25 290
Підписники
-1624 години
-1457 днів
-1 04630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
- شرط طلاق دادنت این که یک هفته باهام بخوابی!
با چشمهای گرد شده بهش نگاه میکند.
این چه شرطی بود؟
- این چه شرط مزخزفیه که داری میذاری؟ ما از روز اول تصمیم گرفته بودیم که سر یک سال طلاق بگیریم.
دستاشو تو جیب شلوارش برد.
- نظرم عوض شده، یا باهام میخوابی یا تا آخر عمرت زن من میمونی.
جلو رفت و عصبی از یقهی لباسش گرفت.
توص صورتش فریاد زد:
- امروز نوبت دادگاهمونه. باید بریم و کار رو تموم کنیم.
خندید و سر تکان داد.
دستش رو دور کمر لاغر ترنج حلقه شد و گفت:
- حرف من همین حرفیه که الان گفتم. اگه میخوای ازم جدا بشی باید یک هفته، هر شب باهات سکس کنم!
- هیچ میفهمی چی ازم میخوای؟ من چرا باید با تو سکس کنم؟
لبهاشو زیر گوشش برد و با صدای خشداری زمزمه کرد:
- چون شوهرتم. چون وظیفهت اینه که نیازهای شوهرت رو رفع کنی!
داشت عذابش میداد.
چطور توقع داشت که این پیشنهادش رو قبول میکند؟
- و...ولی من نمیتونم دخترونگیم رو به تو بدم!
زیر گوشش را محکم بوسید.
نفسش برید و در حالی که لبهای کلفت و مردانهش، پوست تنش را فتح میکرد گفت:
- اول باکرگی تو میخوام و بعد هفت راند سکس، توی هفت شب.
اگه تونستی قبول کنی که طلاقت میدم وگرنه خبری از طلاق نیست دلبر کوچولو!
نفسهایش نامنظم و عمیق شده بود.
لبهای گرمش، کل تنش را داشت میسوزاند.
- با همین دوتا بوس داغ کردی؟ اگه زیر تنم باشی، من کاری با بدنت میکنم که از حال بری.
- نم.. نمیخوام.
تنش شل و سست شده بود. تنش گر گرفته بود و معلوم بود که این حرفش از سر لجبازی بود.
دکمهی شلوارش را باز کرد و دستش را داخل شلوار ترنج برد.
مچ دستش اسیر انگشتهای ظریف دخترک شد.
- ن...نکن. چرا داری کاری میکنی که به نفع هیچ کدوممون نیست؟ آخر ماه مگه عروسیت نیست؟
- چرا این قدر دیر فهمیدم که دلم با اون نیست؟
تقلا کرد که خودش را از حصار دست او آزاد کند ولی نتوانست.
جایشان را عوض کرد و کمر دختر را به دیوار تکیه داد.
دستش را داخل لباس زیر دخترک برد.
- آره میخوام با یکی دیگه ازدواج کنم ولی تو رو هم طلاق نمیدم.
قطره اشکش پایین چکید و با صدای لرزانی گفت:
- چرا؟ توی این یک سال کم زجر نکشیدم که حالا با یه هوو کنار بیام. پس بهتره طلاقم بدی و بری با اون عشق و حال بکنی!
لبهایش را روی قطره اشک گذاشت و بوسید.
- باهاش ازدواج نمیکنم ولی شرط دارم!
ترنج دماغش را بالا کشید:
- چه شرطی؟
- یک هفته با من میخوابی و دخترونگی تو به من میدی.
اگه دیدی نمیتونی با من ادامه بدی اون وقت طلاقت میدم ولی اگه بمونی قول میدم بهترین زندگی رو واست بسازم.
انگشتش را وسط چاک پای او کشید و ادامه داد؛
- توام منو میخوای پس نه نیار!
آهی کشید و به ناچار سر تکان داد.
بدنش در مقابل او واکنش سریع از خود نشان میداد.
تحریک شده بود.
- باشه. فقط هفت بار باهات میخوابم، نه بیشتر نه کمتر!
سر تکان داد و شلوار دخترک را پایین کشید....
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
https://t.me/+euump-PiQZtiZDk0
طـــــالـــــعِ تُــــرنـــــج🦋
♡ به نام خدای رنگین کمان ♡ مولانا : مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا #کپی_حرام_است
2 46530
Repost from N/a
من زنتم اما هنوز باکرهام... چطور میتونی جلوی من با زنای دیگه بخوابی دارا؟
نیشخندی زد و نگاه کثیفش رویم چرخ خورد.
-هوس داری، که انقدر عز و جز میکنی؟!
از او عُقم میگرفت.
اما خسته بودم انقدر تحقیر شدم.
خسته بودم بس که هر شب زنی را مقابلم برهنه میکرد و از من میخواست تا تهِ رابطهشان را نگاه کنم.
-مگه زن خودت چشه؟! من چه ایرادی دارم که با هرزهها میخوابی؟!
برایم مهم نبود که خدمه صدایمان را میشنوند.
حتی برایم اهمیت نداشت اگر صدای زجههایم را هامون، شریکِ تجاریاش که با او آمده بود بشنود.
-دوست داری یکی و بیارم با تو بخوابه من نگاه کنم؟!
وا ماندم.
دهانم باز ماند و اشکهایم خشک شد.
-حالم بد میشه با دختری که پدرش همینجوری پیشکش کرد بهم بخوابم.
با لکنت پچ زدم:
-طلاقم بده. وگرنه خودم و میکشم.
هیستریک خندید و نزدیکِ منی که گوشهی آشپزخانه پناه گرفته بودم شد.
-بهنظرت بدمت هامون یه حالی بهت بده؟!
منکر جذابیت هامون و آن چهرهی فریبندهاش نمیشدم.
اما نه برای من که اسم شوهر رویم بود و تعهد داشتم.
بزاقم را سخت قورت دادم.
-فقط طلاقم بده.
-طلاقت بدم؟! زن صیغهای و طلاق نمیدن. فقط عطاش و به لقاش میبخشن و میگن هِرری...
دستش چنگِ سینهام شد و مرا جلو کشید.
-هامون زیاده واست. بدمت دستِ ممدعلی همون پیرمرده، بگم یه شب تا صبح حال کنه باهات بلکه خفه شی. دیدم چطور هیز نگاهت میکنه.
باورم نمیشد این حرفها را بزند انقدر بیغیرت باشد.
-من شوهر دارم. دست هر مردی بهم بخوره خودم و میکشم و خونم گردنته.
نیشخندی زد.
-اصلا هوس کردم یکی جلوی من باهات باشه. چون من و تحریک نمیکنی.
چشم ریز کرد.
-صیغه هم میبخشم و عین یه هرزه کنار خودم نگهت میدارم. باقی مدت صیغه و بخشیدم. حلالت. دیگه متعهدم نیستی.
تنم لرزید.
از حرف زدن پشیمان شدم.
حال کجا میرفتم؟!
همانطور که از آشپزخانه خارج میشد پچ زد:
-واسه امشب آماده باش و خوشگل کن.
وحشتزده به جای خالیاش خیره شدم.
انقدر خیره ماندم که جایش را هامون گرفت.
هامونِ صدرِ اعظم...
مردی که همیشه تنها بود و نگاه و صدایش تنت را میلرزاند.
-بپوش با من میای. جای تو، تو خونهی این بیناموس نیست.
سر بلند کردم و به چشمانش خیره شدم.
اخمی غلیظ داشت و چشمانش به خون نشسته بود.
-من... جایی ندارم.
آستینهایش را بالا زد.
-جات میشه کنارِ من. طلاقت داد؟! خودم عقدت میکنم!
با چه منطقی؟!
مردی که تا دیروز حتی نگاهی به من نمیانداخت حال میخواست عقدم کند؟!
لابد دیده بود چقدر بدبختم و میخواست استفاده ببرد.
-از شما مردا... از همهتون متنفرم.
سر تکان داد و لبخندی حرصدرآر روی لبش نشست.
-خوبه از همه بدت بیاد! اما قراره عاشقِ من شی!
بغض کردم...
عشق...
چه واژهی غریبی.
-من هیچی ندارم. نه خوشگلی نه پول و نه خانواه. من حتی نمیتونم شریک تختت باشم. چون تحریکت نمیکنم.
نزدیک و نزدیکتر شد و با هر قدمش ضربان قلبم تندتر شد.
-میبرمت. خودم میشم خونهت و کَس و کارِت...
چانهام لرزید...
اصلا بزار سوء استفاده کند.
فقط تا همیشه با همین زبانبازیها کمی قلب شکستهام را ترمیم کند.
دستش بندِ چانهام شد.
-باقی مدت صیغه و بخشید؟!
اشکم چکید و سری به نشانهی تایید تکان دادم.
-عدهت که تموم شد بهت نشون میدم که چقدر واسم لوند و لذیدی!
خجول سر به زیر شدم. احتمالا از اواسط بحثمان رسیده بود و نمیدانست هنوز باکرهام.
-من عده ندارم آقا!
انگشتانش روی چانهام محکم شد و مجبورم کرد نگاهش کنم.
-پس همین امشب نشونت میدم چطور قابلیت وحشی کردن و تحریک کردنم و داری کاپکیک!
https://t.me/+I-OxVfxXUhRiNjU0
https://t.me/+I-OxVfxXUhRiNjU0
https://t.me/+I-OxVfxXUhRiNjU0
https://t.me/+I-OxVfxXUhRiNjU0
https://t.me/+I-OxVfxXUhRiNjU0
#عاشقانه #مافیایی #بزرگسال
2 186200
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.