cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

🌹رهروان دین🌹

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته لطفا مطالب کانال رو نشر دهید .مطالب کاملا اسلامی بوده وهدف ایصال ثواب و دعای خیر .. 📝نشر مطالب کانال صدقه جاریه است.. جزاکم الله خیرا اجمین https://t.me/joinchat/AAAAAE8Sc-0ukvv3GS9oTw

Більше
Рекламні дописи
1 758
Підписники
-124 години
+127 днів
+5130 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
🪴 هر آدمی جایی از زندگی اش کم می آورَد ، در محاصره ی شدیدِ سختی ها قرار می گیرد و به حالتِ استیصال می رسد . تفاوتِ بارزِ آدم ها ، در نحوه ی مواجهه با موقعیت هاست ... یکی زانویِ غم بغل می گیرد و کمر به شماتت و نفرینِ زمین و زمان می بندد ، یکی قوی تر از قبل ، می ایستد و بهتر از همیشه می سازد ... قوی بودن به این معنا نیست که من مشکلی ندارم ! قوی بودن یعنی من به خودم اعتماد دارم ، یعنی من می توانم در نهایتِ مشکلات هم ، بهترینِ خودم باشم ! همه ی انسان هایِ قدرتمند ، از یک شکستِ عمیق می آیند ! همان جایی که بقیه جا زدند و کنار کشیدند ، همان جایی که برایِ افرادِ عادی ، پایانِ کار بود ، آن ها با تمامِ سختی و عذاب ، ایستادند و جنگیدند ، و هرگز ، در انتظارِ هیچ ناجی و معجزه ای نماندند . چنین انسان هایِ جسور و خود ساخته ای ؛ لایقِ بالاترین درجه ی خوشبختی اند ... بهترین ها راباماتجربه کنید😍👇. 🦋 ↶ '•🌿🦋•' @rehrovan
Показати все...
4
❖🌸✺﷽✺🌸❖ #جزء18 #سوره_النور #صفحه_351 🌸إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ. (11) 🍃مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکّل و توطئه‌گر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست! 🌸لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ. (12) 🍃چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟! 🌸لَّوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ. (13) 🍃چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند! 🌸وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ. (14) 🍃و اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل شما نمی‌شد، بخاطر این گناهی که کردید عذاب سختی به شما می‌رسید! 🌸إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ. (15) 🍃به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می‌گرفتید، و با دهان خود سخنی می‌گفتید که به آن یقین نداشتید؛ و آن را کوچک می‌پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است! 🌸وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ. (16) 🍃چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلّم کنیم؛ خداوندا منزّهی تو، این بهتان بزرگی است»؟! 🌸يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. (17) 🍃خداوند شما را اندرز می‌دهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید اگر ایمان دارید! 🌸وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. (18) 🍃و خداوند آیات را برای شما بیان می‌کند، و خدا دانا و حکیم است. 🌸إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ. (19) 🍃کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید! 🌸وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ. (20) 🍃و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود و اینکه خدا مهربان و رحیم است (مجازات سختی دامانتان را می‌گرفت) اللَّهُمِّ صلے و سَـلِّم علَى نَبِينَا مُحَمَّد ﷺ 🪴
Показати все...
1
صفحه 351 سوره النور تلاوت همراه با ترجمه گویا
Показати все...
351.mp34.79 MB
2
🌸 آموزش وختم تلاوت قرآن به روش #تجوید 💫 سوره #بقره  آیه۱۰۱ صفحه قرآن رو بازکنید همراه با توضیحات کلمه به کلمه پیش میریم 🌿قاری یاسین اشکوتی https://t.me/rehrovan https://t.me/rehrovan
Показати все...
recording-۲۰۱۹۰۸۲۵-۲۰۵۲۳۱.mp34.71 MB
🔖#برشی_از_یک_زندگی #صبر_فیروزه #قسمت۱۴ ابوذر جلو اومد و گفت فردا دوباره با وکیل حرف میزنم و زودتر قرار دادگاه رو تنظیم میکنم بچه تون زودتر بیاد پیشتون تا ۲سالگی حق مادره اونم نوزاد‌...یه لحظه مکثی کرد وآروم گفت مادر اگر حضور من توی خونه باعث حرف و حدیثها میشه من چند وقتی رو میرم خونه ی یکی از دوستانم.مامان شریفه نذاشت ادامه بده و گفت ما سه تا زن تو خونه تنها چیکار کنیم اونم با اون داداشی که تو داری مگه میشه این دختر رو تنها گذاشت؟ یهو دیدی کریم اومد بی آبرویی مثل اونشب من میتونم جلو اون تن لندهورش رو بگیرم ؟ نه مادر تو امید این خونه ای .با شرم گفتم: من واقعا اسباب زحمتم مامان شریفه کاش اجازه میدادی من میرفتم از این خونه ...حرفم تموم نشده بود که صدای کوبیده شدن در اومد.ابوذر رفت پشت در و دیدم که مرضیه است.ابوذر پوفی کشید و گفت لا اله الا الله پسر میره مادر میاد ،مادر میره پسر میاد بس کنید دیگه .مرضیه که انگار بخواد خبر مهمی بهم بده از دم در تو خونه نگاهم کرد و گفت فیروزه باید باهات حرف بزنم ،من دعانویس این دعا رو پیدا کردم.اگه پسرتو دوست داری اگه میخوای برگردی به زندگیت خودت باااید همراهم بیای وگرنه این طلسم باطل نمیشه . مامان شریفه پیش دستی کرد و گفت فیروزه هیچ علاقه ای به زندگی ای که توش هوو باشه نداره برو از در این خونه بیرون و محکم در و بست .از مامان شریفه و این هوش و ذکاوتش در تعجب بودم ،به مرضیه فهموند که شرط ادامه ی زندگی من طلاق منیژه است. فردای اون روز ابوذر رفته بود دنبال کارهای دادگاهی و بهم گفت نوبت دادگاه رو برای یکماه اینده تنظیم کرده برای من یک روز هم یک ماه بود ولی باید صبر میکردم. هرروز میرفتم تولیدی و برمیگشتم از حقوقی که بهم میدادن ذوق زده بودم و پول هام رو روی هم میذاشتم بتونم یه خونه بگیرم یه شب که از خستگی افتاده بودم سینه ام به شدت درد میکرد با خودم فکر کردم الان سه روزه درداش بیشتر شده به مامان شریفه گفتم ولی دیدم نگاهش غمگینه گفتم چی شده مامان شریفه ؟ گفت شیرت داره خشک میشه وقتی بچه نباشه بخوره خود به خود خشک میشه مادر .‌.انگار یه غم بزرگ تو دلم لونه کرد،محمدم از شیر مادر بی بهره موند ،بچه های دیگه تا ۲سال میخوردند ولی محمد من‌..توی همین شب بود که صدای کوبیده شدن در اومد تعجب  کردم اونموقع شب کی میتونست باشه ؟ابوذر در رو باز کرد و فهمیدم اصرار داره که در رو ببنده یهو ابراهیم پرید وسط خونه با بچه به دست همین که محمد رو دیدم از خود بی خود شدم و ی روسری انداختم روسرم و دویدم تو حیاط ‌.ابراهیم گفت اگه محمد رو میخای باید باهات حرف بزنم فیروزه.زیر نگاه دقیق ابوذر داشتم میسوختم توی دلم دعا  میکردم که مامان شریفه بیاد و قضیه رو جمع و جور کنه ولی نیومد و پشت پنجره آروم وایساده بود ، ابوذر که فهمید متوجهش شدم گفت:ببخشید و آروم از کنارم رد شد رفت سمت پله ها .رفتم جلو و محمد و از بغل ابراهیم گرفتم و نشستم رو تخت گفتم تو این سرما چرا بچه رو بیرون آوردی. بالا سرم وایساد و گفت به خاطر تو،چرا نمیفهمی دلم تنگ توعه فیروزه،بیا دوباره خانوم خونه ی خودت شو بیا بالا سر بچه ات مادری کن... ابوذر که فهمید میخوام حرف بزنم اونم رفت داخل حالا من مونده بودم و ابراهیم .. ابراهیم اومد نزدیکتر و ارومتر گفت فیروزه صدام رو میشنوی یا نه ،فیروزه من بدون تو نمیتونم..محمد رو گرفتم خودم رو باهاش سرگرم کردم‌.ابراهیم ادامه داد ،فیروزه اون خونه بدون تو برام رنگی نداره ببین بچه ات رو ،دوست نداری بالا سرش باشی؟ بازم اومد نزدیکتر و گفت تو مادر بچه ی منی جات ... خواست دستمو بگیره که تندی بلند شدم و گفتم آره من مادر بچه ات م ولی زن تو دیگه نیستم. هنوز یادت رفته مثل جنی ها شدی و از خونه ات پرتم کردی بیرون ؟تو آدم با ثباتی نیستی ،من نمیتونم با ادم بی ثبات زندگی کنم.من نمیتونم یه شب اینجا یه شب اونجا رو تحمل کنم .نمیتونم زیر حرفای مرضیه کمر خورد کنم .از شدت عصبانیت و ناراحتی دستام داشت میلرزید .مامان شریفه اروم از پله ها اومد پایین و رو به ابراهیم گفت حرفای فیروزه رو که شنیدی الان میتونی بری این دختر دیگه شیری نداره که به پسرت بده خشک شده .ابراهیم اروم اومدجلو و گفت محمد‌پیشت بمونه امشب‌‌‌‌... محمد که حالا اروم خوابیده بود ابوذر اومد بهم بده محمد رو.وقتی خواست از اتاق بره بیرون یه لحظه وایساد و مثل همیشه اروم و متین گفت:فیروزه خانوم جسارت نباشه ولی شما به اینکه ابراهیم‌ زنش رو طلاق‌بده و مجدد باهاش ازدواج کنید راضی میشین؟ گیج نگاهش کردم.لبخندی زد و گفت: ببخشید سوال بی جایی پرسیدم.یه لحظه به خودم اومدم و گفتم: نه اقا ابوذر ،ابراهیم یه  یه بار امتحانش رو پس داده کسی که طلاق گرفته برگشت سخته .... 🔗#ادامه_دارد.. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎
Показати все...
👍 5👏 1
🔖#برشی_از_یک_زندگی #صبر_فیروزه #قسمت۱۳ با تندی رفتن از در که میخاستن خارج شن پسرم شروع به گریه کرد قلبم هزار تیکه شد منم با صدا گریه کردم آسیه اومد کنارم نشست گریه نکن آبجی فیروزه همه چی درست میشه مامان شریفه که رفته بود بدرقه اونا دید من خیلی بی‌تابی میکنم گفت ببین فیروزه قوی باش دیدی پسرتو آورد مطمعن باش باز برمیگردن ولی تو محل نده دخترم فقط به خودت و پسرت فکر کن بغلم کرد پشتمو نوازش کرد گفتم مامان شریفه قلبمو شکستن پسرم ...دلم محمدم میخاد صدای در زدن اومد آسیه رفت دم در ..صدای یاالله گفتن ابوذر اومد مامان شریفه چادری بهم داده بود مرتب کردم ابوذر اومد تو به احترامش بلندشدم سلام دادم ابوذر جوابمو داد خجالت گذاشتم کنار گفتم: آقا ابوذر قرار بود با دوستتون حرف بزنین چی شد میدونی امروز، قطره اشکی از سر دلتنگی چکید رو گونه ام بعد چند ماه ابراهیم پسرمو آورده بود بغلش کردم با پشت دستم اشکامو پاک کردم خیلی دلتنگش بودم خیلی دلم بچمو میخاد توروخدا به پاتون می‌افتم کار منو درست کنین من بچمو بتونم بغلم کنم من دلم تنگ بچمه بچم هنوز خیلی کوچیک بود ندیدین که تازه میتونست گردنشو سفت نگهداره بین اشک و گریه لبخندی زدم .آقا ابوذر انگار احساسی شده بود گفت صبر کنید به رفیقم گفتم گفت حل میکنه فردا میریم شما به رفیقم وکالت میدی دیگه لازم نیست خودتون برین دادگاه سر یه ماه پسرتون،، راستی اسم آقا پسرتون چیه ؟لبخندی از سر شوق زدم گفتم محمد... ماشالله چه اسم برازنده ای. سر یه ماه پسرتون میتونین بغل کنید .لبخندی زدم یعنی خدا میشه ؟شب نمیدونم چجوری صبح کردم صبح خیلی زود نمیدونم ۷ بود ۶ بود در خونه زده شده  کی بود نمیدونم یاد اون شب افتادم که کریم پسر کوچیک مامان شریفه شاید باشه خیلی ترسیدم نیم ساعت بعد مامان شریفه با لبخند اومد تو اتاق کنارم نشست گفت ببین فیروزه بهت گفته بودم این گیسو تو آسیاب سفید نکردم .درسته !چی شده مگه مامان شریفه ؟ الانم عین یه دختر خوب حرفمو گوش بده ابراهیم اومده باز پسرتو بهونه کرده. الان  چند بار اومده دیدنت ببین فیروزه اگه تو بزاری من یه پدری از این ابراهیم دربیارم اون سرش ناپیدا الان نمیای بیرون هرچی صدات زد محل نده من پسرتون میارم تو اتاق .قلبم از خوشی ایستاد پسرمو آورده بود کنجکاو شدم ببینم این دفعه با کی اومده ولی مامان شریفه بلند شد خنده نمکی کرد گفت: چشات ستاره بارون شده دختر الان پسرتو میارم.دست مامان شریفه رو گرفتم و عمیق بوسیدم و گفتم ازت ممنونم مامان شریفه آروم در و بست و رفت تا من توی آرامش به محمد شیر بدم..دستاش توی دستم بود و با لذت نگاهش میکردم که داره معصوم شیر میخوره گفتم: کاش همیشه مال خودم بودی پیش خودم بودی....همون لحظه بود که صدای هیاهو از حیاط شنیدم..صدای عربده های. ابراهیم میومد که به ابوذر میگفت خوشم نمیاد ازت تو چیکاره ی زن منی.همون لحظه سراسیمه رفتم بیرون نکنه خدایی نکرده بلایی سر پسر مردم بیاره که ابراهیم بهم حمله ور شد و داد زد  نکنه حرفای جواهر راسته و صیغه ی این یه لاقبا شدی فیروزه ها؟؟!جوابمو بده ؟ از ترس داشتم به خودم میلرزیدم که مامان شیریفه دخالت کرد و گفت به خدای احد و واحد اگه الان صداتو نیاری پایین از خونه بیرونت میکنم ،غلط کرد جواهر که اون حرفو زد ،نه پسر من اهلشه نه این دختر معصوم از خدا بترسید .یهو ابراهیم چشماش رو انداخت تو چشمم و گفت فیروزه،.... ملتمسانه بهم گفت نمیخام زنم بشی توروخدا از این خونه فقط بیا بیرون من برات خونه میگیرم.... از نگاه ملتمسانه ی ابراهیم جا خوردم اصلا با خودش نمیدونست چند چنده‌‌‌‌‌..‌‌.. ابراهیم ملتمسانه نگاهم میکرد‌ و من هنوز شوکه بودم ولی چشمام رو‌ریختم توچشماش و محکم گفتم دروغ میگی تو منو دوست نداری.اگر دوستم داشتی نمیشدی یکی‌عین جواهر و دست به بی آبرو‌کردنم بزنی و اسمم‌رو تو زبونا بندازی آبروی پسر مردمم ببرین.دوستم نداری که نمیذاری پسر ۶ماهه ام تو بغلم باشه ...ابراهیم زد تو سر خودش و‌گفت چه توقعی از من داری وقتی اومدی به یه غریبه پناه اوردی!؟ گفتم غریبه؟هه ...این غریبه ها از تو که شوهرم بودی و‌از اون جواهر که نامادریم بود بیشتر آبرومو خریدن و زمانی که جواهر تو محل رسوام کرد راهم نداد تو خونه ی پدرم منو زیر  پر وبالشون گرفتن،از صدای بلندم محمدم ترسید و گریه کرد داشتم تکونش میدادم که آروم شه یدفعه ابراهیم از بغلم‌کشیدش و گفت اگه بچه میخای از این خونه پاشو تا مادری کنی .بعد هم به سرعت نور رفت..دوباره من مونده بودم و یک دنیا غصه ..مامان شریفه‌اومد دست گذاشت رو شونه ام که شروع کردم به گریه کردن .ابوذر رو‌میدیدم که گوشه ی حیاط سرگردون وایساده و نگاهمون میکنه از شرم حرفای ابراهیم نمیدونسنم توی صورتش نگاه کنم .. 🔗#ادامه_دارد.... ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌
Показати все...
👍 5😢 1
sticker.webp0.24 KB
00:44
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🥀مساجد را رها نکنید امنیت قطعا در مساجد است مسجد خانه خداست بارالها گناهان ما راببخش🥀😔 عضو کانال بشید تا بقیه ویدیو های ما رو ببینید👍 💫 ↶  '•🌿💫•'  ‌@rehrovan
Показати все...
3.05 MB
8
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌱🖇 #تکست هر آدمی یک ظرفیتی دارد. بعضی ها زیاد ، بعضی ها کم! بسته به تحملشان . . . می جنگند ، می سوزند ، می سازند ، می بخشند ... اما اگر پیمانه شان پر بشود ؛ اگر کارد به استخوانشان برسد ؛ حالا هر چقدر هم از خود گذشتگی داشته باشند ، صبور باشند ، وفادار باشند عاشق باشند ، متعهد باشند دیگر باعث نمیشود پایتان بمانند!! هیچ چیزی جلودارشان نیست. قید دلبستگی هایشان را میزند و میروند. بیایید قدری خوددار باشیم! و آدم ها را به لبریز شدن ظرفیتشان وادار نکنیم🥀 بهترین ها راباماتجربه کنید😍👇. 🦋 ↶ '•🌿🦋•' @rehrovan
Показати все...
👍 4 3👏 2
00:36
Відео недоступнеДивитись в Telegram
#اذکار_صبح‌گاهی ۱۷ ذکر شماره ۱۸ و ۱۹ مدت زمان: ۳۵ ثانیه ☆لَا إلَه إلّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءِ قَدِيرِ.  {معبود برحق جز الله نیست، او یگانه است، نیست شریکی برای او, پادشاهی و حمد و ستايش برای اوست، و او به همه چیز تواناست} ☆سُبْحـانَ اللهِ وَبِحَمْـدِهِ عَدَدَ خَلْـقِه ، وَرِضـا نَفْسِـه ، {تسبیح و پاکی الله و ستایش اورا به تعداد مخلوقات اش، و خشنودی اش،} ☆وَزِنَـةَ عَـرْشِـه ، وَمِـدادَ كَلِمـاتِـه.  {و سنگینی عرش اش، و جوهر سخنان اش، بیان مینمایم}² ¹صحیح البخاری: ۳۲۹۳ صحیح مسلم: ۷۰۱۸ *هرکس در صبح ۱۰۰ مرتبه این ذکر را بخواند، اجر آزادی ۱۰ برده به او داده می‌شود، و ۱۰۰ حسنه به او داده میشود، و ۱۰۰ گناه از او پاک میگردد، و نیز برای او مرزی قرار داده می‌شود که شیطان آن روز تا شب نمی‌تواند به او نزدیک شود و لطمه بزند. و هیچ کس برتر از او در روز قیامت نیست مگر کسی که بیشتر از او آنرا انجام داده باشد. بخاری: ۹۵/۴ ²صحیح مسلم: ۷۰۸۹ حفظ ونشرکنیدبارک الله فیکم❤️
Показати все...
3.21 MB
6
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.