cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

در سنگر آزادی

نبرد فلسفه با ایدئولوژی/ستیز لیبرالیسم با مارکسیسم/رویارویی سنت با مدرنیته تأملات و آرشیو 🔹️ارتباط با من: @Hadiphilo97 هادی شایقی-دانشجوی ارشد فلسفه‌‌ی غرب دانشگاه تهران ⚜تأسیس: ۲۹ دی ۱۴۰۰ 🔴 قرار دادن آرشیو به‌معنای رد یا تأیید محتوا نیست

Більше
Рекламні дописи
1 625
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

📌چرا انقلاب نمی‌شود؟! یکی از وجوه جالب‌ توجه انقلاب۵۷، بُهت و ناباوری نسبت به آن پیروزی زودرس و کم‌هزینه بود. از نزدیک شاهد اعتراف صریح کسان زیادی، از عناصر سطوح میانیِ تحریک و مدیریت اعتراض، و بعدها بالاتر، بودم مبنی بر اینکه هرگز منتظر چنین پیروزی ساده و سریعی نبوده‌اند و خود را برای سال‌ها مبارزه (شاید حتی مسلحانه) همراه با ابتلا به قحطی و گرسنگی و مصائب دیگر آماده می‌کرده‌اند. باری، این چندان هم چیز تعجب‌آوری نبود. انقلاب یا نمی‌شود یا آسان است.‌ چیزی به نام انقلاب سخت وجود ندارد، مگر حالتی بس کمیاب که در آن شرایطی پیش آید که نیروهای انقلابی هم دست به خشونت مشابه برند، و این به جنگ داخلی منجر شود. شگفت‌انگیز وقوع خود انقلاب بود، ورنه هر انقلابی اگر شد؛ اغلب سریع و کم‌هزینه خواهد بود. انقلاب‌ها یا مثل انقلاب فرانسه است که بر اثر تعلل در سرکوب فوری و کارآمد اولین تحرکات، یک‌مرتبه شعله‌ور می‌شود و دیگر کنترل آن ممکن نیست، یا مثل انقلاب روسیه است به دلیل نبودِ جهاز کافی (نیرو و سازماندهی) برای چنان سرکوبی (به دلیل تحلیل‌ رفتن نیرو و بودجه در یک جنگ طاقت‌فرسای بیرونی). در این هر دو وضعیت، انقلاب به فوریت محقق می‌شود و به پیروزی می‌رسد. در موردی مثل انقلاب انگلستان، به دلیل برخورداری دو طرف (دربار و پارلمان) از منابع مالی و نظامی مشابه، کار انقلاب به جنگ داخلی می‌کشد، و در موردی مثل انقلاب چین، تحرکات در یک فضای بی‌دولت و میان نزاع‌های ملوک‌الطوایفی مایه می‌گیرد، که امکانی برای طولانی و پرهزینه شدن دارد. موارد بسیار بسیار بیشتری هم وجود دارد (۹۹درصد جوامع در ۹۹درصد تاریخ‌شان) که هیچ‌کدام از این دو واقعه (نبودِ امکانات یا نبودِ قاطعیت، در سرکوب فوری و کارآمد نخستین شورش‌ها) اتفاق نمی‌افتد، چون شرایط بسیار استثنایی که برای آنها لازم است معمولا فراهم‌ نیست. به‌ عبارت دیگر، انقلاب یا شدنی نیست یا بسیار آسان است. انقلاب یعنی شورش‌هایی کوچک که چون به فوریت و به قاطعیت و بی‌رحمی سرکوب نمی‌شود، جان می‌گیرد، به‌سرعت گسترش می‌یابد، مراکز اقتدار حکومتی را اشغال، و قدرت را از حکومت سلب می‌کند. دقیقا مثل آتشی که در ابتدا می‌شد خاموشش کرد، ولی چون وسایل اطفا نبود یا در زود جنبیدن تعلل شد، به‌سرعت شعله می‌کشد و فراگیر می‌شود، چنان‌که دیگر زور نیروهای آتش‌نشان به آن ‌نمی‌رسد: هرجا را خاموش می‌کنند، شعله از جای دیگری سر می‌کشد. تا جایی که خود آتش‌نشانان در محاصرهٔ آتش یا باید بگریزند یا بسوزند. اما (امایی بسیار مهم) مادامی که آمادگی قاطع و امکان کافی برای مقابله باشد (و در اکثریت گستردهٔ موارد چنین است)، داستان، داستان مشت و سندان خواهد بود. این فقره در ایران فهم نشد. کسانی آن‌ پیروزی آسان را به امور ماورائی منسوب کردند، و کسانی به این فرمول که وقتی ظلم باشد و مردم آگاه، انقلاب می‌کنند و طبعا پیروز هم می‌شوند. اعتقاد اول، در پی برخی جاخالی‌دادن‌های بدجورِ نیروهای ماورائی مفروض، در بزنگاه‌های مهم، رفته‌رفته فقط جایی در کلیشه‌های تبلیغاتی برای خود نگه داشت، و کسی (حتی از خود بانیان) دیگر آن را جدی نگرفت. دومی ولی، از سوی بسیاری، خیلی جد گرفته شد. ‌از دولتیِ سرِ همین جد گرفتن آن فرمول است که بارها و بارها اعتراضات و شورش‌ها در گرفته و به‌سرعت سرکوب و نابود شده، و هر بار خلق، از عامی و عالم، به فکر فرو می‌روند که: کجای کار عیب داشت؟ کجا اشتباه کردیم که نشد؟ و بر این اساس، گاهی به جدال و جنجال با خود و با دیگری برمی‌خیزند و تقصیر تقسیم می‌کنند. درحالیکه اشتباهی نبود، به جز عدم توجه به همین توضیحی که گفتم. بقاء قدرت یک حکومت هیچ ربطی به مشروعیت مردمی آن ندارد.‌ حتی به کارآمدی آن هم (مثلاً در اقتصاد) ربط وثیقی ندارد، فقط به یک کارآمدی وابسته است که‌ گفتیم. فروریختن حکومت پهلوی ناشی از این بود که در سرکوب فوری و قاطع نخستین تجلیات شورش تعلل کرد. همچنان‌که فرونریختنِ بسا از حکومت‌های غیردمکراتیک نه ناشی از مشروعیت داشتن است نه کارآمدی اقتصادی. و البته (برخلاف آنچه ‌که بسیاری تصور می‌کنند) معمای حیرت‌آور و شگفت‌انگیز و بی‌پاسخی هم نیست؛ صرفاً محصول کنترل سختگیرانه است و سرکوب سرسختانه. کره‌شمالی را، از باب مثال، در نظر آورید. انقلاب‌های مشهور به رنگی و مخملی و انقلاب‌های موسوم به بهار عربی هم از این قاعده بیرون نیست. تمامی آنها در این اصل مشترک‌ بودند که حکومت‌ها (به علل متعدد و متفاوت) یا فاقد امکانات کافی سخت‌افزاری سرکوب سخت و سریع اولین تحرکات حاکی از نافرمانی بودند یا قاطعیت کافی نرم‌افزاری برای تصمیم و فرمان به سرکوب به ‌خرج ندادند. موردی مثل سوریه، که حکومتش خواست، به هر قیمتی که شده، بماند (بنابر بعضی منابع، حتی با بمباران شیمیایی مردم خود)، ماند. ✍️مرتضی مردیها https://t.me/InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
در سنگر آزادی

نبرد فلسفه با ایدئولوژی/ستیز لیبرالیسم با مارکسیسم/رویارویی سنت با مدرنیته تأملات و آرشیو 🔹️ارتباط با من: @Hadiphilo97 هادی شایقی-دانشجوی ارشد فلسفه‌‌ی غرب دانشگاه تهران ⚜تأسیس: ۲۹ دی ۱۴۰۰ 🔴 قرار دادن آرشیو به‌معنای رد یا تأیید محتوا نیست

📌چرا انقلاب نمی‌شود؟! یکی از وجوه جالب‌توجه انقلاب ۵۷، بُهت و ناباوری نسبت به آن پیروزی زودرس و کم‌هزینه بود. از نزدیک شاهد اعتراف صریح کسان زیادی، از عناصر سطوح میانیِ تحریک و مدیریت اعتراض، و بعدها بالاتر، بودم مبنی بر اینکه هرگز منتظر چنین پیروزی ساده و سریعی نبوده‌اند و خود را برای سال‌ها مبارزه (شاید حتی مسلحانه) همراه با ابتلا به قحطی و گرسنگی و مصائب دیگر آماده می‌کرده‌اند. باری، این چندان هم چیز تعجب‌آوری نبود. انقلاب یا نمی‌شود یا آسان است.‌ چیزی به نام انقلاب سخت وجود ندارد، مگر حالتی بس کمیاب که در آن شرایطی پیش آید که نیروهای انقلابی هم دست به خشونت مشابه برند، و این به جنگ داخلی منجر شود. شگفت‌انگیز وقوع خود انقلاب بود، ورنه هر انقلابی اگر شد؛ اغلب سریع و کم‌هزینه خواهد بود. انقلاب‌ها یا مثل انقلاب فرانسه است که بر اثر تعلل در سرکوب فوری و کارآمد اولین تحرکات، یک‌مرتبه شعله‌ور می‌شود و دیگر کنترل آن ممکن نیست، یا مثل انقلاب روسیه است به دلیل نبودِ جهاز کافی (نیرو و سازماندهی) برای چنان سرکوبی (به دلیل تحلیل‌ رفتن نیرو و بودجه در یک جنگ طاقت‌فرسای بیرونی). در این هر دو وضعیت، انقلاب به فوریت محقق می‌شود و به پیروزی می‌رسد. در موردی مثل انقلاب انگلستان، به دلیل برخورداری دو طرف (دربار و پارلمان) از منابع مالی و نظامی مشابه، کار انقلاب به جنگ داخلی می‌کشد، و در موردی مثل انقلاب چین، تحرکات در یک فضای بی‌دولت و میان نزاع‌های ملوک‌الطوایفی مایه می‌گیرد، که امکانی برای طولانی و پرهزینه شدن دارد. موارد بسیار بسیار بیشتری هم وجود دارد (۹۹درصد جوامع در ۹۹درصد تاریخ‌شان) که هیچ‌کدام از این دو واقعه (نبودِ امکانات یا نبودِ قاطعیت، در سرکوب فوری و کارآمد نخستین شورش‌ها) اتفاق نمی‌افتد، چون شرایط بسیار استثنایی که برای آنها لازم است معمولا فراهم‌ نیست. به‌ عبارت دیگر، انقلاب یا شدنی نیست یا بسیار آسان است. انقلاب یعنی شورش‌هایی کوچک که چون به فوریت و به قاطعیت و بی‌رحمی سرکوب نمی‌شود، جان می‌گیرد، به‌سرعت گسترش می‌یابد، مراکز اقتدار حکومتی را اشغال، و قدرت را از حکومت سلب می‌کند. دقیقا مثل آتشی که در ابتدا می‌شد خاموشش کرد، ولی چون وسایل اطفا نبود یا در زود جنبیدن تعلل شد، به‌سرعت شعله می‌کشد و فراگیر می‌شود، چنان‌که دیگر زور نیروهای آتش‌نشان به آن ‌نمی‌رسد: هرجا را خاموش می‌کنند، شعله از جای دیگری سر می‌کشد. تا جایی که خود آتش‌نشانان در محاصرهٔ آتش یا باید بگریزند یا بسوزند. اما (امایی بسیار مهم) مادامی که آمادگی قاطع و امکان کافی برای مقابله باشد (و در اکثریت گستردهٔ موارد چنین است)، داستان، داستان مشت و سندان خواهد بود. این فقره در ایران فهم نشد. کسانی آن‌ پیروزی آسان را به امور ماورائی منسوب کردند، و کسانی به این فرمول که وقتی ظلم باشد و مردم آگاه، انقلاب می‌کنند و طبعا پیروز هم می‌شوند. اعتقاد اول، در پی برخی جاخالی‌دادن‌های بدجورِ نیروهای ماورائی مفروض، در بزنگاه‌های مهم، رفته‌رفته فقط جایی در کلیشه‌های تبلیغاتی برای خود نگه داشت، و کسی (حتی از خود بانیان) دیگر آن را جدی نگرفت. دومی ولی، از سوی بسیاری، خیلی جد گرفته شد. ‌از دولتیِ سرِ همین جد گرفتن آن فرمول است که بارها و بارها اعتراضات و شورش‌ها در گرفته و به‌سرعت سرکوب و نابود شده، و هر بار خلق، از عامی و عالم، به فکر فرو می‌روند که: کجای کار عیب داشت؟ کجا اشتباه کردیم که نشد؟ و بر این اساس، گاهی به جدال و جنجال با خود و با دیگری برمی‌خیزند و تقصیر تقسیم می‌کنند. درحالیکه اشتباهی نبود، به جز عدم توجه به همین توضیحی که گفتم. بقاء قدرت یک حکومت هیچ ربطی به مشروعیت مردمی آن ندارد.‌ حتی به کارآمدی آن هم (مثلاً در اقتصاد) ربط وثیقی ندارد، فقط به یک کارآمدی وابسته است که‌ گفتیم. فروریختن حکومت پهلوی ناشی از این بود که در سرکوب فوری و قاطع نخستین تجلیات شورش تعلل کرد. همچنان‌که فرونریختنِ بسا از حکومت‌های غیردمکراتیک نه ناشی از مشروعیت داشتن است نه کارآمدی اقتصادی. و البته (برخلاف آنچه ‌که بسیاری تصور می‌کنند) معمای حیرت‌آور و شگفت‌انگیز و بی‌پاسخی هم نیست؛ صرفاً محصول کنترل سختگیرانه است و سرکوب سرسختانه.کره شمالی را، از باب مثال، در نظر آورید. انقلاب‌های مشهور به رنگی و مخملی و انقلاب‌های موسوم به بهار عربی هم از این قاعده بیرون نیست. تمامی آنها در این اصل مشترک‌ بودند که حکومت‌ها (به علل متعدد و متفاوت) یا فاقد امکانات کافی سخت‌افزاری سرکوب سخت و سریع اولین تحرکات حاکی از نافرمانی بودند یا قاطعیت کافی نرم‌افزاری برای تصمیم و فرمان به سرکوب به ‌خرج ندادند. موردی مثل سوریه، که حکومتش خواست، به هر قیمتی که شده، بماند (بنابر بعضی منابع، حتی با بمباران شیمیایی مردم خود)، ماند. ✍️مرتضی مردیها https://t.me/InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
در سنگر آزادی

نبرد فلسفه با ایدئولوژی/ستیز لیبرالیسم با مارکسیسم/رویارویی سنت با مدرنیته تأملات و آرشیو 🔹️ارتباط با من: @Hadiphilo97 هادی شایقی-دانشجوی ارشد فلسفه‌‌ی غرب دانشگاه تهران ⚜تأسیس: ۲۹ دی ۱۴۰۰ 🔴 قرار دادن آرشیو به‌معنای رد یا تأیید محتوا نیست

Фото недоступнеДивитись в Telegram
⚜«حقیقت پیروز است. واقعاً این‌گونه است؟ حقیقت به تنهایی پیروز نمی‌شود. وقتی با قدرت درمی‌افتد، اغلب بازنده است. حقیقت وقتی پیروز می‌شود که مردم برای دفاع از آن چنان‌که باید قوی باشند.» 📕زیر تیغ ستاره‌ی جبار، هدا مارگولیوس کووالی، ترجمه‌ی علی‌رضا کیوانی‌نژاد 📍در سنگر آزادی @InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
به نظر شما کدام‌یک از سیستم‌های اقتصادی برای توسعه کشور و رفاه شهروندان مطلوب‌تر است؟Anonymous voting
  • لیبرالیسم-بازار آزاد
  • سوسیالیسم-اقتصاد دستوریِ دولتی
0 votes
📌چگونه «اقتصاد دستوری» ثروتمندترین ملت قرن 19 را به خاک سیاه نشاند؟ شاید تجربه هیچ کشوری به اندازه آرژانتین درس آموز نباشد. مورخان اقتصادی در این خصوص بحث دارند که در پایان سده نوزدهم میلادی کدام یک از دو کشور استرالیا یا آرژانتین بالاترین درآمد سرانه جهان را داشتند. کشاورزی آرژانتین بسیار مولد و زیربناهای آن عالی بود. برتری نسبی در صادرات محصولات کشاورزی سطح زندگی بالایی را برای شهروندان این کشور فراهم کرده بود. تا دهه 1940 میلادی اقتصاد آرژانتین، برخلاف دیگر کشورهای آمریکای لاتین، از ثبات قیمتها برخوردار بود. همه این عوامل موجب شده بود که در پایان جنگ جهانی دوم، آرژانتین به عنوان کشوری توسعه یافته تلقی شود. اما، با قدرت گرفتن دولت پوپولیستی "خوان پِرون" و اتخاذ سیاست صنعتی کردن از طریق جایگزینی واردات، اقتصاد این کشور وارد مرحله افول و بی ثباتی شدیدی شد. صادرات کشاورزی از دهه 1950 میلادی رو به کاهش گذاشت و شرایط مبادله تجاری به شدت به زیان بخش کشاورزی تغییر داده شد تا فرایند صنعتی شدن تسهیل گردد. افزایش هزینه های دولتی برای تامین مالی سرمایه گذاری در بخش صنعت به کسری بودجه شدید دولت و در نتیجه بروز تورم و بی ثباتی اقتصاد کلان انجامید. آرژانتین از دهه 1950 میلادی به تدریج تبدیل به کشور جهان سومی شد که اقتصاد آن، در دراز مدت، افت و خیزهای شدید رشد اقتصادی، تورمهای دو تا سه رقمی، صنایع ناکارآمد وابسته به حمایتهای دولتی و نزول چشمگیر بهره‌وری حتی در بخش کشاورزی را تجربه کرد. آنچه موجب شد آرژانتین از مسیر پیشرفت عادی خود خارج شود مداخلات بی‌رویه دولت در فعالیتهای اقتصادی بود. سیاستهای پوپولیستی پرون موجب بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی در کشور شد و درنهایت به سرنگونی دولت وی در سال 1955 انجامید. مخربترین جنبه سیاست وی ایجاد شقاق و تخاصم میان اقشار مختلف مردم بود که با به راه انداختن جنگ فقیر و غنی، آشفتگی اقتصادی و سرکوب سیاسی را ناگزیر به همراه داشت. با اینهمه، سیاستهای شدیدا ناسیونالیستی، توده‌گرا و عوام فریبانه او اکثریت غیر قابل انکار مردم را پشتیبان او کرده بود. او پس از برکناری از قدرت به اسپانیا رفت اما حزب پر قدرت پرونیستی که حزب عدالتخواه نامیده میشد، عملا مدیریت سیاسی کشور را با دشواری روبرو کرده بود و اجازه نمیداد سیاستهای دوره پرون، مانند ملی کردن راه آهن مورد تجدید نظر قرار گیرد. پرون بعد از 18 سال دوباره در سال 1973 با کسب اکثریت آرا به قدرت بازگشت و نشان داد که همچنان محبوب غالب مردم آرژانتین است. گرچه او در سال 1974 از دنیا رفت اما تفکرات دولت گرای او نفوذ خود را در سیاست و اقتصاد آرژانتین همچنان حفظ کرد. مالیه تورمی میراث شوم شیوه حکومت‌داری پرونی بود که تقریبا همه دولتهای آرژانتین، چه نظامی و چه غیرنظامی، از آن پیروی میکردند. افزایش هزینه های دولت با آهنگی بیش از درآمدهای مالیاتی، سنت عوام‌پسندانه پرونی بود که در کوتاه مدت همه را راضی میکرد اما در درازمدت موجب تورم میشد و اثر مثبت اولیه را خنثی میکرد. سیاست چاپ پول برای تامین هزینه‌های دولت یا مالیه تورمی دور باطلی است که در نهایت به سقوط ارزش پول ملی می انجامد و باعث بی‌ثباتی شدید اقتصاد ملی و نارضایتی اجتماعی و سیاسی میشود. حذف صفر و یا تغییر واحد پول ملی چاره‌ساز نبود و تا زمانی که دولت تحت فشار احزاب توده‌گرا و سندیکاها نمیتوانست انضباط مالی بر دستگاههای عریض و طویل خود برقرار سازد، غول تورم سر بر می‌آورد و سامان جامعه را به هم میریخت. درچنین شرایطی، تنها پرونیستها، با نفوذ و محبوبیتی که داشتند میتوانستند این بن‌بست ایجاد شده توسط قائد اعظمشان را چاره‌سازی کنند. کارلوس منم که بعنوان پرونیست در انتخابات سال 1989 پیروز شده بود، برخلاف انتظار همگانی سیاست آزادسازی اقتصادی را بالاخره در پیش گرفت. اما منافع گروههای متشکل که در سیستم اقتصاد دولتی به سبک پرونی ذی نفع بودند، به راحتی، حاضر نبودند به اصلاح وضع موجود تن دهند. درآمد سرانه آرژانتین در آغاز سده بیستم میلادی(1909) حدود 50% بیشتر از ایتالیا و 180% بیشتر از ژاپن و تقریبا 5 برابر برزیل بود.(گلازر،2009) امروزه، یعنی یک سده بعد، طبق برآوردهای صندوق بین المللی پول، درآمد سرانه آرژانتین معادل 10600 دلار آمریکا است که کمتر از یک‌سوم درآمد سرانه ایتالیا(37000 دلار)، کمتر از یک‌چهارم درآمد سرانه ژاپن(45000 دلار) و حدود 20% کمتر از درآمد سرانه برزیل(12900 دلار) است.(صندوق بین المللی پول، 2011) افول اقتصادی آرژانتین موضوع بسیار جالبی برای مورخان اقتصادی است اما نکته بارز و واضح این تجربه تلخ بن‌بست اقتصاد دستوری است که مسیر جامعه پررونق مبتنی بر تجارت آزاد را با مداخلات دولتی توجیه ناپذیر و خیال پردازانه به سقوط می کشاند. 📘آزادسازی و عملکرد اقتصادی، موسی غنی‌نژاد 📍در سنگر آزادی @InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
▪️گفتگو با افراد بی‌سواد بی‌شک بحث و جدل بر سر موضوعی نظری می‌تواند برای طرفین درگیر آن بسیار سودمند باشد چون نظرات آن‌ها را تصحیح یا تأیید می‌کند و موجب پیدایش نظرات جدید می‌شود. این کشمکش یا تصادم در ذهن است که اغلب باعث جرقه زدن می‌شود ولی این در عین حال شبیه تصادم اجسام نیز هست که در آن جسم ضعیف‌تر اغلب باید متحمل درد شود، در حالی که جسم قوی‌تر سربلند بیرون می‌آید و صرفاً ندای پیروزی سر می‌دهد. از این حیث، این شرط هم مطرح است که طرفین بحث باید به هر حال به لحاظ عقل و استعداد و شناخت تناسبی با هم داشته باشند. اگر یکی از آنها فاقد شناخت باشد، آن وقت آن شخص (واجد شرایط) نیست و لذا استدلال‌های طرف دیگر در او کارگر نیستند؛ و در این کشمکش او، به قول معروف، بیرون گود ایستاده. اما اگر طرف فاقد عقل باشد، عصبانیتی که به سرعت در او بیدار می‌شود او را ترغیب می‌کند که از انواع خدعه‌ها و نیرنگ‌های ناجوانمردانه در بحث استفاده کند و وقتی دست‌اش رو شد شروع به وحشی‌گری و بی‌ادبی می‌کند. بنابراین، درست به همان نحوی که اشخاص هم‌سن و هم‌رده در مسابقات قهرمانی پذیرفته می‌شوند، پژوهشگر نیز باید پیش از هر چیز از بحث کردن با افراد بی‌سواد پرهیز کند؛ چون نمی‌تواند بهترین استدلال‌هایش را علیه آن‌ها استفاده کند، زیرا این افراد فاقد شناخت‌اند و آن استدلال‌ها را نمی‌فهمند و در موردشان فکر نمی‌کنند. ولی اگر در چنین موقعیت ناراحت کننده‌ای شخص پژوهشگر سعی کند استدلال‌هایش را برای آن افراد تشریح کند، آن وقت كلاً شکست می‌خورد؛ و در واقع نهایتاً آن افراد، با یک ضداستدلال نادرست و به دردنخور، در چشم کسانی که به اندازه‌ی خودشان جاهل و بی سواداند محق به نظر می‌رسند. برای همین گوته در دیوان غربی می‌گوید: هرگز مگذار که اشتباهی تو را به عرصه‌ی استدلال بکشاند، خردمند آن است که در بحث با نادان خود را به نادانی بزند. 📙متعلقات و ملحقات/آرتور شوپنهاور/ترجمه‌ی رضا ولی‌یاری/درباب منطق و دیالکتیک/ص201 📍در سنگر آزادی @InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
🟢این پست صرفاً جهت حمایت از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان در راستای مبارزه با گروگان‌گیری و با‌ج‌خواهی حکومت از آنان در این کانال قرار داده می‌شود. 📄اتفاق فاجعه آمیزی که طی هفته های گذشته در دو وزارتخانه علوم و بهداشت و درمان رخ داد و هزینه لازم برای آزاد سازی مدارک (که معمولاً به منظور مهاجرت کاربرد دارد) افزایش سرسام آوری داشت، یک مشکل ملی است و منحصر به یک گروه و طیف خاص نیست، بنابراین فارغ از گرایشات سیاسی در این گروه جمع شدیم تا با همفکری و اتحاد، در مسیر لغو این افزایش قیمت ناعادلانه حرکت کنیم. 🔺 در ابتدا مجدد تأکید می کنیم که لطفاً ضمن آگاه کردن دوستان و نزدیکانتان، از آنان دعوت کنید با هر روشی که صلاح می دانند (از جمله پیوستن به این گروه) با این مصوبه ناعادلانه مبارزه کنند و مقابل این ظلم صورت گرفته در حق خودشان و خودمان منفعل نباشند. این گروه وابسته به هیچ حزب، سازمان یا گروه سیاسی نیست، به طور مستقل فعالیت می کند و توسط گروهی از دانشجویان و فارغ التحصیلان داوطلب اداره می شود. ⚖ همانطور که در بیوگرافی این گروه تأکید شده، این یک پویش آموزشی و غیر سیاسی است و تنها با هدف لغو افزایش هزینه صورت گرفته ایجاد شده است. ما بنا داریم با استفاده از سازوکارهای مدنی و رسانه‌ای ممکن در داخل کشور تلاش کنیم وزارتخانه را ملزم به عقب نشینی از این تصمیم و بازگشت به شرایط گذشته کنیم و در آینده اگر بنا به تغییری در جداول هزینه باشد، ضمن اطلاع رسانی به موقع و نه ناگهانی، هزینه های جدید با درنظرگرفتن شرایط اقتصادی جامعه و توان مالی همه دانشجویان باشد. 📂 در پاسخ به این پرسش که آیا تشکیل چنین پویش مدنی در شرایط حال حاضر کشور منجر به تغییر و اصلاحی به نفع دانشجویان خواهد شد یا نه، دو نکته را متذکر می شویم: ● نخست آن که به نظر می رسد در حوزه آموزش در مقایسه با دیگر حوزه ها در کشور، می توان امید بیش تری به کمک گرفتن از ساز و کارهای رسمی و صنفی برای به نتیجه رساندن مطالبه خود به دور از جدال های سیاسی و قدرت داشت و گواه آن نتایجی است که در طول سال های گذشته دانش آموزان و دانشجویان با تشکیل چنین کمپین ها و شکایت در نهادهای قضایی به دست آورده اند‌. ○ دوم آن که قدرت افکار عمومی را نباید نادیده گرفت. در شرایط حال حاضر کشور، بخشی از مسئولین عالی رتبه به هیچ عنوان به دنبال ایجاد بحران و التهاب جدید در سطح جامعه به خصوص در قشر دانشجویی نیستند و در صورتی که متوجه حساسیت و اهمیت موضوع برای دانشجویان شوند، می توان امیدوار بود که مدیران مربوطه را وادار به لغو این تصمیم که بیش از پیش موجب برانگیختن خشم و ایجاد موجی از یأس و ناامیدی در بین جوانان می شود، کنند. ✍ با این وجود اگر شما نسبت به چنین مسیری دیدگاه مثبتی ندارید، می توانید با هر روشی که بهتر می دانید به دادخواهی و مبارزه با این مصوبه بپردازید و ما هیچ الزامی مبنی بر لزوم حرکت همگان در این مسیر نداریم. همچنین واضح است که هیچ کس نمی تواند تضمین قطعی نسبت به نتیجه رسیدن یا نرسیدن این پویش بدهد اما ما خود را موظف می دانیم که از هیچ تلاشی در این مسیر فروگذار نکنیم. تمام فعالیت ها و حرکت ها را در این گروه به صورت جمعی پیش خواهیم برد و از نظرات، پیشنهادات و انتقادات همه شما عزیزان استقبال می کنیم. 📍در آخر لازم به ذکر است با توجه به غالب بودن فضای امنیتی بر کشور، برگزاری یک تجمع غیرسیاسی و صنفی به این علت که نمی توان امنیت و آزادی شرکت کنندگان را تضمین کرد، ممکن نیست و به این خاطر که ما نمی توانیم مسئولیت صدمات احتمالی وارده به افراد و خانواده هایشان را بپذیریم، هیچ تصمیمی به فراخوان و دعوت به تجمع نخواهیم داشت. 🔜 مشورت و تعامل گسترده‌ای در طول ۲۴ ساعت گذشته در این خصوص صورت گرفته و به زودی راهبردهای ممکن برای اعتراض مدنی به این مصوبه را (از جمله شکایت در نهادهای قضایی چون دیوان عدالت اداری) در گروه بیان خواهیم کرد. پیشاپیش از صبر و همکاری شما سپاسگزاریم. ▪️لینک عضویت در کمپین 👁‍🗨 @azaadsazi_group
Показати все...
attach 📎

00:39
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🔹سخنان خانم معلمی در هفته‌های اول انقلاب 1357 بعد از اجباری شدن حجاب: چرا دارن من رو از زن چادری جدا میکنند؟ من برای زن چادری احترام قائلم. دلم میخواد احترام منم حفظ بشه. 🔸44 سال است که تاوان دورافتادن از چنین بینش درستی را داریم پس می‌دهیم! 📍در سنگر آزادی @InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
sokhanranihaa_F24F27EAD7F72D085BC18896A553F685_video_dashinit_1.mp48.54 KB
خلط اسطوره و سیاست و علم در آثار شریعتی مشهود است. شریعتی آن‌چنان مجذوب کمونیسم و فاشیسم شده بود  که در جیب چپ عبای هر پیامبری، در هر دورهٔ تاریخی که می‌خواهد ظهور کرده باشد، یک مانیفست کمونیست می‌گذاشت و یک «نبرد من» هیتلر در جیب راست عبایش. درک او از دین و پیامبری نه ‏درکی سنتی بود و نه درکی علمی. او شیفتهٔ ایدئولوژی‌ها یا اسطوره‌های سیاسی قرن بیستم شده بود و می‌خواست تعالیم پیامبران را به قالب آن ایدئولوژی‌ها بریزد. در آثار او میان شخصیت‌های اساطیری و شخصیت‌های تاریخی تمایزی نیست. این نکته که آیا پیامبری مانند ابراهیم که دورهٔ بادیه‌نشینی ‏به سر می‌برده است، می‌تواند افکاری مانند کارل مارکس قرن نوزدهمی اروپا داشته باشد یا انبیای بنی‌اسرائیل می‌توانسته‌اند یهودستیزانی مانند نازی‌ها باشند هرگز به خاطر او خطور نمی‌کرد. او مکتبی کمونیستی-فاشیستی درست کرده بود و پیامبران را بدانجا می‌فرستاد تا تعلیم ببینند؛ ‏و این کار بسیار خطاست. می‌گویند او جامعه‌شناس دین بود. جامعه‌شناسی دین، پیامبران را در متن اجتماعشان قرار می‌دهد نه آن‌که از آنان ایدئولوگ‌هایی از نوع احزاب کمونیستی یا فاشیستی بسازد. جامعه‌شناسی دین مانند دیگر شاخه‌های علوم اجتماعی و انسانی بر بینش سکولار بنا شده است. ‏اما ذهن شریعتی همه چیز بود جز سکولار! درد شریعتی درد علم و دانش نبود؛ او تجددستیز و غرب‌ستیزی بود که می‌خواست از دین بهره‌برداری سیاسی کند. 📚از پیش‌مدرنیسم تا پست‌مدرنیسم، مقاله‌ها و مصاحبه‌های یدالله موقن، نشر نیلوفر، صص217-216 📍در سنگر آزادی @InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
attach 📎

📌ایدئولوژی واژهٔ «ایدئولوژی» مفهومی فراگیر و در عین حال مبهم است. فاقد سنجه است، از شواهد تجربی می‌گریزد و از شخصی به شخص دیگر متفاوت تفسیر می‌شود، زیرا به وسیلهٔ افکار درونی فیلتر می‌شود‌. هانا آرنت ایدئولوژی را این گونه توصیف می‌کند: «ایسم‌هایی که... می‌توانند هرچیزی و هر رویدادی را با استنتاج آن‌ها از فقط یک فرضیهٔ مقدم توضیح دهند.» تفسیر واتسلاو هاول از این واژه، از تفسیر آرنت فراتر می‌رود. او در جستار خود «قدرت بی‌قدرتان» (1978) می‌نویسد: «ایدئولوژی شیوه‌ای فریبنده برای ارتباط با جهان است. به انسان توهم هویت، کرامت و اخلاق می‌دهد، در عین حال دست کشیدن از همهٔ این‌ها را آسان‌تر می‌کند. منبعِ چیزی «فراشخصی» و عینی است و به افراد امکان می‌دهد وجدان‌شان را فریب دهند و راه و رسم زندگی خفت‌بارشان را از چشم جهانیان و خودشان پنهان نگه دارند. ایدئولوژی بسیار عمل‌گرایانه است و در عین حال شیوه‌ای به ظاهر موجه برای مشروعیت‌بخشیدن به همه چیز، از بالا، پایین و طرفین است... بهانه‌ای است که هر کسی می‌تواند از آن استفاده کند.» توصیفات آرنت و هاول به ما می‌گوید، برای افراد، ایدئولوژی مانند نوعی کد اخلاقی عمل می‌کند که از پیروانش انتظار می‌رود بر اساس آن زندگی کنند؛ برای حکومت‌ها، ایدئولوژی اعتقادات سیاسی موهومی است که ساختار اجتماعی کشورها را، با دستکاری بنیادی افکار، ارزش‌ها و پنداشت‌های کسانی که آن را شیوهٔ درست زندگی می‌دانند، حفظ می‌کند. این کد ممکن است بین باورمندان دقیقاً مثل هم نباشد، اما در عین حال واقعی، دارای ارتباط منطقی و پیونددهنده است. آن‌ها می‌توانند هر شرارتی را ممکن کنند زیرا حالا می‌توان هر چیزی را با پنداشت اینکه ایدئولوژی به اندازهٔ کافی قوی است و مردم به قدر کافی پذیرا هستند، به حق و شایسته جا زد. و گرچه در قرن بیست‌ویکم، ممکن است ایدئولوژی عیناً مانند ایدئولوژی‌های دوران استالین، لنین یا هیتلر فرموله نشده یا محرز نباشد، اما خطرش کمتر نیست. جهان هنوز علیه ایدئولوژی واکسینه نشده است. فقط نهانی‌تر عمل می‌کند، اجساد کمتری به جا می‌گذارد (هرچند سوری‌ها و ونزوئلایی‌ها به حق چنین ادعایی را رد می‌کنند) و بر وعده‌های عوام‌فریبانهٔ بیشتر، فرضیات فلسفی و ساده‌لوحی‌های انسان، بیش از آن‌چه در قرن بیستم انجام داده بود، اتکا دارد. 📗«دموکراسی پوتین: ایدئولوژی، افسانه و خشونت در قرن بیست‌ویکم»، ولادیمیر تیسمانانو و کیت سی‌. لانگدن، ترجمهٔ سودابه قیصری، نشر پارسه، صص95-94 https://t.me/InTheStrongholdOfLiberty
Показати все...
در سنگر آزادی

نبرد فلسفه با ایدئولوژی/ستیز لیبرالیسم با مارکسیسم/رویارویی سنت با مدرنیته تأملات و آرشیو 🔹️ارتباط با من: @Hadiphilo97 هادی شایقی-دانشجوی ارشد فلسفه‌‌ی غرب دانشگاه تهران ⚜تأسیس: ۲۹ دی ۱۴۰۰ 🔴 قرار دادن آرشیو به‌معنای رد یا تأیید محتوا نیست

Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.