیخ یوسف بحرانی" ❖ «مرحوم شیخ یوسف بن احمد بحرانی | م ۱۱۸۶ ق» در "ترجمه" فیض کاشانی چنین می‌آورد: • بر عالمان و مجتهدین از فقهاء بسیار طعن وارد می‌کرد تا جایی که از برخی عباراتش چنین برداشت می‌شود "جمعی از عالمان شیعه را نه فاسق بلکه کافر می‌دانست"! او در این زمینه بسیار افراط و زیاده روی می‌کرد! به حدی که (به مقتضی نصیحت حضرت نوح ع به فرزندشان که امر به رکوب سفینه و نهی از بودن با کافران کردند) عالمان شیعه را با فرزند غیر صالح حضرت نوح ع قیاس کرد • فیض صاحب مقالاتی است که در آنها بر مسلک فلاسفه و صوفیان تطرق کرده و فحوی آن مقالات قریب به کفر است العیاذ بالله. مانند مباحثی که حول خرافه وحدت وجود مطرح می‌کند، کلمات او دلالت بر قبول این نظریه موهوم دارد! حتی در این عرصه یک رساله مجزی دارد که به روش ابن عربی سعی در اثبات این مسائل فاسد دارد و خود نیز باورمند به معتقدات آن زندیق خبیث است ✸ پناه می‌بریم به خداوند متعال از شرّ طغیان فهم‌ها و لغزش گام‌ها ◂ ترجمه غیر تحت اللفظی 📖لؤلؤة البحرین | مخطوط | دانشگاه تهران ⇇ تصحیح الاعتقاد

⚜سیری در آثار آقای حسن زاده ⓭ ❖ بیان دقت و حساسیت بی نظیر علامه حسن زاده در حوزه نقل اخبار و اتکاء ایشان بر کتب معتبره قدماء و مصنفات اصحاب ◄ اکنون دیگر با جمع‌بندی مطالب قرار داده شده در کانال به این نتیجه می‌رسیم که مبنای حدیثی علامه طریق متقن و مستحکم "حشویة" است که بر این اساس، هر منقول بی هویت و شناسنامه‌ای در نزد ایشان مساوی با "صحیح اعلائی" است • این مبنای رصین و دقت ژرف علامه را می‌توانیم در نقل خبر باطنی و بی اساس عارفانه «کنت مع جمیع الانبیاء سراً و مع خاتم الانبیاء جهرا» مشاهده کنیم که چه ظرافت معجبی در نقل آن به خرج داده‌اند و مثل همیشه سبب تحیر عقول محققین شده‌اند 📖 هزار و یک نکته ص۱۱۶ ⫸ اصل این خبر را (به این لفظ) می‌توان در دو کتاب معتبر از آثار "ملاهادی سبزواری" یافت که از اصحّ کتب روائی صوفیه به حساب می‌آید ۱) شرح گلشن راز ص۳۵۵ ۲) شرح مثنوی ج۱ ص۱۵۸ ✪ با پاره‌ای دیگر از شاهکارهای حدیثی علامه آشنا شوید: [ اینجا ] _ [ اینجا ] _ [ اینجا ] _ [ اینجا ] _ [ اینجا ] .... و موارد بسیار دیگر که با جستجو در کانال پیدا خواهید کرد ⇇ تصحیح الاعتقاد

⚜"ابن عربی" و "قاعده الواحد" ❷ ❖ سابقا در (این پست) خاطر نشان شد که بر خلاف زعم آن استاد فلسفه، زندیق اکبر ابن عربی اندلسی باورمند به صحت قاعده الواحد نیست و قائل به آن را تخطئه می‌کند • روز گذشته مشغول به استماع جلسه کنفرانس یکی از آقایان تفکیکی قم بودم که ایشان هم مرتکب همین خبط فاحش شد و به غلط محیی دین الباطنیة را از زمره کسانی دانست که معتقد به «خرافه بی اساس الواحد» هستند. ◄ اما ابن عربی تصریح می‌کند: در عالم جاهل تر از شخصی که قائل به قاعد الواحد باشد نمی‌شناسم...چقدر دور است صاحب این نظریه از حقائق... جای دیگر از فتوحات هم می‌گوید: کیف جهلت العقول ما هو اظهر من الشمس... 📖 الفتوحات المکیة ج۱۰ ص۳۹۶ ✪ البته مغفول نماند که تصور ابن عربی هم از تحقق کثرات باطل است. او در ترسیم فضای انتشای کثرت دست به دامن باب اسماء و تجلی الهی در مقام واحدیت می‌شود که این مقاله باطنیه نصّ در الحاد و انحراف از حقّ است کما لایخفی • البته این مطلب هم بماند که با جمع بندی آراء ابن عربی حول این قاعده این حقیقت بر ما کشف شده است که او اصلا گفتار فلاسفه را فهم نکرده و به مذاق ایشان قرب حاصل ننموده ⇇ تصحیح الاعتقاد

⚜"میرزای قمی" ره و بیان زلات اقدام "ملامحسن فیض کاشی" ❖ «مرحوم میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی صاحب قوانین الاصول م ۱۲۳۱ق» در پاسخ به مسائل «ملا علی مازندرانی ملقب به رکن» متعرض طریق ناصواب و باژگون ملامحسن می‌شود و چنین می‌نویسد: • اغلب مواضع مفاتیح کارها کرده است که هیچ مجتهدی نکرده، و به قیاس و قواعد چند عمل کرده که بعضی اهل سنت هم از آن استنکاف می‌کنند، و حاصل آنکه در تألیف مفاتیح زلات و غفلات او از حد و نهایت بیرون است...او بیشتر بی‌دلیل فتوا داده و به قیاس عمل کرده تا فقها و مجتهدین (1) 📖 قم‌نامه | المسائل الرکنیة ص۳۵۵ ↑ این رساله که در قالب جواب به ۹ سوال از طرف ملاعلی مازندرانی است، مبانی و عقائد صوفیان باطنی مسلک را به چالش کشیده است و ردود هامّه و جلیله‌ای از جانب مرحوم میرزای قمی بر سران صوفیه و فلاسفه صادر گشته که ان شاء الله هادی به سبیل رشاد است [ الّا مسئلة ثالثة ] (۱) در آینده برخی از فتاوی و عقائد ذوقی و بی اساس فیض کاشانی را بررسی خواهیم کرد ⇇ تصحیح الاعتقاد

⚜ سیری در آثار آقای حسن زاده ⓬ ✦ قول به جمع بین اضداد، مخالفت و ستیز با "اولیات" از اقسام "یقینیات" است. لکن فلسفه به گونه‌ای ذهن بشریت را تخدیر می‌کند و به قاذورات جاهلیت ملوث و آلوده می‌سازد که در نزد فیلسوف دیگر هیچ محالی از حکم به جواز  جان سالم به در نمی‌برد! ◄ ولنگاری عقل باطن گرایانِ خرافه پرست و لاابالیگری فکر ایشان محصول دفاع کورکورانه و متعصبانه از نظریه -ما تضحک بها الثکلی- وحدت شخصیه وجود است. در منجلابی اسیر و گرفتارند که مجبورند به این علوفه هرز تشبث کنند • با کلام الله تعالی بازی می‌کنند و برای اثبات ادعای ویران خود، آیه نورانی کتاب را شاهد ارائه می‌دهند: « هو الاول و الآخر...» ◂ آنقدر نمی‌فهمند که اینجا محل اجتماع ضدین نیست پیش خود خیال می‌کنند که ذات در عین حال که متعین است فاقد التعین می‌باشد در نتیجه در آن واحد هم ظهور بر او صادق است و هم بطون ◄ لکن خردمندان اهل شرع قول خزاز را ابطال می‌کنند و صفت را به اختلاف جهات و حیثیات در دو موطن متغایر تفسیر می‌کنند که هیچ مستلزم اجتماع نیست. بلی حقّ متعال اوّل است از حیث ازلیت و آخر است از حیث بقاء مع فناء کل شیء 📖 تمهید قواعد الصوفیة ص۱۲۲

⚜"تجلی شیرازی" و تبیین سلوک صوفیانه "فیض کاشانی" ❖ «علی‌رضا بن حسین الاردکانی الشیرازی معروف به تجلّی م ۸۸-۱۰۸۵ ق» از فقهاء و ادبای معاصرِ فیض کاشانی، در رساله‌ای حول بحث (ردّ وجوب عینی نماز جمعه) متعرض طریقت آشفته و پریشان فیض کاشی می‌شود و اینگونه مرقوم می‌دارد: • ملا محسن کاشی که از حشویه بی‌بهره از تحقیق و تدقیق است و مع هذا گاهی مرید تصوف محی الدین اعرابی است و زمانی همداستان وعظ محمد غزالی، و ساعتی با حکمای مشاء پا جفت می‌دود و لمحه‌ای به فروغ مشکات عرفای اشراق طی راه می‌کند، و پروایی از مخالفت اصحاب نداشته، بر هر چه قدرت التقاط و قوت انتحالش وفا کند بی‌ملاحظه در بطون کتب به نام خود ثبت می‌نماید 📖رساله رد نماز جمعه | مخطوط | مجلس

⚜مولی محمد طاهر قمی در قامت یک متکلم ❖ چندی پیش یکی از صفحات مروج مبانی خرافی و آلوده به اوهام صوفیه و باطنیه را مشاهده می‌کردم که با اسف بسیار از مرحوم "ملا محمد طاهر القمی م ۱۰۹۸ق" شیخ اجازه مرحوم علامه مجلسی ، با عنوان (اخباری که فقط چهارتا حدیث می‌دانست) یاد کردند! و فراوان بر آن مرحوم و تلمیذ علامه ایشان طعن زدند ◄ این داوری کینه توزانه ناشی از جهل جماعت نسبت به ابعاد علمی آن مرحوم است و ایضا مغفول نماند که تعصبات آنان بر قواعد الحاد و التزام به باطنی‌گری چشم ایشان را کور کرده لذا توفیق نظر عقل و بصیرت ضمیر از ایشان سلب گشته • مرحوم ملامحمد طاهر صاحب رسائل بسیار است و کثیری از آنها حول موضوعات کلامی و ابطال منهج عرفاء و صوفیه تدوین شده. از جمله آن آثار رساله ارزشمند «حکمة العارفین فی دفع شبه المخالفین» می‌باشد که اظهار کننده تبحر ایشان در مباحث معقول و کلام است. ◂ با فحص در این رساله به نیکی آشکار می‌گردد که آن مرحوم تا چه حد نسبت به آثار مخالفین منهج تعقل و تعبد احاطه دارد! هرجا خلافی صورت گیرد در نقل اقوال دقیق است و در شرح مقصود مخالف امین خدایش رحمت کناد 🔖 مقاله محقق اثر در نشریه سمات صفحه ۲۸

⚜ فیض کاشانی، ناقد طریقت تصوف یا رهرو آن؟ ❖ وقتی می‌گوییم: هستند افرادی مانند "م.مهدی اصفهانی" که اسمشان ناقد منهج صوفیان است لکن رسمشان همان صبغه اهل ضلال ،افرادی نامطلع این مسئله را بعید می‌شمارند! لکن در دل تاریخ، مهدی اصفهانی، زیاد است که ادعای توبه و دست کشیدن از سلوک صوفیانه کند! مع هذا بخاطر عدم تحمل صحیح معارف بازهم در کنار پرتگاه ضلل از او زلل صادر گردد • (ملامحسن فیض کاشانی م ۱۰۹۰ق) یکی از مصادیق بارز این ناقدین است که در حقیقت چیزی جز تکرار اوهام و تخیلات بارد صوفیان و عرفاء بی‌خرد را نمی‌توان از او مشاهده کرد ↑ (على بن محمد بن حسن بن زين‌الدين عاملی م ۱۱۰۳ق) از نوادگان "شهید ثانی" در یکی از رسائل خود به این مهم اشاره کرده و به خوبی تبیین می‌کند که ذهاب ملامحسن بر همان مذهب صوفیان بود و شخصیت علمی او با توجه به انفعال و تأثر شدید نسبت به صوفی عامی چون "غزالی" علیه ما علیه شکل گرفت و بسیاری از آثار خود را بر مبنای میراث علمی آن فرد گمراه تنظیم و تدوین نمود ◄ مرحوم عاملی در فصل پنجم از رساله خود حملات تندی به ملامحسن دارد و او را یک صوفی مقلد غزالی معرفی می‌کند 📖السهام المارقة | مخطوط 🔖 کامنت