cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

آلاوه🍃

به نام آنکه محبوبم است و کردگاری است پاک 🍃

Більше
Країна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
258
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

_دو راه بیشتر نداری ، یا فقط بامن باشی یا با همه کسایی که اینجان ،خودت دیدی که چجوری با دخترا رفتار میکنن ...‌ _توکه میخای نجاتم بدی نجاتم بده چرا دیگه میخای همه چیزمو دراعضاش بدم توروخدا فکر کن خواهر مادر خودتم ... چشماش رو میبنده و لبخندحرصی میزنه _آخه خواهر من اگر حرف از نامزد اون بی ناموس بودن هم میزد خودم میکشتمش ... درست زمانی که میخام بیخیال انتقام بشم، نامزد اون حروم زاده جلوم سبز میشه ... با گریه و بغض به چشم های بی رحمش نگاه میکنم ... ابروش رو برام بالا ميندازه _باور کن ارزون نخریدمت دختر جون که حالا بخام محض رضای خدا با تن و بدنت کاری نداشته باشم ... اگر میخای چنگول بندازی پست بدم یکی دیگه بگیرم نگاه نافذی از سرتا پام میندازه که خودم رو جمع جور میکنم _ همچین مالی هم نیست که انقدر ناز میای لیاقتت همون نامزد پوفیوزته که به چپشم نیست اینجایی، اینکه خریدمت که هیچ برو امام رضا دخیل ببند که تونستی قیافه مو ببینی دختر جون حالاهم انتخاب باخودته ....یا لخت میشی ،یا میگی من لخت کنم ، یا لخت میفرسمت همون جایی که بودی ... انگشتش رو بالا میاره و با اون صدای بمش عدد هارو میشماره .... _ یک ،دو ،سه .... با هول بهش میگم _ باشه باشه قبوله ... چشم های سیاهش برق میزنه کف دست هاش رو بهم میماله .... _لخت میشی یا خودم دست به کار شم ... با خجالت سرم رو پایین ميندازم دوقدم بلند سمت برمی‌داره و طی یه حرکت دستش رو دور کمرم میندازه و بلندم میکنه روی میز کارش میزاره  ... _ مهم نیست چی میخای ترجیح من دومیه .... https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. ادمین تبلیغات: @gis00_04

_دو راه بیشتر نداری ، یا فقط بامن باشی یا با همه کسایی که اینجان ،خودت دیدی که چجوری با دخترا رفتار میکنن ...‌ _توکه میخای نجاتم بدی نجاتم بده چرا دیگه میخای همه چیزمو دراعضاش بدم توروخدا فکر کن خواهر مادر خودتم ... چشماش رو میبنده و لبخندحرصی میزنه _آخه خواهر من اگر حرف از نامزد اون بی ناموس بودن هم میزد خودم میکشتمش ... درست زمانی که میخام بیخیال انتقام بشم، نامزد اون حروم زاده جلوم سبز میشه ... با گریه و بغض به چشم های بی رحمش نگاه میکنم ... ابروش رو برام بالا ميندازه _باور کن ارزون نخریدمت دختر جون که حالا بخام محض رضای خدا با تن و بدنت کاری نداشته باشم ... اگر میخای چنگول بندازی پست بدم یکی دیگه بگیرم نگاه نافذی از سرتا پام میندازه که خودم رو جمع جور میکنم _ همچین مالی هم نیست که انقدر ناز میای لیاقتت همون نامزد پوفیوزته که به چپشم نیست اینجایی، اینکه خریدمت که هیچ برو امام رضا دخیل ببند که تونستی قیافه مو ببینی دختر جون حالاهم انتخاب باخودته ....یا لخت میشی ،یا میگی من لخت کنم ، یا لخت میفرسمت همون جایی که بودی ... انگشتش رو بالا میاره و با اون صدای بمش عدد هارو میشماره .... _ یک ،دو ،سه .... با هول بهش میگم _ باشه باشه قبوله ... چشم های سیاهش برق میزنه کف دست هاش رو بهم میماله .... _لخت میشی یا خودم دست به کار شم ... با خجالت سرم رو پایین ميندازم دوقدم بلند سمت برمی‌داره و طی یه حرکت دستش رو دور کمرم میندازه و بلندم میکنه روی میز کارش میزاره  ... _ مهم نیست چی میخای ترجیح من دومیه .... https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. ادمین تبلیغات: @gis00_04

Repost from N/a
قشنگترین رمان تلگرام🥺🤤😍 بیا ببین چی میشه🙈🤤😱 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk #ثانیه‌های‌امید نگاهم به بی بی چک افتاد و قطره اشکی از چشمم افتاد. بالاخره زهر خودش رو ریخت. من از دشمن نامزدم حامله شده بودم. یهو در دستشویی با شدت باز شد و به دیوار برخورد کرد. خواستم بی بی چک رو قایم کنم اما دیر شده بود. با دیدنش پوزخندی روی لبش نشست و گفت: -پس بالاخره اسپرم‌هام به مقصد درست رسیدن. حالا نوبت به اجرای فاز دومه. با ترس و اشک نگاهش کردم که ادامه داد: -پنج ماه نگهت می‌دارم تا شکمت حسابی بزرگ شه. بعد می‌فرستمت پیش نامزدت. هقی زدم و با التماس گفتم: -تو رو خدا. باهام این کار رو نکن. بذار سقط... یهو درد و سوزشی توی دهنم پیچید. با پشت دست کوبونده بود توی دهنم. انگشت اشاره‌شو به نشونه‌ی تهدید بالا آورد و گفت: -بلایی سر بچه بیاد، کاری می‌کنم این بار از پنج نفر همزمان حامله بشی و فیلمش هم می‌فرستم برای نامزدت. فهمیدی؟ فقط تونستم سری تکون بدم اما من نمی‌ذاشتم سرنوشتم به دست باد بره و انگ هرزگی به پیشونی‌ام بخوره. بالاخره راه نجاتی پیدا می‌کردم. https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. ادمین تبلیغات: @gis00_04

ــ چیشده آهو کوچولو؟! مثل اینکه خیلی دلت میخواد دوباره برگردی به بازار برده فروشها! دلت تنگ شده برگردی رو سکو تا روت قیمت بزارن و مثل یه عروسک جنسی باهات رفتار کنن؟ زیر خواب شدن واسه شیخ های عرب رو دوست داری آره؟؟ بغض کرده بینیم و بالا کشیدم ــ نه! هیکل بزرگ و ورزشکاریش رو تکون داد تا برام جا باز کنه .. دستش رو باز کرد و با همون صدای بم و محکم لب زد ــ پس سرت و بزار رو بازوم دوست دارم اون عروسکی که قیمتش از همه ی دخترهای اونجا بیشتر بود تو بغلم گم بشه بی میل چشم هام و بستم و اطاعت کردم این پسر پولدار خوشگل که همه آرزو دارن چشم های سر به زیرش فقط لحظه نگاهشون کنه الان صاحب من بود سرم رو روی بازوش گذاشتم به سمتم چرخید انگشتش رو روی گونم نوازش وار حرکت داد ــ چقدر کوچولو و نرمی! سفید هم هستی مثل نوزاد میمونی خیلی لطیفی میلرزیدم نه از ترس، از خجالت! منی که یه روز یه دنیا از دستم آسایش نداشتن حالا انقدر آروم شده بودم که این پسر سر به زیر و خشن اولش فکر کرد لالم! دست دیگش رو زیر سرش زد تا بهم مسلط تر بشه ــ خب تو اسمت چیه سفید برفی؟! به سختی لب زدم ــ آ آیلی! ــ اسمت هم مثل خودت خوشگله من تاحالا با حالا جنس مخالف هیچ رابطه نزدیکی نداشتم ولی حالا که تورو خریدمت واقعا میبینم نصف عمرم تباه شده چطور اینهمه مدت تونستم بدون یه موجود نرم و کوچولو و خوشگل سر کنم زیر چشمی نگاش کردم زل زده بود بهم دوباره آیلیه شیطون درونم بیدار شده بود واقعا جذاب بود به خصوص ته ریش مرتب و مشکی رنگش ــ شـ شما که اینطور که همه میگفتن پسر سر به زیر و آقایی هستید چرا اومده بودید بازار برده فروشها؟! اص اصلا چرا من و خریدید انگشتش رو پایین تر آورد و روی لبهام گذاشت ــ هیششش! نمیخوام کسی بفهمه که خریدمت یه محل روی اسمم قسم میخورن، نمیخوام بفهمن که آرتیان رفته بازار عرب ها و دختر خریده چونم رو گرفت و سرش رو جلو اورد ــ من تورو برای خودم خریدم برای اینکه وقتی عصبیم و از سر و کله زدن با مردم میام خونه آرومم کنی تن و بدن ظریفت و در اختیارم بزاری من تورو واسه آرامش روح یه مرد خریدم! نیازی نیست کسی بفهمه تو اینجا میمونی و هـ....... ــ آرتیان جان؟! مادر بیا برات فسنجون آوردم با باز شدن در و ورود خانوم مسنی که خیلی هم شیک پوش بود پسر جذاب و سر به زیر کنارم مثل جت از جاش پرید تا خواستم بلند بشم مادرش ..... https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk آیلی دختر شر و شیطونی که دزدیده میشه و به بازار شیخ های عرب میره اما اونجا یه پسر سر به زیر و جذاب میلیاردر که با سن بالا هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشته میبینتش و مهر آیلی کوچولو میفته به دلش و اینجاست که.... 🔞♨️ https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk دارای محدودیت سنی ❗️ خاص و به شدت دوست داشتنی خجالت ها و کار نابلدی های پسرمون و شیطنت های آیلی خداست💯😂
Показати все...
نجاتم دادی تا از نامزد سابقم انتقام بگیری ؟ یا دلتو تو نگاه اول باخته بودی ؟ نگاه مغروری از سرتا پا بهم میندازه و مشغول بستن گره کرواتش میشه ... +اعتراف کن دلتو باختی بهم ، که شبا تا صبح میشینی نگاهم میکنی ، خجالت نداره که منم دلمو باختم بهت ... جلوش می ایستم و یقه لباسش رو توی دستام میگیرم و بهش نزدیک تر میشم توی یه سانتی لباش زمزمه میکنم +وقتی دلم میخوادت نامردیه راهتو کج کنی بری عالیجناب به چشمهاش که بین لب و چشمام میچرخه نگاه میکنم +یالا مرد کسی جلوتو نگرفته .... در ثانیه لباش رو روی لبام میزاره و کام عمیقی میگیره ... برای خوندن ادامه اش جوین شو 🚫🤭 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ــ از این به بعد هر روز که از اینجا رد میشی و میخوای بری دبیرستان باید یه قسمت از بدنت و بهم نشون بدی تا بزارم که بری!! آیلی متعجب دست دراز شده برای پس گرفتن کوله اش را پایین آورد و چشم های درشت شده اش را به آرتیان دوخت این همان پسر سر به زیر و آقایی بود که یک محل روی اسم و جذبه اش قسم میخوردند و نقل نگاه نکردن حتی به یک دختر را در دهانشان میچرخاندند !؟ این مرد جذاب و خوشتیپ رو به رویش همانی بود که او را از بازار برده فروش ها نجات داد و در خانه خودش و مادرش پناهش داد و روزهای اول خواهر کوچولو صدایش میزد !؟ آرتیان کوله دخترک را کمی پایین اورد و با همان صدای جذاب و بمش گفت ــ امروز هم میخوام موهات و ببینم یالا مغنعه ات و در بیار .. آیلی خجالت زده سرش را پایین انداخت لپ هایش رنگ گل سرخ شده بودند آرتیان با شیفتگی قدمی به جلو برداشت ــ زود باش فرشته کوچولو .. محرمـمی نگران چیزی نباش جوجه طلایی بعد اینهمه سال چشم تو چشم هیچ دختری ننداختن و تعریف تن و بدن ظریف و موهای خوش رنگـتون و از بقیه شنیدن حالا که یه عروسکی مثل تو جلوم ایستاده میخوام منم ببینم در بیار مغنعه ات و ! تمام وجود ایلی داغ شده بود شنیدن چنین جملاتی آنهم از دهان این مرد تو دار و متعصب خجالتش میداد آرتیان لبخندی به نجابت و حیای دخترک زد جان میداد برای همین شرمش دست دراز کرد و دسته ای از موهای لخت دخترک را که کمی از گوشه مغنعه اش بیرون زده بود بین انگشتانش گرفت بعد از 35 سال زندگی این اولین باری بود که مو های جنس مخالفش را لمس میکرد ایلی قدمی عقب رفت تحمل آن فضا برایش دشوار شده بود اما ارتیان کوتاه نمی امد کوله دخترک را روی مبل گذاشت و گفت ــ سرویست بیاد و بره به کلاست نمیرسی ها خودم ثبت نامت کردم .. اگه بخوای لجبازی کنی و به حرفم گوش ندی هم از دبیرستان برت میدارم و نه اجازه میدم بری دانشگاه!! حالا تصمیم با خودته مغنعه ات و در میاری یا برم مدرست همه چی رو تموم کنم؟! بغض در حال خفه کردن دخترک بود چقدر بی کسی و تنهایی سخت بود که مجبور میشد برای یک مدرسه رفتن هر روز مقابل چشمان این مرد بدن نمایی کند بغضش را به سختی پایین داد دست هایش را دو طرف مغنعه اش گذاشت ارتیان مشتاق خیره شد قلبش در سینه میکوبید برای تماشای موهای ابریشمی این دردانه خجالتی مغنعه اش را با سری پایین اهسته بیرون کشید موهای لخت خرمایی رنگش که در حصار کش موی صورتی رنگی بودند اطرافش پراکنده شد و دل آرتیان را به یکباره ربود دستانش را پایین آورد و همانند یک عروسک ایستاد تا مرد مقابلش از دیدن موهای زیبایش لذت ببرد ارتیان بیقرار جلو رفت و اب دهانش را بی اراده پایین داد تا به حال چنین منظره بی نظیری ندیده بود دستش را با احتیاط جلو برد و کش موهای او را بیرون کشید که موهایش همچون شلاق تا روی کمرش روانه شدند ایلی نفسش را در سینه حبس کرده بود و حتی کوچک ترین تکانی نمیخورد ارتیان کاملا رو به رویش ایستاد و دستش را روی ان ابریشم های خرمایی کشید لذتش وصف نشدنی نبود نرم و خوش حالت عطر موهای دخترک را عمیق به مشامش فرستاد نفس هایش داغ شده بودند ــ تو خیلی خوشگلی!! آیلی چشمانش را بست تحمل اینهمه تعریف و تمجید را نداشت ارتیان بی قرار و طغیان کرده سرش را جلو برد و بوسه ای نرم روی گلوی سفید و ظریف دخترک که بهش چشمک میزد نشاند ایلی لرزی کرد و بدنش را منقبض نمود قصد بوسه بعدی را که کرد در خانه باز شد و پشن بندش صدای مادر آرتیان که با دیدن ..... https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk پسری سر به زیر و اقا که جذابیت بی نظیرش ورد زبان دخترکان محله است و همه ی ریش سفیدان محل به نجابت و مردانگی اش قسم میخورند، دختری ظریف و زیبا را از بازار برده فروش ها نجات داده و در خانه اش پناهش میدهد غافل از اینکه دل 35 سال پاک و نامحرم ندیده اش را با شیطنت های بچگانه اش .... 🚫♨️💢💯 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
- چرا لجبازی میکنی و غذاتو نمیخوری؟ تخس و با جرئت همیشگیم تو چشماش زل زدم و گفتم: - همون حرفی که قبلا بهت زدم. تا منو از این آشغال دونیی که چند هفته‌س هستم نبری یه جای تمیز، لب به هیچی نمیزنم. پوزخندی زد و گفت: - مثل اینکه کتک ها فایده داشته و خودتم فهمیدی نمیتونی فرار کنی و برگردی کشورت. به کم راضی شدی عروسک زیر لب زمزمه کردم: - اگه نگاهای هیز و حرفای بادیگارد هات نبود هیچوقت رامت نمیشدم. تا جایی که صورتش چند سانت با صورتم فاصله داشت جلو اومد، با لحن آرومی همینطور که نگاه‌ش بین لب ها و چشمام در گردش بود لب زد: - فک کردی من میزارم کسی به توله‌ی وحشی نزدیک بشه؟ اونا فقط واسه ترسوندنت بود. گیج نگاش کردم و ابروهام و تو هم کشیدم، خنده‌ای کرد و تو یه لحظه جلو اومد و با گذاشتن لب‌هاش روی لب‌هام ضربان قلبم و روی هزار برد! الان چیشد؟🫣 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk ♦️رمان ثانیه‌های امید♦️ آیلی‌ دختری تخس و شیطون که شیرینی خورده‌ی سرگرد حسام خسروشاهیه، توسط ی باند مافیا دزدیده میشه. اما آیلی زندانیی بود که عاشق زندانبانش شد! یعنی کسی که اونو دزدید..، آرتیان :)♥️♣️ ولی با وجود حسام و شغل آرتیان چه آینده‌ای منتظر اونها بود؟
Показати все...
Показати все...
magical mind

سلام دوستان اینجا انواع فال ها طلسم ها و شمع تراپی ها سرکتاب و پیشگویی رایگان انجام میشه ⚘💓 آیدی ادمین ها @Kimmiiii99 @Rahii790 لینک چنل مشترک منو نیلو:

https://t.me/bright_future369

: @niloyefar لینک گپ:

https://t.me/+YrnaHuecaEthMjVk

Repost from N/a
😂😂😂دختره رو دزدیدن بیا ببین چجوری با مسخره بازیاش دل پسر جدی و عصبیمونو خون میکنه😂😂🙈🩸🩸 #ثانیه‌های‌امید با سرو صدای دورم چشمام کم کم باز شد،بجز سیاهی چیزی نمیدیدم کمی وول خوردم که فهمیدم یچیزی رو سرمه _عه بلاخره دزدیدنم...خدایا من بهت گفته بودم یروز آدم مهمی میشما،دیدی؟قشنگ نگاه کن دزدیدنم دارن میبرنم چوب تو آستینم کنن با فهمیدن اینکه چه بلایی سرم اومده و دزدیده شدم تازه مخم شروع به کار کردن کرد نیشم کم کم باز شد و بلند گفتم: اوس کریم کرمتو شُکر دارن میبرنم مفت خوری..ایول ایول دانشگاهم که پَر داشتم به چرت و پرت گفتنام ادامه میدادم که کیسه رو سرم کشیده شد و نور به چشمام خورد _ای تف تو روحت بشر چندبار پلک زدم که دیدم واضح بشه _به به جون عجب هلویی ماشالله چشم های حوری جلوم گشاد شد و بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن _وای خدایا این چقدر اسکله،دوروز ببرمش پیش آرتیان دیوونه میشه ولش میکنه نیشمو باز تر کردم و گفتم: جون آرتیانم هلوعه مثل تو؟؟البته فکر نکنم از تو داف تر جایی پیدا بشه پس گردنی محکمی بهم زد و خندید : خیلی باهات حال کردم دختر دمت گرم دستمو روی سینه م گذاشتم و گفتم: _چاکرم..میگما _بگو دستمو جلو بردم و ادامه دادم: _دوستیم؟ دستشو اورد به سمتم که زدم تو سرش : _فکر بد و شوم نکنیا..جاست فرند گفتم باهام دست داد: _اوکی **** با صدای عربده ش گوشامو گرفتم و چشم هامو بستم _همتونو میکُشم!!زنده تون نمیزارم از وقتی این دختره اومده تو این عمارت زندگیمون جهنم شده هر روز یه بلایی سرم میاره بخدا اگه کارم گیر نبود تاحالا صدبار خوراک سگام کرده بودمش داد زدم و گفتم: _بابا تو خودت هر روز پاچو میگیری منو گاز میگیری احتیاجی به سگات نیست که!! با نشنیدن صدایی یکی از چشمامو آروم باز کردم ، دیدم جلوم ایستاده و نفسای عصبی و کشدار میکشه بقیه هم پشتش ایستاده بودن و از ترس نمیتونستن بخندن سریع چشممو بستم: _یا ابلفضل..گور خودمو کندم با فاصله گرفتنم از سطح زمین جیغ زدم و..... جوین شو ببین چجوری همدیگه رواذیت میکنن🤣🤣🤣🤣 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. ادمین تبلیغات: @gis00_04

Repost from N/a
قشنگترین رمان تلگرام🥺🤤😍 بیا ببین چی میشه🙈🤤😱 https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk #ثانیه‌های‌امید نگاهم به بی بی چک افتاد و قطره اشکی از چشمم افتاد. بالاخره زهر خودش رو ریخت. من از دشمن نامزدم حامله شده بودم. یهو در دستشویی با شدت باز شد و به دیوار برخورد کرد. خواستم بی بی چک رو قایم کنم اما دیر شده بود. با دیدنش پوزخندی روی لبش نشست و گفت: -پس بالاخره اسپرم‌هام به مقصد درست رسیدن. حالا نوبت به اجرای فاز دومه. با ترس و اشک نگاهش کردم که ادامه داد: -پنج ماه نگهت می‌دارم تا شکمت حسابی بزرگ شه. بعد می‌فرستمت پیش نامزدت. هقی زدم و با التماس گفتم: -تو رو خدا. باهام این کار رو نکن. بذار سقط... یهو درد و سوزشی توی دهنم پیچید. با پشت دست کوبونده بود توی دهنم. انگشت اشاره‌شو به نشونه‌ی تهدید بالا آورد و گفت: -بلایی سر بچه بیاد، کاری می‌کنم این بار از پنج نفر همزمان حامله بشی و فیلمش هم می‌فرستم برای نامزدت. فهمیدی؟ فقط تونستم سری تکون بدم اما من نمی‌ذاشتم سرنوشتم به دست باد بره و انگ هرزگی به پیشونی‌ام بخوره. بالاخره راه نجاتی پیدا می‌کردم. https://t.me/+KtfFWq4SlpU2M2Nk
Показати все...
ثانیه های امید🥀⏳

﷽ پارت گذاری شنبه تا چهار شنبه، به‌جز ایام تعطیل☘️🌺 ❌ کپی برداری یا ذخیره شخصی حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد. ادمین تبلیغات: @gis00_04

Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.