cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

دیوار بخش دستگرد ....

#هو_الرّزّاق 📣 دیوار دستگرد امامزاده 📣 آذر ماه سال 96 ✅محلی برای درج انواع آگهی: 📦کالای نو ودست دوم 📱کالای دیجیتال 🚗وسایل نقلیه 🔖کسب وکار 🤝استخدام 🏡املاک ⚠️مسئولیتی درقبال آگهی ها نداریم⚠️ مدیریت👇 @Hamid746904 @divardastgerd97

Більше
Рекламні дописи
665
Підписники
+924 години
+127 днів
+1430 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

باسلام بدین وسیله به اطلاع باغداران زیر شکستان می رساند امروز یکشنبه راس ساعت ۶عصر جلسه ای درخصوص تعیین تکلیف آبیار و نحوه آبیاری و نیز امضای تفاهم نامه در محل مسجد برگزار می گردد. عواقب عدم شرکت در این جلسه متوجه خود باغداران خواهد بود و کلیه عزیزانی که در این جلسه شرکت نکنند حق اعتراض به تصمیمات اخذ شده را نخواهند داشت .
Показати все...
sticker.webp0.24 KB
با سلام مراسم زیارت عاشورا و سفره صلوات هروز در مسجد صاحب الزمان بخش دستگرد برگزار می‌شود ساعت ۱۵ از اول محرم تا آخر ماه صفر پذیرایی شما عزیزان میباشید ویژه خواهران
Показати все...
استخدام به یک نیروی جوان جویای کار جهت کار در گلخانه نیازمندیم حقوق اداره کار 📲09137216299 دیوار بخش دستگرد امامزاده
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
دیوار بخش دستگرد امامزاده
Показати все...
با سلام مراسم زیارت عاشورا و سفره صلوات هروز در مسجد صاحب الزمان بخش دستگرد برگزار می‌شود ساعت ۱۵ از اول محرم تا آخر ماه صفر پذیرایی شما عزیزان میباشید ویژه خواهران
Показати все...
Показати все...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
فروشگاه پرشین گوشی موبایل و انواع لوازم جانبی موبایل شارژر _مموری_پاوربانک_گارد و گلس و.... همراه با تخفیف ویژه دستگرد امامزاده درب ورودی امامزاده 📲09132845305 ابراهیمی @divardastgerd97
Показати все...
😁 1
sticker.webp0.10 KB
حکایت عبدالله دیوونه اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما. . خونه ما بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما...... خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Показати все...
👍 2
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.