💢 فقدان ارتباطات و چند عامل دیگر در عدم پیشرفت معماری در شرق خراسان
✍ محمود خیرالهی
درود برشما جناب دکتر خرمی گرامی نوشته ارزشمندیست، اما در جواب تیتر پرسش گونه نوشته شما در مورد معماری منطقه ما که بخشی از شرق خراسان را دربرمی گیرد و خوب در متن نوشتار شما هم بدرستی در مورد وضعیت ژئوپلتیک منطقه اشاره شده است، بله ایندرسته که حملات مهاجمان به مرزهای خاوری ما تاثیر زیادی داشته است گرچه گاهی اوقات ممکن بود ما از منطقه سرحدی و تغر فاصله داشته باشیم اگر از جریان انفصال هرات بگذریم در روزگار آغازین زمامداری قاجارها و روزگار نادر و قبل از آن منطقه ما از لحاظ موقعیت مرزی شاید بشود گفت موقعیتی چون فردوس یا بشرویه را داشته است و درست بعد از سالهای منتهی به ماجرای انفصال هرات و سال های بعد از رسمیت یافتن این موضوع بود که ما در وضعیت سرحدی و ثغر قرار گرفتیم به همین خاطر هم هست که امروزه علیرغم جدایی ما از لحاظ فیلولوژیک هنوز با مردمان آنسوی مرز به گفت هدایت خراسان مشرقی مشابهت هایی را داریم اما از لحاظ ملت - دولت ها بقول پروفسور اریک هابسام راه جداگانه ای را طی کرده ایم منظورم روزگاری است که مرز کمی آنسوتر در شرق دوغارون ،کال سنگ، موسی آباد یا ایوبی و غیره قرار داشته است اما خوب اصل تیتر مقاله شما هم می شود تاکیدی بر این موضوع باشد که تا قبل ثباتی که بعد از عهدنامه پاریس برقرار شد ( جدایی هرات که غم انگیز و یک غم نوستالوژیک است ) ماها و پدران ومادران مان در معرض تاخت و تاز و ایلغار مهاجمان گوناگون از سکاها و گرگ ها بگیرید تا ترکان ،تراکمه ،مغولان ،ازبک ها ،تراکمه آلامانی، قرار داشتیم وخوب یک همچنین وضع بغرنج نابسامانی، فرصت ساماندهی و حتی سازماندهی یکجانشینی را از پدران و مادران ما می گرفت و آنها ناچارا از منطقه به منطقه دیگر نقل مکان می کردند این موضوع علاوه بر زندگی مبتنی کوچروی و زندگی ییلاق و قشلاق گونه است این حرف مراد میرزا حسام السلطنه است که بسیاری از همنوعان ما در خراسان غربی و شرقی و حتی مرو شاهجهان موطن اصلی خود را بارها به خاطر کاستن از شدت ایلغارها ترک می کردند تازه این در صورتی بود که برخی از آنان اگر خوش شانس می بودند از خطر اسارت و گروگانگیری و انجام بیگاری و کار بی مزد و مواجب نزد امرای خانات رهایی پیدا می کردند ،لذا به این خاطر یکجانشینی و معماری مبتنی بر آن و آن دوام و تحول و تطور مبنی بر آن در هاله ای از یاس و ناامیدی از پیشرفت های دلخواه باز می ماند ،موضوع بعدی گرچه می تواند فقر مادی هم مهم باشد که مردم این سامان شاید از این منظر مشکل کمتری داشتند و بر اساس یک اقتصاد خودبسنده معماری خود را نیز طراحی می کردند اما عدم ایجاد فرصت هایی برای دید و بازدید از سرزمین دیگران و نیز آشنایی با معماری مردمان دوردست می تواند در عدم تحول اشکال معماری منطقه مهم باشد برای مثال امروز یک فرزندی تایبادی - باخرزی وقتی از کمربندی شهر یزد عبور کرد چشمش معماری ایران مرکزی را می گیرد و در برگشت شاید سعی نماید حداقل نمایی که در آنجا اجرا شده در ساختمان منزل خود پیاده کند بنابراین حقیر عدم ارتباطات گسترده در روزگار گذشته را مهم می کنید موفق باشید و پیرور ارادتمند