بابک ابراهیمپور
✍ نویسنده، معلم تاریخ، مدرس دانشگاه 📚 کتابها: آخرین چریک | نشر سایهها تراژدی ایرانی | نشر سیب سرخ بیعشق، بیوطن | نشر ایهام پنجرهای نبود | نشر قصه باران پرسه در تاریکی | پخش اینترنتی صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/babak.ebrahimpoor
Більше905
Підписники
Немає даних24 години
+87 днів
+730 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
من حالا دقیقا همان چیزی شدم که در هجده سالگی آرزویش را داشتم. آن روزها آرزو داشتم که «معلم تاریخ» و «نویسنده» شوم. حالا هردوشان هستم و دیوانهوار این دو حرفه را دوست دارم.
اما خیلی دیر متوجه شدم که جامعه برای این چیزها تره هم خورد نمیکند. مردم برای نزدیک شدن به تو بیشتر به این توجه میکنند که موبایلت آیفون است یا نه، ماشین زیر پایت یک وقت سایپا و ایرانخودرو نباشد و اینکه لباست از کدام مارک است؟ پول چقدر داری؟!
هرروز جامعهگریزتر - و حتی جامعهستیز تر! - میشوم و بسیار تنهاتر، و این فاصله و نافهمی دارد دو طرفه میشود. آنها فکر میکنند اگر در حساب بانکیات میلیاردی پول نداشته باشی، عشق به کتاب و نوشتن، احمقانه و یک جور علافی ِ انتلکتوئل و پز روشنفکری است. از طرف دیگر علاقمندیهای آنان حالم را بهم میزند. فکر میکنم فوتبال دیدنِ اعتیادگونهی هرروزه و تعصب کشیدن برای یک تیم احمقانه است، تیمی که بازیکنانش میلیاردی میگیرند و یک عده در فقر فرو رفته برای برد یا باختنشان یقه پاره میکنند. فکر میکنم بازو کلفت کردن و ساختن سیکسپک در باشگاهها بسیار احمقانهتر است. احساس میکنم پشت هر تلاش برای کلفت کردن بازوها، مغز های کوچکی نهفته است که کلا توی باغ نیستند. مردمی که پول و سیکسپک و آیفون را معیار روابطشان قرار میدهد، برایم منزجر کنندهاند. دیگر کسی «انسان» را نمیبیند. «انسان» فراموش شده و نقابهایی مثل مدل ماشین، برند موبایل، مارک لباس و بدن سیکس پک شده است که آدمها را در قبال دیگران ارزشمند یا بیارزش معرفی میکند.
احساس میکنم وسط حجم عظیمی از دنیایی که نمیشناسم غوطهورم و با بالا تا پایین آن بیگانه ام.
دیگر نه من آنها را میفهمم، نه آنها مرا.
#بابک_ابراهیم_پور
@babakebrahimpoor
❤ 14👍 5👏 3👌 2
Фото недоступнеДивитись в Telegram
«ادبیات»، از آغاز تا اکنون و تا زمانی که وجود داشته باشد، فصلِ مشترک تجربیات آدمی بوده و خواهد بود و به واسطهی آن، انسانها میتوانند یک دیگر را بازشناسند و با یک دیگر گفتگو کنند، ادبیات به تک تک افراد با همهی ویژگیهایِ فردیشان امکان داده از تاریخ فراتر بروند، ما در مقامِ خوانندگان «سروانتس»، «شکسپیر»، «دانته» و «تولستوی» یک دیگر را در پهنهی گستردهی مکان و زمان درک میکنیم و خود را اعضای یک پیکر مییابیم، زیرا در آثارِ این نویسندهها چیزهایی میآموزیم که سایر انسانها نیز آموختهاند و این همان وجهِ اشتراک ماست، به رغمِ طیف وسیعی از تفاوتها، که ما را از هم جدا میکند...
کتاب «چرا ادبیات؟»
ماریو بارگاس یوسا
ترجمه: عبدالله کوثری
@babakebrahimpoor
❤ 5👍 3
Repost from رضا یعقوبی
تکثرگرایی در لیبرالدموکراسی
لیبرالدموکراسی تکثرگرا مثل هر آموزهی دیگری حاوی تدابیری برای مقابله با آموزههایی است که ضد آن عمل میکنند. تکثرگرایی در لیبرالیسم محدودیتهایی دارد که با تکثرگرایی کامل یکی نیست. اگر تکثرگرایی نامحدود باشد و تمام انواع آموزهها را در بر بگیرد باید آموزههای توتالیتر و استبدادی را هم روا بداند و در نتیجه نابود شود. پس در لیبرالیسم باید برای تکثر هم محدودیت قائل شد. یکی از برجستهترین اندیشمندان لیبرال که به این موضوع پرداخته جان رالز است که قائل به "تکثرگرایی معقول" است. در تکثرگرایی معقول، "افراد معقول" بر سر "آموزههای معقول" به "اجماع همپوشان" میرسند. معنای سادهای دارد. افرادی که میخواهند در یک جامعه با هم همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند باید به آموزههایی معتقد باشند که با آزادیهای اساسی زمینهای و حقوق دیگران تناقض نداشته باشد. در نتیجه آموزههای "معقول" نامیده میشوند. افراد معقول هم کسانی هستند که به این آموزهها معتقدند بنابراین معقول نامیده میشوند. و چون تمام این افراد دارای آموزههای معقولی هستند که آزادیهای همدیگر را پاس میدارند، میتوانند به اجماع برسند و چون این اجماع بین آموزههای متفاوت با اصول همخوان است، اجماعشان "همپوشانی" دارد و به "اجماع همپوشان" میرسند. دقت کنید که منظور رالز آموزهها و افرادی نیست که به زبان ادعا کنند که حقوق اساسی را نقض نمیکنند بلکه این حقوق و آزادیها باید "جزء اصلی" آموزهی آنها باشد. بنابراین نمیشود کسی که اساسا معتقد به یک آموزهی ضد دموکراتیک است صرفا ادعا کند که به دموکراسی اعتقاد دارد و دیگران هم بپذیرند. دموکراسی باید جزء سازندهی نظریهی او باشد. مثلا فایدهگرایی و قراردادگرایی هر دو نظریههایی هستند که قائل به آموزههای دموکراتیکاند پس میتوانند با هم به اجماع برسند ولی به هیچ وجه نمیتوانند با استبداد خیرخواهانه به اجماع برسند چون استبداد اساسا یک گزینهی غیردموکراتیک و به این معنا نامعقول است. پس تگثرگرایی لیبرالی فقط اجماع بین آموزههای دموکراتیک و معقول را قبول دارد و به هیچ وجه تمام گزینهها و جریانها را به رسمیت نمیشناسد چون اصول متضاد آموزههای دیگر با لیبرالیسم امکان این اجماع را از بین میبرد. پس در لیبرالدموکراسی به یک معنا برای همه جا هست و به یک معنا برای "همه" جا نیست. برای همهی "افراد" جا هست تا زمانی که به آموزههای معقول معتقد باشند، برای همه جا نیست چون "همه" شامل جریانهای ضد آزادیهای اساسی هم میشود. چیزی که این روزها با عنوان گفتگوی "همهی جریانها" عنوان میشود، نوعی "فانتزی" است چون مشخصا جریانهایی که اصول اساسی متفاوت و حتی متضادی با هم دارند زمینهای هم برای اجماع ندارند و اجماع فرضی بین آنها صرفا زبانی خواهد بود و در عمل به حذف و آشوب خواهد انجامید.
@rezayaghoubipublic
👍 3
ریشه واژه «اومانیسم»
▪️کلمه Human به معنی انسان است. اومانیسم در لغت به معنای انسانگرایی یا انسانمداری است.
▫️اومانیسم، در معنای خاص آن، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشیده شد.
▫️هدف این جنبش فرهنگی آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی یونان و روم همچون «ویرژیل» و «هومر» نیروهای درونی انسان را شکوفا ساخته، دانش و زندگی اخلاقی و دینی انسانها را از قیمومیت کلیسا آزاد کند.
▫️اما اومانیسم معنای عام و متداولی نیز دارد که فراتر از یک جنبش ادبیـ هنری بوده و آن عبارت است از یک شیوه فکری و عملی که شخصیت انسان و شکوفایی کامل او را بر همه چیز مقدم میشمارد.این معنا از اومانیسم، یکی از مبانی و زیرساختهای دنیای جدید به شمار میآید.
▫️به عبارت دیگر در عصر جدید یا عصر مدرن دوران اومانیسم به معنای بشرمداری یا انسانسالاری نامیده میشود. در این دوره مفهوم نفسانی بشر به عنوان مدار و معیار همه امور در نظر گرفته میشود.
▫️به غیر از انسانمداری که هسته اصلی اندیشه اومانیسم را شکل میدهد، مولفههای دیگری نیز در این شیوه تفکر وجود دارد که برخی از آنها از این قرار است:
▫️اعتقاد به عقل، شکگرایی و روش عملی به عنوان ابزار کشف حقیقت و ساختن جامعه انسانی
❒▫️تاکید بر عقل و اختیار به عنوان ابعاد بنیادین وجود انسان
❒▫️بنا نهادن جامعه بر مبنای خودمختاری و برابری اخلاقی
❒ ▫️اعتقاد به جامعه باز و تکثرگرا
❒ ▫️تاکید بر دموکراسی
❒ ▫️التزام به اصل جدایی نهادهای دینی از دولت
@babakebrahimpoor
👍 8❤ 3
📖#سرگذشت_فلسفه
داستان جذاب ۲۵۰۰ سال فلسفه مغربزمین، از یونان باستان تاکنون
✍️ #برایان_مگی
📝 مترجم: #حسن_کامشاد
🎙 گوینده: #منوچهر_زندهدل
🔢قسمت دوم
فصل اول: یونانیان و جهانشان - بخش اول
#فلسفه
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
❤ 3👍 1
شیخ به ناصرالدینشاه گفت که میتوانم کالسکهای اختراع کنم... از هر طرف چند گلوله توپ خالی کند... (به شرط آنکه) پادشاه تهیه قشون خود را دیده و متقبل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند یا لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد.
ناصرالدین شاه گفت: «ما جز با رعیت خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازه آنها هم توپ داریم!»
به نقل از #تاریخ_بیداری_ایرانیان
@babakebrahimpoor
👍 13
📕#تاریخ_بیداری_ایرانیان
✍#ناظم_الاسلام_کرمانی
در این کتاب وقایع و جریانات تاریخی معطوف به افراد، مورد بررسی قرار گرفته و لازم به ذکر است که توسط «علیاکبر سعیدی سیرجانی»، دانشمند ایرانی، تصحیح شده و همچنین «ادوارد براون»، مؤلف کتاب تاریخ ادبیات ایران، این کتاب را از نظر سبک و جملهبندی و استناد بر تاریخهای عمومی افرادی چون رضاقلیخان هدایت و محمدتقیخان سپهر، برتر دانسته است.
«هدف پیشوایان مردم از ایجاد حکومت مشروطه پایاندادن به قدرت فردی بود و تسلط جبارانهی سلیقههای شخصی صاحب قدرتان و اشاره بدین مقوله در آن روزگار همان بود و به جرم تخطئهی مقام سلطنت به زندان افتادن همان. آرزوی مشروطهخواهان این بود که بر سرتاسر این سرزمین پهناور قانونی حکومت کند که احکامش در مورد شاه و گدا یکسان باشد و همهی کسانی که در این محدودهی جغرافیایی به نام ایرانی زندگی میکنند از همهی امکانات اجتماعی و مواهب طبیعی به یکسان بهرهمند گردند، اما در دیاری که شاه مشروطهاش با نطقی یک ساعته حزبی فراگیر بسازد و همهی آزادگانی را که گردن همت بدین طوق لعنت نسپارند از همهی مزایای اجتماعی محروم سازد، چگونه میتوان به اهداف مشروطهخواهان اشاره کرد و تحققش را در شئون اجتماعی زمان مورد بحث و تامل قرار داد.
@babakebrahimpoor
👍 5👌 2
«تاریخ بیداری ایرانیان» یکی از مهمترین کتابها پیرامون تاریخ قاجار و انقلاب مشروطه
✍ ناظمالاسلام کرمانی
@babakebrahimpoor
👍 6
Repost from داستان های یک فروشگاه
آندره نیکولایدیس نویسنده ای بوسنیایی است که به حق او را نویسنده ای تلخ اندیش نامیده اند.وقتی "کتاب پسر" را می خوندم انگار کتابی از صادق هدایت جلو چشمم بود.تلخ و عمیق.شاید او به تلخی باور داره چون مطابق گفته خودش،رنج آدمها را عاقلتر و شادی احمق شان می کند....
👍 8