کانال اسلام یزدانی(بیرنگ)-ناشنوا

ای خدا ، ای رفبق ای تو از مادر هم شفیق شبان تار و وقت تنهایی من تویی چراغ راه و روشنایی من ای تو بهترین دارایی من تا که دارمت درد و غمم نیست دردِ بی مرهمم نیست،محتاج نامردمم نیست آری هیچی کمم نیست ای خدا ، ای مهربان رفیق بهشتم باشد و تو نباشی اگر به نه من باشم و نه کسان دگر خواهم ز عشق و مهر خویش سیراب کنی این دل تشنه را غیر عشق تو نخواهم ای خدا هستم ز تو دارا ازیرا تو چو خود نداری و من دارمت تو را #اسلام_یزدانی_بی_رنگ #تبریز۲۸آذر۱۴۰۲

‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۶ آذر سالروز درگذشت مولانا (زاده ۶ ربیع الاول ۶۰۴ بلخ -- درگذشته ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قونیه) شاعر عارف جلال‌الدین محمدبلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی، از مشهورترین شاعران پارسی‌گوی است که القاب «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شد. در قرن‌های بعد القاب «مولوی» «مولانا» «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به‌کار رفته‌ است.  «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» همچنین "شمس" و "شمس تبریزی" تخلص هایی‌ست که از سروده‌های او به‌دست می‌آید. در زمان تصنیف آثارش "همچون مثنوی" در قونیه در دیار روم شرقی "به اصطلاح آن روزگاران" می‌زیست. اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه جهانى است و با این كه آثار جلال‌الدين بلخى به‌زبان فارسى منظوم شده، ليكن مردم عثمانى ديروز و تركيه امروز، او را از خود مى‌دانند. اگرچه مجموعه آثار او به‌همه جهانيان تعلق دارد. بیشتر اشعار مولوی با زبان فارسی به‌رشته  نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سروده‌های وی به زبان‌های ترکی و چند بیت نیز به زبان یونانی که در قونیه رواج داشته به‌رشته نظم کشیده شده است. آرایه ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار او به فراوانی د

یک عکس زیرخاکی و بسیار قدیمی از معلمان( آقایان) آموزشگاه باغچه بان تبریز در اوایل دهه ۶۰ نشسته از راست: مجید اصل زاده، جعفری، عزیزپوری، داود فطانت خواه ردیف(وسطی) ازراست: حسین دلیری، ؟ ، ؟ ، فرهنگ صادق اقدم ردیف ایستاده از راست: محمود اسکویی، توحیدی، ؟ ، محرم نوری، یوسفی، محمدرضاشکوهی وند هرکجاهستند سلامت باشند این معلمان عزیزکودکان ناشنوای آذربایجان❤️🌹 عکس ارسالی🙏: حسن محمدی پاکدل https://t.me/EsLamyazdaniIran

ا

#لبخندانسانیت! همسایه های خوب و عزیز! اهالی خونگرم تابان تبریز نخواهید از من که برفکنم درختی از بن یا شاخی از درختی که من ناتوانم از برکندن برگی از شاخی چه رسد به بریدن درخت از بیخی زیرا احساس می کنم وقتی که اره در دست می روم سراغ درختی چشم در چشم من می شود مثل انسانی و دلم از نگاه غمناک او می لرزد به برگ نگاه که‌ می کنم می گوید با من او من که هوای شهر را تمیز می کنم چرا خواهی از بیخ برکنی مرا؟ و شاخ می گوید با من مگر یک عمر سایه بانت نبودم از چه خواهی برافکنی مرا؟ به درخت هم که می نگرم می گوید با من آهای آدمیزاد ! ای که اسم تو انسان است مگر چه بدی دیدی از من که در اندیشه بریدنی؟ من هم مثل تو آفریده یزدان پس چرا سقطم کنی ز هستی؟ و همراه با لرزش قلب درخت دست و پای من نیز می لرزد و برمی گردم بسوی زندگی انسانیت هم با تمام وجود به من لبخند می زند...! #اسلام_یزدانی_بی_رنگ #تبریز۱۰آذر۱۴۰۲

پازلی ازخاطرات من اینجا در این گوشه که نمی دانم زمین بود یا زمان سرد بود یا گرم دور بود یا نزدیک؛ گم گشته است و من با تمام وجود دربه در از پیِ این خاطرات می گردم چه می دانم من شاید هم آن را کنار دامنه کوهی در دورافتاده دهی جا گذاشته ام ... #اسلام_یزدانی_بی_رنگ #تبریز۲۶ آبان۱۴۰۲ https://t.me/EsLamyazdaniIran

#بی_خوابی من امشب از درد خوابم نمی برد تا چشم برهم می گذارم خواب چون کبوتر سپید روی بام ناشیانه از سرم می پرد آه این چه دردیست که امشب مهمان ناخوانده خیال من گشته است! می پیچد در اعماق گوش جانم صدای توپ و تانک و مسلسل صدای غرش هواپیماهای جنگی شلیک موشک های غول پیکر و هزاران صدای عجیب وغریب دیگر که حاصل تلاش شوم آلات کشتار جمعی اند و اما گم گشته در میان این صداها فریاد جان سوز کودکی که با سر وصورتی خاک وخون آلود روی خانه تل خاک شده شان غریبانه نشسته است و با آخرین کور سوی امید مادر زیر آواره مانده خویش را فریاد می زند جهان نیز عاری از درد و غم در این نیمه شب ظلمانی به خوابی سنگین فرو است... #جنگ #فلسطین #اسرائیل #روسیه #اوکراین #یمن #سوریه #لبنان #نه_به_جنگ #صلح #نه_به_خشونت... #اسلام_یزدانی_بی_رنگ #تبریز۴بامداددوشنبه۲۲آبان۱۴۰۲

فغان زان روزی که در دفتر بلند گیتی از خوبان عالم جز خاطره نماند ... (درفراق عموی مهربانم) https://t.me/EsLamyazdaniIran