cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

-Divoonemajhol"

Більше
Іран246 755Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
298
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

#پسره‌به‌دختره‌تجاوز‌کرده‌و‌حالا..🔞❌♨️ شیشه رو به #رگم نزدیک کردم و با گریه گفتم:بهم #تجاوز کردی و حالا بچت تو #شکممه پوزخند زد،فکر میکرد دروغ میگم؟؟ #جیغ زدم و گفتم:بهم گفتی #عاشقمی،چیشد اون عشق؟رفتی آمریکا و با اون دختره اومدی،زندگیمو #جهنم کردی،بچه ای که از خودته رو قبول نداری.. نفس عمیقی کشیدم و بلند تر جیغ زدم:حالا بهم میگی #هرزهههههههه؟؟؟؟،میخوای منو بفروشی به #عربا؟،تو #غیرت نداری؟ عصبی اومد سمتم،شیشه رو به #رگم نزدیک کردم و گفتم:عشقی که بهت داشتم و ندیدی با #هق‌هق گفتم:ولی...الانم دوست دارم...با اینهمه بدی که در حقم کردی.. شیشه رو #محکم کشیدم رو رگم و با صدای #ضعیفی گفتم:قرارمون این نبود با همدیگه #سرد بشیم...مرد مغرور من و افتادم زمین و صدای فریادش که اسمم و صدا میزد قلبم و #لرزوند....❌❌ #سرنوشت‌دختری‌‌از‌جنس‌شیشه‌و‌پاک‌و‌پسری‌از‌جنس‌غرور♨️ بکوب رو لینک زیر و داستان تلخ و شیرین حنارو از دست نده👇 🔞دارای صحنه های باز و نفس گیر🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ
Показати все...
پسره حاجی باشی این دردسر هارو هم داره بابا گیان😂❌ امروز حاجی پسرش رو شرکت میخواد بیاره اوه اوه با اومدنشون به طرف حاجی رفتم -ایشاالله به پایه هم پیر بشید. پسرش خیلی سر به زیر بود ولی من دینا بودم هاها -حاج آقا وکیلم شمارو به عقد خودم در بیاورم؟ حاجی خندید و رو به من گفت: -دخترم امروز معلومه کوکی ها؟ -حاجی پسرت کوکم کرده. حاجی چشاش زد بیرون و پسرش سرش رو یجور بلند کرد که شکست -جوووون چه پسری حاجی، حاجی ببین با حاج خانم چی ساختی! -آخ از دست تو دختر بعد خندید رفت پسرش خواست پشت سرش بره که از دستش گرفتم -فک نکن به همین راحتی ها ازت دست میکشم حاج آقا جون! -استغفرالله -فدایی داریییی پسمل حاجی. اخر سر زبون باز کرد -دستمو ول کنید لطفا! آخ قلبم چه صدایی داره سگ مصب تو اتاق منتظرم باش با شرت و سوتین میام فیض ببری! -الله اکبر عجب گیری کردیما! -خمینی رهبر برو تا بیام حاج اقاااا. حاج آقارو کشیدم و در آخر یه بوس هم فرستادم. https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ اوه اوه دختره از اون دخترای پروعه که هیچی حالیش نیست😂❌ پسره سر به زیر حاجی تو پارتای بعدی از دختره هم سر تر میشه😂😂😜 جلو حاجی کم مونده پسرشو لخت کنه😂👍 https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ بجوین که ۱ ساعت بعد لینک باطل میشه❌⁉️
Показати все...
♡عرش عاشقی♡

همخونه شیطونم (فایل شده) عرش عاشقی (در حال تایپ) تاوان بی گناهی (فایل شده) نویسنده : رومیسا (کیمیا) تحت حمایت انجمن ناشرین @Asalavazzade برای ارتباط با ما : @nashenas_mashoghe_policebot توضیح هات تبلیغات و خرید رمان : @nevisande_romaysa

ببینید دختره داره بخاطر نامزدش کشته میشه 😢 هیچکس متوجه ما نشده بود ...ایدا چاقو رو محکم تر روی گلوم فشار داد.. _اقای ابتین عاشق پیشه ..قرار ما این نبود که به پلیس خبر بدی..و حالا تو که به قولی که دادی عمل نکردی منم تمام قول هامو زیر پا میزارم و جنازه این عروسک تحویل میدم لبام می‌لرزید...امشب عروسیمون بود ..درد داشتم ..خیلی هم درد داشتم صدای شلیک گلوله اومد و بعد پاهایی که توان ایستادن نداشتن .. با ضرب روی زمین افتادم ...آسمون دور سرم می پیچید ... تو آغوش گرمی فرو رفتم ...و صدای یه نفر که خدا رو بلند صدا میزد و بعد تکون های شدیدی .. _دیانا ...دیانا عزیزم ..تورو خدا چشماتو باز کن ...دیاااانا دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی مطلق دختره چه بلایی سرش اومد 😢 https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ
Показати все...
♡عرش عاشقی♡

همخونه شیطونم (فایل شده) عرش عاشقی (در حال تایپ) تاوان بی گناهی (فایل شده) نویسنده : رومیسا (کیمیا) تحت حمایت انجمن ناشرین @Asalavazzade برای ارتباط با ما : @nashenas_mashoghe_policebot توضیح هات تبلیغات و خرید رمان : @nevisande_romaysa

#پسره‌به‌دختره‌تجاوز‌کرده‌و‌حالا..🔞❌♨️ شیشه رو به #رگم نزدیک کردم و با گریه گفتم:بهم #تجاوز کردی و حالا بچت تو #شکممه پوزخند زد،فکر میکرد دروغ میگم؟؟ #جیغ زدم و گفتم:بهم گفتی #عاشقمی،چیشد اون عشق؟رفتی آمریکا و با اون دختره اومدی،زندگیمو #جهنم کردی،بچه ای که از خودته رو قبول نداری.. نفس عمیقی کشیدم و بلند تر جیغ زدم:حالا بهم میگی #هرزهههههههه؟؟؟؟،میخوای منو بفروشی به #عربا؟،تو #غیرت نداری؟ عصبی اومد سمتم،شیشه رو به #رگم نزدیک کردم و گفتم:عشقی که بهت داشتم و ندیدی با #هق‌هق گفتم:ولی...الانم دوست دارم...با اینهمه بدی که در حقم کردی.. شیشه رو #محکم کشیدم رو رگم و با صدای #ضعیفی گفتم:قرارمون این نبود با همدیگه #سرد بشیم...مرد مغرور من و افتادم زمین و صدای فریادش که اسمم و صدا میزد قلبم و #لرزوند....❌❌ #سرنوشت‌دختری‌‌از‌جنس‌شیشه‌و‌پاک‌و‌پسری‌از‌جنس‌غرور♨️ بکوب رو لینک زیر و داستان تلخ و شیرین حنارو از دست نده👇 🔞دارای صحنه های باز و نفس گیر🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ
Показати все...
پسره حاجی باشی این دردسر هارو هم داره بابا گیان😂❌ امروز حاجی پسرش رو شرکت میخواد بیاره اوه اوه با اومدنشون به طرف حاجی رفتم -ایشاالله به پایه هم پیر بشید. پسرش خیلی سر به زیر بود ولی من دینا بودم هاها -حاج آقا وکیلم شمارو به عقد خودم در بیاورم؟ حاجی خندید و رو به من گفت: -دخترم امروز معلومه کوکی ها؟ -حاجی پسرت کوکم کرده. حاجی چشاش زد بیرون و پسرش سرش رو یجور بلند کرد که شکست -جوووون چه پسری حاجی، حاجی ببین با حاج خانم چی ساختی! -آخ از دست تو دختر بعد خندید رفت پسرش خواست پشت سرش بره که از دستش گرفتم -فک نکن به همین راحتی ها ازت دست میکشم حاج آقا جون! -استغفرالله -فدایی داریییی پسمل حاجی. اخر سر زبون باز کرد -دستمو ول کنید لطفا! آخ قلبم چه صدایی داره سگ مصب تو اتاق منتظرم باش با شرت و سوتین میام فیض ببری! -الله اکبر عجب گیری کردیما! -خمینی رهبر برو تا بیام حاج اقاااا. حاج آقارو کشیدم و در آخر یه بوس هم فرستادم. https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ اوه اوه دختره از اون دخترای پروعه که هیچی حالیش نیست😂❌ پسره سر به زیر حاجی تو پارتای بعدی از دختره هم سر تر میشه😂😂😜 جلو حاجی کم مونده پسرشو لخت کنه😂👍 https://t.me/joinchat/AAAAAEr580YsZDnPWsW2GQ بجوین که ۱ ساعت بعد لینک باطل میشه❌⁉️
Показати все...
♡عرش عاشقی♡

همخونه شیطونم (فایل شده) عرش عاشقی (در حال تایپ) تاوان بی گناهی (فایل شده) نویسنده : رومیسا (کیمیا) تحت حمایت انجمن ناشرین @Asalavazzade برای ارتباط با ما : @nashenas_mashoghe_policebot توضیح هات تبلیغات و خرید رمان : @nevisande_romaysa

باران دختر شیطونی که عاشق امیریله ولی به اجبار زن سیاوش میشه 😢😱🙈
Показати все...
بیچاره دختره چه زجری کشید😢😭
امیریل ازباران نگذشت وباهم رابطه پنهانی دارن😍💦🔥
اوه اوه #ببینید چی داریم #اینجا🤣 یه دختر شر و #شیطون😈❌ و یه پسر #خاکی و مهربون😌🔪 یه پسر به اسم #سیاوش، برعکس شخصیت #تمامی رمان ها!🤤⛓ اما خب این #مهربون بودنش، در برابر بارانه شیطون ما، براش کلی #بدبختی میاره😐🥺 میگی #نه؟😐🤧 خب در ادامه با من باش که از #خیلی چیزها عقبی😶💔 یه بار که باران خانم، بدنه‌ی #ماشین سیاوش رو با کلید #خط میندازه🤫🤭 یه بار هم توی کفش #سیاوشِ بدبخت بیچاره، پر از #کرم میزاره🤢🤐 این #نصفش بود... هنوز ماجرای اصلی رو #نگفتم که👻🤨 این سیاوش #اسکل، عاشق باران میشه😮⛓ از عاشقانه‌های باران و #رمانتیک بازی های سیاوش که #دیگه نگم براتون🤣😎 ادامه‌ش رو میخوای جوین شو🤤👇🏻 https://t.me/joinchat/a23l1uZA5N1jYjBk جوین نشی پاکیدم😌❌❌
Показати все...
جیغ کشیدم و موهاش رو گرفتم: _کثافت...ولم کن...ولم کن عوضی..دستت و بکش کثافت انگاری توقع نداشت. چون اول دست هاش شل شد ولی به محض اینکه ذره ای عقب کشیدم دوباره دست هاش دور تن لرزونم حلقه شد و محکم نگهم داشت. تجربه کردن مرگ! یعنی همین؛ همین ثانیه و تحمل سنگینی همین تن مردونه. از پشت سرم کنار رفت و اینبار خیمه زد روی تنم. به جنون رسیده بودم؟شاید ولی فقط تن برهنش رو میدیدم و حضور بدون هیچ فاصله ای. جیغ میکشیدم. بدون هیچ مکثی و فقط چشم بسته بودم و ممتد جیغ میکشیدم. حتی دلم نمیخواست به خودم نگاه کنم ولی سرمای تنم نشون دهنده ی دریده شدن همه ی حرمت ها و خط قرمزهام بود! به تاراج رفتن همه ی ممنوعه هام! با تمام قدرت به تن عضلانی که روم خیمه زده؛ بود و نفسم رو تنگ می کرد مشت میکوبیدم و حتی چنگ میزدم. _چه مرگته دریا؟آروم باش آروم...کاریت نداشتم دختره ی کم عقل! هنوز کاری نکردم که جیغ میزنی خفه خون بگیر تا کسی نیومده! هیچ چیزی رو نمیشنیدم.نه صدای بلند خودم نه صدای نعره های اون. فقط تصویر هجوم وحشیانش تو سرم بود و بلایی که حالا سرم آورده بود. مشت بعدی رو سمت صورتش پرتاب کردم، که عاصی فریاد کشید و جفت دستهام رو کنار سرم قفل کرد. _بهت میگم آروم بگیر زبون نفهم. کاری باهات نکردم هنوز مونده درد بکشی! دستش رو جلوی دهنش گرفت نفسش رو تو گردنم فوت کرد. _ هیس! نذار کسی بیاد تو اتاق که جلوش حاملت میکنم! https://t.me/joinchat/sfhEjSUSr_JhMzg8
Показати все...
💔تاوان سادگی من و تو 👫

﷽ "و مِݩ شَرِّ حاسـدٍ اِذا حـَسد" نویسنده: رعنامزارعیان(Ŕ;Á) 🌿تاوان سادگی من و تو (آنلاین) بنرها واقعی هستن⚘ رمان براساس واقعیت است @abandakht_bot جهت تبادل

دلم سوخت.برای عجز صدایی که خودمم برا اولین بار میشنیدم. آذرخش هم انگاری تازه این لحن رو میشنید که کلافه چشماش رو بست و عصبی باز کرد. فقط چند سانت سرش رو سمتم چرخوند ولی نگاهش همچنان رو به جلو بود.ساکت با همون اخم های وحشتناک نگاهم میکرد با التمالس گفتم: _ب..بگذر..به هر روشی که دوست داری این پول و تسویه کن ولی الان بگذر..ت..تروخدا؛ زجرم نده آذرخش با بچه میرم! حالم از این لحظه و ثانیه بهم میخورد. چرا باید به جایی برسم که بابت زندگی خودم از یه همچین مردی خواهش کنم؟ نمیدونم...شاید امید! امید تنها چیزیه که آدم وادار به هر کاری میکنه. دستهاش روی پاش مشت شد و کامل سمتم برگشت. حالا می شد، اسم این نگاه رو عصبانی گذاشت. انگاری نگاه های قبلی به عصبانی حتی نزدیک هم نبود؛ وگرنه این چشم ها اینجوری تو سکوت تن رعشه نمی آورد؛ با دندون های قفل شده، آروم طوری که فقط خودم بشنوم غرید _تمومش کن دریا...به نفعته من سگ نشم! که اگه بشم خونت برام حلاله خوشگله. تا به بچه‌هام سخت نگذره. ازدواج اجباری💔 قراردادی امضا شده با خون دریا دختری که عاشق یه خلافکار شده؛ آذرخش برای به دست آوردنش به زندگیش پایبندش، میکنه درست زمانی که به هدفش رسیده دریا فرار میکنه.... https://t.me/joinchat/sfhEjSUSr_JhMzg8
Показати все...
💔تاوان سادگی من و تو 👫

﷽ "و مِݩ شَرِّ حاسـدٍ اِذا حـَسد" نویسنده: رعنامزارعیان(Ŕ;Á) 🌿تاوان سادگی من و تو (آنلاین) بنرها واقعی هستن⚘ رمان براساس واقعیت است @abandakht_bot جهت تبادل

_یه ورق قرص میزوپروستول میخوام! زن از آن طرف کانتر ابرو بالا می اندازد. _میزو؟ واسه سقط جنین؟ سرم را به نشان مثبت پایین میکشم. مشکوک براندازم میکنم. _نسخه ی دکترت و بده! چند ماهته؟ پر چادر را بیشتر روی صورتم میکشم. _نسخه ندارم! 6 هفتمه!! ابروهایش بالا میپرند. _نمیشه که خانم! قرص سقط بدون نسخه نمیدیم! جرمه! سرم را بیشتر جلو میکشم. _خانم توروخدا! هرچی پولش باشه میدم! کلافه چشمهایش را در کاسه میگرداند و سرش را به سمت دیگری میگیرد و بلند میپرسد. _آقای دکتر میزوپروستول بدون نسخه میشه داد؟ بلافاصله صدای مردی که نمیبینم در جواب بلند میشود. _به هیچ عنوان! فقط با مهر متخصص! با ابرو به من اشاره میکند. _بفرما! دیدی؟ سایتوتک و فقط با مهر پزشک میتونیم بدیم. اونم نه هر دکتری. متخصص زنان و زایمان! با برگه ی سونوگرافی که تایید کنه جنین مشکل داره. سر دو سه نفری از زن ها به طرفم برمیگردد. _واسه چی میخوای سقطش کنی؟ گناه داره!! نگاهم را میدزدم و شرمگین لب میگزم. صدای پیرزنی کیش و ماتم میکند. _به اون شوهر پوفیوزت میگفتی جلوگیری کنه تا تخم دوزرده نذاره!! زن پشت کانتر داروخانه چشم درشت میکند. _وا حاج خانم زشته!! پیرزن کوتاه نمی آید. _جوونای امروزی از زیر یه لحاف خوابیدن فقط کثافت کاریش و بلدن! بی توجه به هیاهوی بالا گرفته دوباره سرم را به پیشخوان نزدیک میکنم. _هرچی پولش باشه میدم خانم!! این بار حرصی براندازم میکند. _شوهر داری اصلا؟؟ صدای باز و بسته شدن بلند در شیشه ای داروخانه در گوشم میپیچد. بچه ای ترسیده جیغ میکشد. زنی که احتمالا باید مادرش باشد اعتراض میکند. _آقا چه خبرته بچه ترسید!! بی توجه خیره به زن ادامه میدهم. _شوهر ندارم!! یعنی.... چشمانش خیره به جایی پشت سرم میشود و با حیرت عقب میکشد. مات واکنشش نگاهش میکنم. کسی سر شانه ام میکوبد. _انگار این آقا با شما کار داره!! سر برگرداندن و کشیدن بازویم همزمان میشود. جوری چادرم را میکشد که در ثانیه جر میخورد. نگاهم به خون راه گرفته از گوشه ی پیشانی اش خیره میماند و صدای عربده اش در گوشم میپیچد. _شوهر این زنیکه ی بچه کُش منِ بی ناموسم!!!🔥😱👇 https://t.me/joinchat/T71rsa7r4zfPgv3w https://t.me/joinchat/T71rsa7r4zfPgv3w رفته داروخونه قرص میزوپروستول بگیره شوهر وحشیش سر میرسه😐 از اتاق فرمان اشاره میکنن اگه نمیدونی قرص میزوپروستول برای چیه محبت کنید بنر و بخونید😔👆
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.