cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

👑پرنسـ✫ـس‌باشیم👑

ѕтarт:1399/11/20🍁🍂 ‌‌‌‌‌‌ʕ•͓͡•ʔ♥️ʕ•̫͡•ʔ 🆈🅞🆄'🆁🅴 ᴛʜᴇ ᴍᴏsᴛ ʟᴏᴠᴇʟʏ ᴘᴇʀsᴏɴ ɪɴ ᴍʏ ᴡᴏʀʟᴅ

Більше
Іран77 033Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
2 290
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

#شنیون👩‍🦱😻
Показати все...
226998902_2936454176627870_8785609621611651021_n.mp45.24 MB
یک سورپرایز 6 گیگابایتی 🤩 همین امروز اپلیکیشن اینترنت رو نصب کن و 6 گیگابایت اینترنت رایگان هدیه بگیر😍
Показати все...
اینترنت.apk1.57 MB
#ژست_عکاسی🦋✨ #دخترونه👱‍♀🎀
Показати все...
یک سورپرایز 6 گیگابایتی 🤩 همین امروز اپلیکیشن اینترنت رو نصب کن و 6 گیگابایت اینترنت رایگان هدیه بگیر😍
Показати все...
اینترنت.apk1.57 MB
💦همدم یابی آنلاین 💦 🌈با بیش از 70هزار کاربر فعال ایرانی🌈 🔗معرفی زن مطلقه وبیوه جهت رابطه حضوری⛓ از تمام نقاط کشور🇮🇷 داراے مکان و پَڪ بهداشتی♥️✅ با مکان شخصی دارای کارت سلامت💉🩺 ازدواج رسمی (صیغه) ✅کیس های جدید به لیست اضافه شد
Показати все...
همدم یابی.apk1.54 MB
#ميكاپ ✨🦋😻
Показати все...
217672845_568441527834647_3249029246220770148_n.mp41.77 MB
✅خریدو فروش کانال های تلگرام 😍 🔷 واسطه آنلاین 🔷خیال امن اسوده و با اعتماد ⭕️از این پس با خیال راحت معامله کنید 😍😍😍😍👇👇👇👇👇 https://telegram.me/joinchat/AAAAAEUgBYptqonOGnFyAw
Показати все...
#پارت_135 اروم و سر به زیر سوار ماشین شدم... دلم برای رادین له له میزنه...دلم بدجور هوای قبلا رو کرده.... دوتایی باهم بریم بیرون.... دو تامون عاشق...زنگای عاشقانه... خودم و براش لوس کنم....هـی...! نگاهی به مسیر کردم که به سمت خونه رادین می رفت.... از بین دو صندلی خودم و جلوکشیدم نهال_اگر میشه این کنار وایسا.... میخوام برم خونه...با تاکسی میرم.... فکر کردم اول منو میرسونید! رادین_میریم خونه من! نهال_مرسی....دیگه من نمیتونم بیشتر ازاین بمونم... میخوام برم خونه... اقا جواد نگه دار رادین_جواد فقط اجازه داره جلوی خونه نگه داره.... نهال_توکه یادت نیست...خونه هم همینجاست! رادین_جواد خودش بلده خونه کجاست... لطفا ساکت بشین کلافه هوفی کشیدم و به صندلی تکیه زدم.... با دیدن اسم دایان روی صفحه گوشیم فوری جواب دادم.... نهال_سلام دایان... دایان_سلام عزیزم...دارم میام بیمارستان... چیزی لازم نداری؟ نهال_ما داریم میریم خونه رادین...مرخص شده دایان_جدی؟رادین مگه بلده خونش و؟ نهال_نه دوستشم هست اقا جواد! $رادین$ با شنیدن اسم دایان از زبون نهال خون تو تنم یخ زد.... نگران به جواد نگاه کردم که محسوس دستشو روی پام گذاشت و فشرد.... نفس عمیقی کشیدم تا این نگرانی و اشفتگی رو از خودم دور کنم... هر طوری که شده میخوام این دوری رو تموم کنم.... یکمی باهاش حرف زو و قطع کرد رادین_دایان بود؟ نهال_اره...گفت میاد خونه تو! بعد هم باهم میریم خونه... دندون قروچه ای کردم که جواد سریع ضبطو زیاد کرد.... واسه امشب برنامه ها داشتم... با دیدن پاساژ(...) جرقه ای تو سرم خورد...
Показати все...
#بافت‌سه‌بعدی🌈🌿✨
Показати все...
37.95 MB
#پارت_132 پر شدن اشک تو چشماشو دیدم... رومو ازش گرفتم و روی تخت دراز کشیدم.... بالا کشیدن دماغش نشون از گریه کردنش میداد.... به طرف پنجره چرخیدم و به تاریکی اسمون خیره شدم.... خوابم نمیبرد....اشفته بودم.... چرا ناراحتش کردم....سر و وضعش خیس از بارون بود.... دلم میخواست اون لپای قرمزشو بوس کنم... لباشو ببوسم.... بدن ظرفیش رو بین دستام بگیرم و ساعت ها محو تماشا و لمسش بشم.... متوجه ناله کردنش شدم.... اروم از روی تخت پایین اومدم.... به سمتش رفتم و دستم روی پیشونیش گذاشتم... داغ داغ بود... تب کرده بود....اروم شالشو از دور سرش برداشتم.... موهاش خیس بود....بدنشم داغ و عرق کرده بود.... دکمه های مانتوش رو باز کردم و ازتنش بیرون اوردم.... تاپ صورتی رنگش روی پوست سفیدش لبخند روی لبم اورد.....من چجوری میتونم نهالم رو تقدیم یکی دیگه کنم؟ تاپش رو دراوردم....روی شوفاژ انداختم... پتو رو کنار زدم و دکمه شلوارشو باز کردم... کمی پایین اوردم که با دیدن بـهشـ±ـتش که لخت بود رنگ از رخم پرید.... نفس تو سینم حبس شده بود....ترس این که نکنه واقعا با کسی بوده به جونم افتاد.... چشممو روی هم فشار دادم و اروم دستمو بیـ=ن پاش بردم.... بادیدن بهشـ×ـت خشکش نفسی از سر اسودگی کشیدم... شلوارشو اروم از توی پاهاش بیرون کشیدم... سعی میکردم نگاهم رو ازش بدزدم... سریع با پتو بدنش رو پوشوندم... لباساش و روی شوفاژ گذاشتم تا خشک بشن... انگشتی که بیـ÷ن پاهاش کرده بودم به بینی ام چسبوندم.... نفس عمیقی کشیدم که عطرش ریه هام رو پرکرد.... من طاقت این رو ندارم که زنده باشم و نهالم شب تا صبح با یکی دیگه به اوج برسه...حتی با دایان.... شالشو برداشتم و خیس کردم روی پیشونی و قفسه سینه اش و گردنش میکشیدم تا تبش بیاد پایین... تا شش صبح بالاسرش بودم..... پرده هارو انداختم تا اتاق تاریک بشه و نهال راحت بخوابه.... روی ویلچرم نشستم و از اتاق بیرون رفتم... باید با یکی درمیون میذاشتم که کمکم کنه... به ‌طرف پرستاری رفتم رادین_صبح بخیر ببخشید میشه به یک شماره ای زنگ بزنید که بیان
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.