_lettersto_

«جهان جز کنجِ تنهایی، ندارد جایِ مأنوسی.» • بیدل دهلوی @letterssto

یکی بود یکی نبود... من نرگس میرفیضی هستم، داستان‌نویس، شاعر، دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی، شیفته‌ی ادبیات فارسی و معلم نویسندگی خلاق. این هم قصه تولد خونه‌ی دنج منه... خونه‌ای که برای همه عاشقان کلمه ساخته‌‌م. ◀️ خانه نویسندگی پر از محتواهای آموزشی رایگانه و نویسندگی رو حرفه‌ای یادت می‌ده! ◀️ به زودی هم دوره ۲۱ روز با نوشتن رو برگزار می‌کنیم که کمکت می‌کنه نویسندگی رو برای همیشه به عادت روزانه‌ت تبدیل کنی! قدمت روی چشم: خانه نویسندگی | @nargesmirfeizi جایی برای زیستن به سبک نویسنده‌ها T.me/nargesmirfeizi

«دیگران وقتی رفتند دیگر نیستند فقط تو نزدیکی، وقتی دوری.» • اوکتای رفعت / برگردانِ رسول یونان @letterssto

یکی بود یکی نبود... من نرگس میرفیضی هستم، داستان‌نویس، شاعر، دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی، شیفته‌ی ادبیات فارسی و معلم نویسندگی خلاق. این هم قصه تولد خونه‌ی دنج منه... خونه‌ای که برای همه عاشقان کلمه ساخته‌‌م. ◀️ خانه نویسندگی پر از محتواهای آموزشی رایگانه و نویسندگی رو حرفه‌ای یادت می‌ده! ◀️ به زودی هم دوره ۲۱ روز با نوشتن رو برگزار می‌کنیم که کمکت می‌کنه نویسندگی رو برای همیشه به عادت روزانه‌ت تبدیل کنی! قدمت روی چشم: خانه نویسندگی | @nargesmirfeizi جایی برای زیستن به سبک نویسنده‌ها T.me/nargesmirfeizi

یکی بود یکی نبود... من نرگس میرفیضی هستم، داستان‌نویس، شاعر، دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی، شیفته‌ی ادبیات فارسی و معلم نویسندگی خلاق. این هم قصه تولد خونه‌ی دنج منه... خونه‌ای که برای همه عاشقان کلمه ساخته‌‌م. ◀️ خانه نویسندگی پر از محتواهای آموزشی رایگانه و نویسندگی رو حرفه‌ای یادت می‌ده! ◀️ به زودی هم دوره ۲۱ روز با نوشتن رو برگزار می‌کنیم که کمکت می‌کنه نویسندگی رو برای همیشه به عادت روزانه‌ت تبدیل کنی! قدمت روی چشم: خانه نویسندگی | @nargesmirfeizi جایی برای زیستن به سبک نویسنده‌ها T.me/nargesmirfeizi

‏«این‌جا سه روز است که با کسی حرف نزده‌ام. خاموش‌بودن در واقع چیز خوبی است. کلمات نمی‌توانند احساس آدم را بیان کنند؛ به نوعی ناتوان‌اند.» • آندری تارکوفسکی @letterssto

«پدرم، مادرم و من سه جزیره‌ایم که در اقیانوسی وسیع و با فاصله‌ای زیاد از هم رها شده‌ایم.» • مصطفی مستور @letterssto

«اشک‌هامان را پاک کردیم و در چهره‌ی یکدیگر خیره شدیم. چشم‌های من به چشم‌های پرنده‌ی آواره‌ای می‌ماند که به رد دوری از یک برکه می‌نگرد. چشمان او به چشم گرگی می‌ماند که دست از ستم کشیده باشد.» • بختیار علی @letterssto

«کسی باور نمی‌کند، لبخندش می‌توانست پلی باشد که جمعه را به همه روزهای هفته پیوند بزند.» • احمدرضا احمدی @letterssto

‏فعندما تستحكم القبضة ولا يوجد منفذ واحد للأمل تؤمن القلوب القانطة بالمعجزة. «آنگاه که روزگار سخت شود و روزنه‌ی امیدی وجود نداشته باشد، دل‌های نومید به معجزه ایمان می‌آورند.» ‏• نجيب محفوظ / برگردان محمد حمادی @letterssto