کانال انتقال یافت. لینک جدید بیو کانال
9 301
Підписники
-2824 години
-1707 днів
-66630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
رمان اروتیک و صحنه دار میل اویل به نام #لیلیث
این رمان به دلیل صحنه های بازش فقط داخل VIP پارت گذاری میشه.برای عضویت، مبلغ 30 تومن به شماره کارت زیر واریز بزنید
6037998207878389
فاطمه طاهری
و عکس فیش رو برای ادمین بفرستید
@tabligh_engle
76520
Фото недоступне
از بچگی عاشق سنجاقک ها بودم.
بال های براق شون منو به وجد میاورد.
اونا رو می گرفتم و خشک شون می کردم.
بزرگ تر که شدم، طَمعمم بیشتر شد.
شکار بزرگ تر و زیبا تری می خواستم.
شکاری که مثل سنجاقک ها زیبا باشه اما خیلی زود به دام نیوفته.
زن ها...زن ها شکار بعدی من بودن!
ولی اون ها هم منو ناامید کردن.
راحت به دست میومدن.
زود سست و عاشق می شدن.
هیچ کدوم شون لیاقت اینکه شکار من باشن رو نداشتن. خودم رو با این شکارهای بی ارزش سرگرم کرده بودم تا اینکه سر و کله ی اون پیدا شد. بی نقص بود. دست نیافتنی بود.
باید برای من می شد....❌
78220
Фото недоступне
دکتر کیوان مجد...جراح و متخصص حاذق چشم از دانشگاه فرانکفورت❌
مردی با گذشته ی تلخ که بجز کارش به هیچ کسی اهمیت نمیده و هیچ احساسی نداره.
همه میگن چشماش مثل دوتا تیکه یخه...!
سرده...! زمستونه...!
اما وقتی یه دختر چشم آهویی برای درمان شبکیه چشمش میاد پیش کیوان، زندگیش برای همیشه تغییر می کنه! دختر محجوب و خجالتی ای که توی عمق چشمای کهرباییش یه غمه! یه درد بزرگ! نگاه اشک آلود و معصوم اون دختر بعد از سالهای سال قلب سنگ کیوان رو می لرزونه...
در حدی دل می بازه که اراده چندین ساله اش رو یه شبه به باد میده و اون دختر رو...
https://t.me/+OKLnqgCHomdiMGU0
عاشقانه های غلیظظظظظ بین یه دکتر مغرور و سرد عصبی و یه دختر خجالتی و آروم با چشمای کهربایی!😍
🔥 1
1 654130
Фото недоступне
دکتر کیوان مجد.
جراح و متخصص حاذق چشم از دانشگاه فرانکفورت❌
مردی با گذشته ی تلخ که بجز کارش به هیچ کسی اهمیت نمیده و هیچ احساسی نداره.
همه میگن چشماش مثل دوتا تیکه یخه...!
سرده...!
زمستونه...!
اما وقتی یه دختر چشم آهویی برای درمان شبکیه چشمش میاد پیش کیوان، زندگیش برای همیشه تغییر می کنه...
دختر محجوب و خجالتی ای که توی عمق چشمای کهرباییش یه غمه!
یه درد بزرگ!
نگاه اشک آلود و معصوم اون دختر بعد از سالهای سال قلب سنگ کیوان رو می لرزونه...
در حدی دل می بازه که اراده چندین ساله اش رو یه شبه به باد میده و اون دختر رو...
https://t.me/+OKLnqgCHomdiMGU0
عاشقانه های غلیظظظظظ بین یه دکتر مغرور و سرد عصبی و یه دختر خجالتی و آروم با چشمای کهربایی!😍
909170
رمان اکیپی و کلکلی🥰❤️
https://t.me/+UwPZ0ktluU45MTdk
جوخه ی تقلا « مانا »
﷽ قسم به قلم آنگاه که مینویسد رمان آنلاین: جوخه تقلا رمان درحال تایپ: کهنه ناسور به قلم مانا«اختصار نویسنده از ماندگاری» برای«جوخه ی تقلا» یک پایان خوش لحاظ شده و تا انتها در این کانال پارت گذاری خواهد شد لینک دعوت👇
https://t.me/+WtbtO92c9pVjZDE027620
Фото недоступне
دلارام شاهرودم
یک نفر از شش نفرِ توی اکیپمون
و اون بوزینه ی دوپا هم باراد میثاقه ، یک نفر از شش نفرِ توی اکیپشون
مردک چس فیل ، به خاطر موهام منو امروز سیم تلفنی صدا میزنه ، فردا سیم مفتول ، پس فردا سیم ظرفشویی و پسِ اون فردا کله بزی
و منم متقابلاً ، امروز از خود راضی صداش زدم ، فردا باراد بربری، پس فردا بازم نون بربری ، و پسِ اون فردا بازم نون بربری
چون همین یدونه لقب تا فیها خالدون ایشون رو میسوزونه
https://t.me/+UwPZ0ktluU45MTdk
اگه اون گولاخِ دو پا برای مسخره کردنم ، واسه من اهنگ « گیسو افشان » میفرسته و پشت بندش دوتا ایموجی قهقهه (🤣)ضمیمه میکنه
من واسه مسخره کردنش فقط یه پیام متنی «نون بربری » میفرستم و بدون ارسال هیچ ایموجی ماتحتش رو برشته میکنم
به من میگن دلی ، با پنجتا از دوستام یه اکیپی داریم که بالا رفتن از دیوار راست براشون کشکه
57270