cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

کانال کافه کتاب☕️📖🕊

هرهفته معرفی برترین آثار ادبی جهان ☕️کافه کتاب ۹۶/۹/۲۵📚 درخواست عضویت گروه گفتمان: @saeid_1985 📥دانلود رایگان کتاب @cofe_Ketabkhane 📖برترین آثار ادبی جهان @cofe_Pdfsound 🗞 ️ارشیو گفتمان @cofe_Goftemanha 👥ارتباط با ادمین : @saeid

Більше
Рекламні дописи
1 724Підписники
+124 години
-47 днів
-1430 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

‏مخزن کتاب‌خانه‌ها تنها جای صلح‌آمیز جهان‌اند، چون افکار متعارض بی‌کم‌ترین داد و قالی کنار هم می‌نشینند. ‏☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
👍 1👏 1
«در هیچ جامعه‌ایی تفکر بالیدن نمی‌گیرد مگر آنکه شرایط گفتگوی امن و برابر برای همه از چپِ چپ تا راستِ راست فراهم باشد. جامعه باز که دستاورد یونانیان است، غیر دینی است. در جامعه باز طبیعت و قرارداد از یکدیگر جدا و زمینه برای رویکرد انتقادی فراهم است. در جامعه باز فردیت انسان‌ها در درجه نخستِ اهمیت قرار دارد و در جامعه بسته فردیت به بهانه وحدت ملی یا وحدت قوم و قبیله سرکوب می‌شود. اگر راست است که دانش بدون نقد و آزمایش ممکن نیست، خرد حکم می‌کند که امور جامعه هم به روی نقد باز باشد.» 📙جامعه باز و دشمنان آن ✍کارل ریموند پوپر 📝عزت الله فولادوند ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
💎 در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد. 🔹افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.. 🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه! 🔹افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی. 🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد... 🔹روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند. 🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم. 🔹ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند. 🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند. 🔹ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد. 🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد! 🔹افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی. 🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است. 🔹ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد. 🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد». 🔹این داستان، حکایت افراد زیادی است! داستانی آشنا برای همه ما... " برگرفته از کانال داستان کوتاه " ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
👍 6
تقدیمی امشب کافه کتاب ♥️نترس جانم كه دستانم جدا شدنی نیست ز دستانت❤️ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
7
قطعه ی Gabriel's Oboe از ماندگارترین آثار موسیقی فیلم در تاریخ سینما و شاهکاری که با روان شنونده بازی میکند. خالق این اثر کسی نیست جز موسیقیدان بی تکرار، استاد انیو موریکونه ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
👍 1
اینکه ما قضاوت خوبی درباره دیگران مۍکنیم، به این جهت است که برای خودمان مۍترسیم. اساس خوشبینی ترس است و بس. ما برای همسایه خود مزایایی قائل مۍشویم، به امید آنکه انتفاعی ببریم؛ از رئیس بانکمان تمجید مۍکنیم برای اینکه اعتباراتمان در بانک محفوظ بماند؛ از دزد سرگردنه هزاران تعریف مۍکنیم به طمع اینکه جیب ما را ندیده بگیرد. 📚 تصویر دوریان گری ✍ اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖 صفحه ١٣٢ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
👍 2
کدام فیلسوف بود که وقتی خواست انسان را تعریف کند، مۍگفت: انسان حیوانی است عاقل. بعقیدۀ من این تعریف بۍمعنۍترین و لوسترین چیزهایی است که درباره جنس دوپا گفتەاند. انسان همه چیز هست جز عاقل. 📚تصویر دوریان گری ✍اسکار وایلد 📝رضا مشایخی ( فرهاد ) 📖صفحه ٦٩ ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
👍 5
اسکار وایلد ــ گورستان پرلاشز آرامگاه "اسکار وایلد" نویسندهٔ معروف ایرلندی در شهر پاریس قرار دارد و بر اساس شعر معروف "اسکار وایلد" یعنی ابوالهول و با الهام از مجسمەهای آشوری در سال 1912 ساخته شده است. از نکات جالب این است که، در طی سالیان طرفداران وایلد با بوسەهای رژلبی آرامگاه او را تزیین مۍکردند، این کار بە تدریج آنقدر زیاد شد که بیم آسیب به سنگ مۍرفت در نتیجه به درخواست نوادگان وایلد در سال 2011 یک شیشه محافظ بر آن گذاشته شد، اما طرفداران مشتاق هم ناامید نشدند و بوسەهای خود را حالا روی شیشه به یادگار مۍگذارند. نویسندەای کە بە اقوال بسیاری همجنسگرا بوده و تصویر دوریان گری را اوج آشکارکنندگی این مساله مۍدانند، سنگ مزارش به بوسەهای زنانه تن داده ...طنز غریبی است زندگی ... حتی پس از مرگ. ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...
📕نخستین نسخه مصور کتاب “تصویر دوریان گری”، در سال 1908 آماده شد، اما انتشار آن تا سال 1910 به تعویق افتاد. اوژن دته (Eugene Dété) هفت تصویر از طرح‌های پل تیریات (Paul Thiriat) برای این رمان را با شیوه حکاکی روی چوب آماده چاپ کرده بود. تصویر دوریان گری رمانی فلسفی از اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی است. نسخه کوتاه در ژوییه 1890 در ماهانه آمریکایی لیپینکات (Lippincott’s) و نسخه کامل این رمان در آوریل 1891 منتشر شد. سردبیر مجله مذکور می‌ترسید که داستان ناشایست باشد و بدون اطلاع وایلد، تقریبا پانصد کلمه را حذف کرد. علی‌رغم آن سانسور، “تصویر دوریان گری” حساسیت‌های اخلاقی منتقدان بریتانیایی را برانگیخت. برخی از آنها گفتند که اسکار وایلد به دلیل نقض قوانین محافظ اخلاق عمومی مستحق پیگرد قانونی است. در پاسخ، وایلد در مکاتبه با مطبوعات بریتانیا به شدت از رمان و هنر خود دفاع کرد. البته او شخصا برخی از بحث‌برانگیزترین مطالب را هنگام بازبینی و طولانی‌تر کردن داستان برای انتشار کتاب در سال بعد حذف کرد. زوال تصویر دوریان داستان حول پرتره دوریان گری می‌چرخد که باسیل هالوارد نقاش می‌کشد. باسیل که هنرمندی چیره‌دست و دوست دوریان بود، شیفته زیبایی دوریان شده و تمام توان خود را برای هرچه زیباتر کشیدن پرتره وی به کار می‌گیرد. دوریان از طریق باسیل با لرد هنری واتن ملاقات می‌کند و شیفته جهان‌بینی لذت‌گرایانه اشرافی می‌شود؛ زیبایی ظاهری و رضایت نفسانی تنها چیزهایی هستند که ارزش دنبال کردن در زندگی را دارند. دوریان که به تازگی فهمیده است زیبایی او محو خواهد شد، تمایل خود برای فروش روح خود را ابراز می‌کند تا اطمینان حاصل شود که تصویر، به جای او، پیر و محو خواهد شد. این آرزو برآورده می‌شود و دوریان در حالی که جوان و زیبا می‌ماند، به دنبال یک زندگی آزادانه از تجربیات غیراخلاقی گوناگون می‌رود. در حالی‌که در تمام این مدت، پرتره او پیر می‌شود و به صورت بصری همه گناهان فاسد کننده دوریان را ثبت می‌کند. این تنها رمان وایلد، که در زمان خود مورد بحث و انتقاد بسیاری قرار گرفت، امروز به عنوان یکی از رمان‌های مهم تاریخ ادبیات شناخته می‌شود. اسکار وایلد که شانزدهم اکتبر ۱۸۵۴ در دوبلین متولد شده بود، پس از تحمل چندین بیماری سخت، در آخرین روز نوامبر ۱۹۰۰ در پاریس درگذشت و پیکر وی در گورستان پرلاشز دفن شد. 📡وب سایت: poshtebammag گردآوری و ترجمه: بهار وفایی ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...

🎨 تصاویری از کتاب مصور تصویر دوریان گری ☕️کافه کتاب📖 @coffeeketabb
Показати все...