میدوری ☘️

عروس برام مژه گذاشته بریم تولد. میاد تو دیدم. حس میکنم چشام سیبیل داره😄

https://www.instagram.com/reel/C9W7gBUgUoE/?igsh=emh3bzY4N3lieXg2 این چه آرامشیه ؟ منو دیوونه میکنه خب. باید نقطه‌ها الگو داشته باشن. رنگ ها از یه طیف‌ باشن. خط‌ها هم یه ضخامت داشته باشن.

بعد چرا من با خانواده غذا نمیخورم؟ منو داییم داشتیم سر سفره راجع به موسیقی تلفیقی صحبت می‌کردیم. بابام اومد با صدای بلند اخبار شبکه یک گذاشته و اینام روضه میخونن، با صدای بلندا، 👌🏼 هم اعتقاد نداره‌ها، ولی اذیت کردن دوست داره واقعاً.

اینایی که رفتن عروسی آمبانی‌ها خنده‌شون نمیگیره؟ از بس شلوغ و پر از دوربین و خبرنگاره اصلا مرکزیت نداره هردمبیله به نظرم، هیچیش شبیه عروسی نیست اصلا، چجوری میدونن کی چیکار کنن؟‌ حس میکنم از قبل براشون نوار پر کردن توضیح دادن کی چیکار کنن😅 فکر کنم بیشتر از مهمونا توش کادر و مسئول تشریفات دارن که ملت رو توجیه کنن.

یه آقایی اومده برای مصاحبه استخدامی، itمون میگه این کیه؟ چرا ژستش طوریه انگار اون رئیسه ما کارمون گیره؟ یه نگاه انداختم‌ گفتم من مطمئنم این آرشام تهرانیه، باباش خودش کارخونه داره ولی میخواد اینجا کار کنه، نون بازوی خودشو بخوره. من میرم بهش بخورم برگه‌های استخدامش بریزه عاشقم بشه😌

دایی‌م دوتا کتاب برام آورده

باور نمی‌کنید ولی من هنوز سر درد دارم، با اینکه فیوزها رو درست کردن.

برق قطع شده تو این گرما😑

تیر ماه داره تموم میشه و من از اول اردیبهشت دنبال یه کتونی با کیفیت کرم رنگ کمرنگ می‌گردم و نیست ! یعنی اونایی هم که هست یا به فیزیک من نمیخوره یا سایز پای منو تموم کردن😐

این چند روز اتوبوس نبود، دایی‌م و زنداییم امروز راه افتادن و تا نیم ساعت دیگه میرسن، وسلیله هامو ریختم تو چمدون و گذاشتم راهپله بالا . ازین نظر غصه‌م نیس واقعا اخیرا زنداییم خیلی رو مخ شده و دوسش نداریم منو خواهر برادرم. مامانمم دایی‌هام میان از نقش میزبان پیشروی میکنه و به شکل خدمتکار استرسی در میاد و اعصاب همه‌مونو خورد میکنه، هر وقت هزار نوع غذا و خوراکی میپزه و خورده نمیشه و میریزه دور و باز دوباره شروع میکنه، تازه اونا گیاه خوارم هستن و اصلا آلردی دو جور غذا باید بپزه.