cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

هلیـاکدیور “نبـضِ جان”

رمانِ دُژَم... در چنل دوم🖤 https://t.me/joinchat/R8zW-hLvzQjD7_PL 🚫کپی ، فوروارد و ذخیره‌ی پارت‌ها حتیٰ با ذکر نام نویسنده ممنوع و حرام است و پیگرد قانونی دارد🚫

Більше
Іран38 962Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
6 145
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

sticker.webp0.35 KB
کنج اتاق کز کرده بود و دستش #زیردلش بود: _ بذار برم، بچه‌ها گناه دارن بدون من هلاک میشن. -کور خوندی! به #جهنم که #هلاک میشن می‌خوام سر به تن اون #بی‌پدرا نباشه.😱 بدون در نظر گرفتن #درددلش که دلیلش رو می‌دونستم، با بی‌رحمی تمام ادامه دادم: - راستش منم دیگه نمی‌خوام ریختت رو ببینم ولی اول باید تقاص این مدت رو پس بدی بعدش مثل یه آشغال از زندگیم پرتت می‌کنم بیرون..🙈 اما با دیدن وضعیت #اسفناکش طاقتم‌ به پایان رسید. با نگرانی جلوش زانو زدم، دست #سردش را از روی #دلش برداشتم و تو دستم گرفتم قلبم جایی میان قفسه‌ی سینه‌ تکان خورد با صدایی لرزان پرسیدم : _یاناررر، قربونت بشم چی‌شدی؟آخه یکی نیست بگه تو که تحمل دیدن ناراحتی و درد کشیدنش رو نداری، بیخود شاخ و شونه نکش که بعدش به ‌التماس بیفتی😅 ❌مرد با #غیرتمون وقتی بفهمه تمام حدسیاتش #اشتباه بوده و #دوقلوهاش رو ببینه چطوری می‌خواد #جبران کنه ⁉️ https://t.me/joinchat/UyVdto5HFb9FwISD #استادد_دانشجو_محدودیت‌سنی⛔️ ❌❌این رمان برای #بزرگسالان است اگر #شرایطش رو نداری جوین نده...❌
Показати все...
من فرهانم... سر یه حماقت بچگانه بهترین روزهای نوجوونیم رو توی حبس گذروندم. اما حبس از من یه آدم قوی ساخت. تونستم تنها رو پای خودم وایستم و همه چیز بدست بیارم. اما این همه چیزی که گفتم خلاصه شده تو پول، من اصلی ترین چیزی رو که همه دارن نمیتونم داشته باشم. نمیتونم به دختری که دوستش دارم نزدیک بشم. نمیتونم به کسی جز اون هم عشق بورزم. با بیتا هم‌خونه شدم اما نه برای معاشقه صرفا برای اینکه بهش سرپناه بدم. اون اما این‌رو نفهمیده و اصرار داره که تو دل من برای خودش جا باز کنه. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 فرهام قصه‌ی ما یه مرد جذاب و پولداره که دخترا دنبالشن. اون اما حواسش پی عشق دوران کودکیشه. وقتی متوجه میشه که اون از شوهرش جدا شده، دیگه نمیتونه دنبالش نباشه... عاشقانه‌های فرهام و فرناز اینجاست👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw
Показати все...
_حامله نیستی مگه؟ اخم کردمو بدتر از خودم اخم ترسناکی کرد غرید _ لباس بپوش لعنتی ، یخ کرد بچم _ بچت یا من؟؟ _ بچم! ناباور بغض کردم زیر پتو خزیدم با همون اخم جدیت کنارم دراز کشید پک عمیقی به سیگارش کشید _ فردا میگم صبحونه ات بیارن اینجا بی توجه بیشتر پتورو کشیدم فین فین کنان لب زدم _ حالم از خودتو و بوی سیگار لعنتیت بهم میخوره دروغ میگفتم! تنها چیزی که اون لحظه میخواستم چسبوندن بینیم به گردنش بود تکیه دادن سرم به سینه اش استشمام عطر خوش بو سیگارش _ مهم نیست! _ بچت اذیت میشه! فهمیدم که خاموش کرد پوزخند تلخی زدم سعی کردم چشمام ببندم تو بغلش فرو رفتم بهت زده خشکم زد با حرف سرد یخیش روح از تنم خارج شد کل تنم لرزید _ هوا ورت نداره! اینم بخاطر بچمه دخترم که بدنیا اومد ، برای همیشه تن نحس و کثیفتو از این عمارت و قلبم میبری و خودم میمونم و پرنسسم خودش بهتر میدونست جایی ندارم که برم! گفته بود عاشقمه! همه جا بی عفتم کرد تا راحت تر بدستم بیاره ، اما حالا..... _ میرم از این عمارت نحست شده هرشب در به در میشم ولی میرم! فکش از خشم لرزید و موهام تو چنگش گرفت و غرید _ فقط همین کارت مونده بود...! با نفس نفس درد چشمام روهم فشردم _ وقتی کسیو نداشته باشی همین میشه اول با هزار ترفند و جذابیت خامم کنی بعد به تخت بکشونیم بشی آغاز بدبختیام ، بعد بشی پشتیبانم و بکنیم ملکه ی عمارتت ، کمتر از سه ماه حامله بشم ♨️ فقط بعد از پنج ماه بارداری ، یکهو ۳۶۰ درجه تغییر کنی بشی ادمی بی رحم که تو عمرم ندیدم _ شجاع شدی! _بودم! از همون اول سر تکون داد کمی پایین رفت سرش به شکمم چسبوند که نفسم رفت به ملحفه چنگ زدم تا نفسم بالا بیاد! _داره تکون می خوره !می فهمم بی اختیار با چشمای اشکی لبخند پر بغضی زدم بعد این پنج ماه ، بجز شبایی که فکر میکرد خوابمو شکمم میبوسید این اولین باری بود که نزدیکم میشد _ بچه ام میخواد باباش حس کنه بی اختیار دستمو تو موهاش فرو کردم مخالفتی نکرد بوسه ای به شکمم زد.. که غرق در لذت شدم با بالا کشیده شدن لباسم بهت زده لب زدم _ چیکار میکنی؟! _ باباش میخواد بچشو حس کنه و با نزدیک شدن سرش لرزون لب زدم...🔥 https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk ❌پارت اول این رمان حاوی صحنه هاییست که مناسب هر سنی نمی باشد!! https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk ‼من یه #دختر روستایی ، که برای دانشگاه به شهر میرفتم... خوابگاه گیرم نیومد از روی ناچار مجبور شدم #صیغه ی پسری بشم که هدفش دریدن #دخترونگیم بود♨️! و حالا ، من....باردار بودم😱 در حالی که توی روستا، سور سات عروسیم به پا بود....💯💯 https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk
Показати все...
┊دِلـبـــــــانِ هــ🧿ــوتـَـــڪ┊

°•°•°• ● ﷽ ●•°•°•° پارت گذاری هر شب نویسنده : هانی .ب به زودی رمان دیگه ای قرار داده میشه که سبک رمان مشابه دلبان هست 🧿😍 ┊دِلـبـــــــانِ هــــوتـَـــڪ ┊😍🧿

sticker.webp0.35 KB
. رمان گاراژ رمان بی نظیر با موضوعی بسیار متفاوت آوردم براتون.🥀 اگر هیجان همراه با عشق رو دوست دارید حتما جوین شین 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw - فرهام؟ نرو خواهش می‌کنم بمون من شناختمت. اسمش را هم فراموش نکرده بود، متعجب به سمتش برگشت. اما نمی‌توانست مستقیم به چشمش نگاه کند. سربه زیر گرفت و منتظر ماند تا نسیم صدای فرناز دوباره به گوشش بوزد. - چرا اینطوری رفتار می‌کنی فرهام؟چرا جواب نمیدی؟ چرا هربار سر راهم سبز میشی و تا من متوجه حضورت میشم غیب میشی؟ - اون روز دیدمت که سر کوچه تو ماشین نشسته بودی و تا من در خونه‌رو باز کردم پدال گاز‌رو فشار دادی و رفتی. هر بار همینکارو میکنی. چرا؟ - سلام. سسسسلاااااامممم؟؟؟؟؟؟ وای خدایا این پسره عالیه🤭 #پسری که چندین سال عمرش رو توی حبس بوده و کل زندگی‌اش تغییر کرده. حالا که بعد از بیست سال به محله‌ی قدیمیشون برگشته #عشق #دوران #بچگیش رو پیدا کرده اما بنا به دلایلی نمیتونه که بهش نزدیک بشه. 😓😓😓😓😓😓😓😓😓 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Показати все...
_حامله نیستی مگه؟ اخم کردمو بدتر از خودم اخم ترسناکی کرد غرید _ لباس بپوش لعنتی ، یخ کرد بچم _ بچت یا من؟؟ _ بچم! ناباور بغض کردم زیر پتو خزیدم با همون اخم جدیت کنارم دراز کشید پک عمیقی به سیگارش کشید _ فردا میگم صبحونه ات بیارن اینجا بی توجه بیشتر پتورو کشیدم فین فین کنان لب زدم _ حالم از خودتو و بوی سیگار لعنتیت بهم میخوره دروغ میگفتم! تنها چیزی که اون لحظه میخواستم چسبوندن بینیم به گردنش بود تکیه دادن سرم به سینه اش استشمام عطر خوش بو سیگارش _ مهم نیست! _ بچت اذیت میشه! فهمیدم که خاموش کرد پوزخند تلخی زدم سعی کردم چشمام ببندم تو بغلش فرو رفتم بهت زده خشکم زد با حرف سرد یخیش روح از تنم خارج شد کل تنم لرزید _ هوا ورت نداره! اینم بخاطر بچمه دخترم که بدنیا اومد ، برای همیشه تن نحس و کثیفتو از این عمارت و قلبم میبری و خودم میمونم و پرنسسم خودش بهتر میدونست جایی ندارم که برم! گفته بود عاشقمه! همه جا بی عفتم کرد تا راحت تر بدستم بیاره ، اما حالا..... _ میرم از این عمارت نحست شده هرشب در به در میشم ولی میرم! فکش از خشم لرزید و موهام تو چنگش گرفت و غرید _ فقط همین کارت مونده بود...! با نفس نفس درد چشمام روهم فشردم _ وقتی کسیو نداشته باشی همین میشه اول با هزار ترفند و جذابیت خامم کنی بعد به تخت بکشونیم بشی آغاز بدبختیام ، بعد بشی پشتیبانم و بکنیم ملکه ی عمارتت ، کمتر از سه ماه حامله بشم ♨️ فقط بعد از پنج ماه بارداری ، یکهو ۳۶۰ درجه تغییر کنی بشی ادمی بی رحم که تو عمرم ندیدم _ شجاع شدی! _بودم! از همون اول سر تکون داد کمی پایین رفت سرش به شکمم چسبوند که نفسم رفت به ملحفه چنگ زدم تا نفسم بالا بیاد! _داره تکون می خوره !می فهمم بی اختیار با چشمای اشکی لبخند پر بغضی زدم بعد این پنج ماه ، بجز شبایی که فکر میکرد خوابمو شکمم میبوسید این اولین باری بود که نزدیکم میشد _ بچه ام میخواد باباش حس کنه بی اختیار دستمو تو موهاش فرو کردم مخالفتی نکرد بوسه ای به شکمم زد.. که غرق در لذت شدم با بالا کشیده شدن لباسم بهت زده لب زدم _ چیکار میکنی؟! _ باباش میخواد بچشو حس کنه و با نزدیک شدن سرش لرزون لب زدم...🔥 https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk ❌پارت اول این رمان حاوی صحنه هاییست که مناسب هر سنی نمی باشد!! https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk ‼من یه #دختر روستایی ، که برای دانشگاه به شهر میرفتم... خوابگاه گیرم نیومد از روی ناچار مجبور شدم #صیغه ی پسری بشم که هدفش دریدن #دخترونگیم بود♨️! و حالا ، من....باردار بودم😱 در حالی که توی روستا، سور سات عروسیم به پا بود....💯💯 https://t.me/joinchat/BX8gidSuZLAxNTdk
Показати все...
┊دِلـبـــــــانِ هــ🧿ــوتـَـــڪ┊

°•°•°• ● ﷽ ●•°•°•° پارت گذاری هر شب نویسنده : هانی .ب به زودی رمان دیگه ای قرار داده میشه که سبک رمان مشابه دلبان هست 🧿😍 ┊دِلـبـــــــانِ هــــوتـَـــڪ ┊😍🧿

کنج اتاق کز کرده بود و دستش #زیردلش بود: _ بذار برم، بچه‌ها گناه دارن بدون من هلاک میشن. -کور خوندی! به #جهنم که #هلاک میشن می‌خوام سر به تن اون #بی‌پدرا نباشه.😱 بدون در نظر گرفتن #درددلش که دلیلش رو می‌دونستم، با بی‌رحمی تمام ادامه دادم: - راستش منم دیگه نمی‌خوام ریختت رو ببینم ولی اول باید تقاص این مدت رو پس بدی بعدش مثل یه آشغال از زندگیم پرتت می‌کنم بیرون..🙈 اما با دیدن وضعیت #اسفناکش طاقتم‌ به پایان رسید. با نگرانی جلوش زانو زدم، دست #سردش را از روی #دلش برداشتم و تو دستم گرفتم قلبم جایی میان قفسه‌ی سینه‌ تکان خورد با صدایی لرزان پرسیدم : _یاناررر، قربونت بشم چی‌شدی؟آخه یکی نیست بگه تو که تحمل دیدن ناراحتی و درد کشیدنش رو نداری، بیخود شاخ و شونه نکش که بعدش به ‌التماس بیفتی😅 ❌مرد با #غیرتمون وقتی بفهمه تمام حدسیاتش #اشتباه بوده و #دوقلوهاش رو ببینه چطوری می‌خواد #جبران کنه ⁉️ https://t.me/joinchat/UyVdto5HFb9FwISD #استادد_دانشجو_محدودیت‌سنی⛔️ ❌❌این رمان برای #بزرگسالان است اگر #شرایطش رو نداری جوین نده...❌
Показати все...
sticker.webp0.35 KB
رمان پر طرفداری که با بیست پارت اولش کلی غوغا به پا کرده👇👇👇👇👇👇👇👇 #گاراژ مردی که توی سالهای نوجوونی حبس بوده و حالا بعد از بیست سال می‌خواد از همه‌ی اونهایی که باعث شدن جوونی و نوجوونیش بسوزه #انتقام بگیره... پارتی از رمان👇 فرناز دست روی شانه‌ی او گذاشت و اندکی به سمت خودش کشید. فرهام که تا به حال از جانب او لمس نشده بود با تعجب به طرفش برگشت. فرناز لبخندی زد، از همان خنده های دلبر همیشگی. اینبار هم دلش را برد... - فرهام صبر کن. نگاهم کن. - نمیتونم. - چرا بعد از اینهمه سال که اومدی و عاشقت شدم داری میذاری و میری؟ چرا برگشتی اما الآن پشیمونی؟ حالا که من به بودنت عادت کردم می‌خوای که بری؟ - فرناز خواهش میکنم بهم دل نبند نمیتونم خوشبختت کنم. - همین؟ انقدر راحت؟ به چشمان زیبایش که حالا با اشک می‌درخشید خیره شد و بغض گلویش را گرفت. - ببخش من‌رو اما باید برم. راهش را کشید و رفت. با اینکه میمرد برای همان یک نگاه فرناز اما نمیتوانست با او بماند. همه‌ی زندگی اش را آن حبس لعنتی از او گرفته بود. دیگر توانایی های #مردانگی اش را از دست داده بود. #نمیتوانست با هیچ زنی #ازدواج کند... 👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://t.me/joinchat/AAAAAE5Ij8TBoYL52QBXiw .
Показати все...

Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.