cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

اشعار ناب🌹 شعر 🌹 ابیات 🌹 عاشقانه

ادمین تبليغات: @actual_admin

Більше
Рекламні дописи
17 509
Підписники
-324 години
+417 днів
-2630 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

. . "مردد مانده ام ای عشق...!" خودم گفتم برو امّا...نرو!من بی تو آشوبم... در این مردابِ پر تردید و پر ابهام مصلوبم...! بمانی دردِ بی درمان،نمانی می کُشی من را... جدال عقل و احساس است و من بی جنگ مغلوبم...! نباشی خنده هایم درد و اشکم هم پر از درد است؛ نه لبخندی،نه اشکی،من تظاهر میکنم خوبم...! میانِ راه و بیراهه،پریشان مانده قلبِ من... فریبی یا حقیقت داری ای رویای مطلوبم؟؟؟!! تو عشقی یا هوس،منطق،جنون،یا وهم و تردیدی؟!! نمی دانم؛برو!یا نه،بمان!من بی تو آشوبم! طاهره اباذری هریس . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
23👍 2💯 2
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. دیر شد باید بخوابی نازنینم شب بخیر با وفای ساده‌ی خلوت گزینم شب بخیر خسته‌ای ای مهربانم چشمهایت را ببند این چنین خصمانه منشین در کمینم  شب بخیر غصه‌ی فردا و فرداهای دیگر را مخور ای غریبْ افتاده‌ی تنهانشینم شب بخیر در شب یلدای چشمانت چه آتشها به پاست ای نگاهت تکیه‌گاه آتشینم شب بخیر اشک های بی کسی را از دو چشمت پاک کن ای پناه اولین و آخرینم شب بخیر بیت بیت این غزل هایم فدای چشم تو آه ای همخانه‌ی شعرآفرینم شب بخیر غصه ها را از دلت بیرون کن و راحت بخواب با تو هستم،آشنایم،بهترینم شب بخیر سمیرا فضل زرندی . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
28👍 5
. می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل یا آنچنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را! ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را قیصر امین پور .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Показати все...
18👍 3👏 1
. آن حرف که از دلت غمی بگشاید در صحبت دل شکستگان می‌باید هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید شیخ بهایی .🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1
Показати все...
28👍 3👏 1
. اگر عاشقشی ، واقعا دوسش داری ، تاجایی که میتونی برای ارامشش تلاش کن . عشق چیز کمی نیست . اما هیچوقت برای عشق گدایی نکن . عشق زیباست . حقیقت داره . اما اگر عاشق کسی شدی که براش ناراحت شدنت مهم نیست بدون راهو اشتباه امدی . بین ما خیلیا هستن که درگیر عشقن . اونایم که نیستن ممکن بشن. یادتون باشه ، عشق سراغ شما میاد یه روز اما عاشق کسی باشید که برای ناراحت نشدن و ناراحت نکردن شما دست به هرکاری میزنه . این قانون اصلیه عشقه . اگر کسی رو پیدا کردی که اینطوری بود ، بدون عشقت درسته . اگر نه ، بدون اخرشم یه قلب شکسته میمونه برات . عاشق باشید . اما عاشق ادم‌های درست. .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Показати все...
👍 17 11👏 4🙏 1
. . ما برای دیگران حال قشنگی ساختیم قیمتش را با دل تنهایمان  پرداخـتیم . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
👍 20👌 10 1
. . آسوده‌دلا حال دل زار چه دانی؟ خونخواریِ عشّاق جگرخوار چه دانی؟ شب تا به سحر خفته به خلوتگه نازی بیخوابیِ این دیدهٔ بیدار چه دانی؟ جامی . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
16👍 6👏 1
. . منِ مخمور اگر مستم زِ چشمِ يار می‌دانم مرا از من جدا کرده اشارت‌هایِ پنهانش خاقانی . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
👍 15 5
. گویند که ... در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان مردم به سیاه خان شهرت داشت وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازد او جزئ یکی از بهترین کارگران آن دوران بود در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت بنابرین استادان معماری به کارگران تنومند و قوی و با استقامت  نیاز داشتند تا مصالح را به دوش بکشند و بالا ببرند وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند و استاد معمار و  ور دستانش آجرها را در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردند روزی کریمخان برای بازدید  از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرت میکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکند کریمخان از سیاه پرسید چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!! قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت و همه به بالا میرسید! سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی بیخ گوش کریمخان گفت قربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده و به خانه ی پدرش رفته سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار یک سال عقب می افتد او تنها کسی است که میتواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کند کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت و زنش را به خانه آورد بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشی این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت فردا کریمخان مجددا به بازار رفت و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا پرت میکند که از سر معمار هم رد میشود بعد رو به همراهان کرد و گفت ببینید عشق چه قدرتی دارد آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان (آدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشه) اگه میدونستین که بی توجهی به کسی که دوستون داره چقدر ممکنه طرفو نابود کنه ، هیچوقت این کارو نمیکردید شب خوش دوستان آسوده بخوابید که آسمان فردا دیدنیست….. .                              🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹 @jamedel1 .
Показати все...
33👍 8👏 2💯 2
. . میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست خوش تقاضا می‌کنی پیش تقاضا میرمت عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت گفته‌ای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت خوش خرامان می‌روی چشم بد از روی تو دور دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت حافظ . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @jamedel1
Показати все...
👍 16👌 2