Dr.mental
دانشجوی ساده پزشکی طرفدار سرسخت ساده زیستی به سراغ من اگر می آیید با دست پر از خوراکی بیاید🙁 دائما الرژیم هیتر ابگوشت گاهی فان گاهی چسناله گاهی غم عاشق گربه سانان پیژامه پوش در تلاش برایself love آیمپرفکت پرفکشنیسم فاقد هرگونه محتوا فاخر آشنا گریز
Більше3 248
Підписники
+3224 години
+207 днів
+1630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from زوربای صورتی🎀
یه مریض داشتیم آبسه داشت. آبسهی بزرگی هم داشت. دکتر بالادستم گفت برو اینو معاینه کن. گفتم دکتر معاینه در اینا اصلا ممنوعه، باید زیر بیهوشی انجام بشه و گرنه میمیرن از درد. گفت پس برو از مقعدش عکس بگیر بیار من ببینم. هیچی دیگه ۳ صبح رفتم بالا سر مریض ۲۳ ساله گفتم شلوارت رو بکش پایین از مقعدت عکس بگیرم. پسره گفت این واقعا پایان منه 😂
💘 31🗿 12
استاد ما معاینه رکتال رو جز مراحل معاینه شکم میدونه. بیمار داشتیم با درد شکم مزمن تو شرح حال فهمیدندکه یبوست داره، تو سرویس جراحی گفت معاینه رکتال انجام بدین، فهمیدیم مریض آبسه پریآنال داشته و به خاطر درد دفع نداشته.
آبسه پری آنال نیاز به تخلیه اورژانسی داره.
والا بخدا منم ساعت سه نصفه شب علاقهایی به انگشتکردن سوراختون ندارم.
Repost from زوربای صورتی🎀
مورد بعد اینکه اگر با شکایت مدفوع یا استفراغ خونی میرید بیمارستان قراره انگشت بکنن تو کونتون. شل کنید سر این قضیه و اینقدر سر ما منت نذارید. ما به قصد لذت دست توی کون خونی بیمار نمیکنیم. اگر رفتید خصوصی و اینکارو نکردن به اونا مربوطه، قانونا باید این معاینه انجام بشه و ما هم انجامش میدیم.
Фото недоступнеДивитись в Telegram
در واقع از این جمله اومد این طرز فکرم
وقتایی که صفر وصد میشم و یک ماده رو حذف میکنم یا خیلی سخت میگیرم بعد از مدتی واقعا خسته میشم.
من یک شبه به وزن ۷۸ نرسیدم که یک شبه بخوام ازبینش ببرم. از شیرینی خوردن لذت میبرم پس حذف شکر تا آخر عمرم یه نوع بیرحمی شاید درحق خودم باشه و باعث میشه وقتی چهل روز شکر وحذف میکنم بعد از چهل روز یه جعبه نیم کیلویی شیرینی خامهایی تو یه روز بخورم.
🍓 15
فکر کنم دارم به یه تعادلی وطرز تفکری تو رژیم غذایی میرسم و این جالبه.
🍓 3
روبه رو تراپیستم نشستم و تا میتوانستم گریه کردم. وتمام چراهای ذهنیم را بدون ترس پرسیدم. احساس میکردم دارم گذشته را بالا میاورم.
همه چیز را زیر سوال بردم و خشمم را با داد زدن نشون دادم. تجربه عجیبی بود اینکه ازم نخواست آروم باشم و داد نزنم. وحتی این حس را نداد که منتظر است تا من برگردم به همان مراجع همیشگی. برای اولین احساس میکردم حق دارم تا برونریزی کنم. و فردی برای اولین بار همدلانه به من گوش میداد انگار من تمامی مرکزیت زمین باشم. الان حالم بهتر است و میخواهم به زندگی برگردم.
💘 43🍓 12🗿 3😭 2
Repost from N/a
زندگی منم خیلی هیجان انگیزه صبحها از دست حراست متحرک فرار میکنم، تو بیمارستان از همراههای مریض عصبانی فرار میکنم، از دست استادهای مودی فرار میکنم و پشت استیشن قایم میشم. خداروشکر هیچوقت زندگیم کسلکننده نمیشه.
🫡 15