♡ رقص قلم ♡ و نغمه ی ساز
به کانال رقص قلم خوش آمدید♡ جهت ارتباط با ادمین : @Aliakbar_neshatizadeh
Більше466
Підписники
Немає даних24 години
-17 днів
-830 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
"تقدًسِ قلم"
قلم با آنکه بی صداست؛ ولیکن می تواند صدای دل را به گوش تمام جهانیان برساند!
قلم هرآنچه را که دل می گوید؛ بی پرده می شنود و آن را با سماع خود بر روی کاغذ می نگارد!
قلم، پیام های به سکوت نشسته در محبس جان را رهایی می بخشد و از برای حرف های انباشته شده در چاه مخفی دل، ریسمانی می شود و آنها را برون می کشد!
بسیار بذرها بوده اند که با سعی قلم، در دشت زندگی کاشته شده و رشد کرده اند و قوت راهی از برای طالبان غذای روح گشته اند!
قلم، بادبان کشتی افکار است که طوفان های بسیار بر خود دیده و قدرت و تجربه ی بسیار دارد و با همین جثّه ی کوچک، توانسته سخن ها را از ازمنه ی قدیم به زمانه ی حال بیاورد!
قلم، همواره به مانند پلی همه ی افراد را در سرتاسر زمین از هر نژاد و مسلکی به هم وصل نموده است بدون آنکه مرزی از برای خود متصوّر شود.
قلم قداست دارد و در مصحف شریف، تقدّس یافته پس برماست که آن را گرامی بداریم.
https://t.me/+TbYTGHswT1mg6bBc
لینگ گروه رقص قلم ونغمه ی ساز
رقص قلم و نغمه ی ساز (به یاد میرزاعباس نشاطی خان شاعر سده دوازدهم با اثر با ارزش دیوان نشاط )
ALI AKBAR NESHATIZADEH invites you to join this group on Telegram.
مدتی هست خدا رفته برون از نظرم
نه چنین بودم و یڪ فاجعه آمد به سرم
قصه اینجاست ڪه من اهل عبادت بودم
صبح و ظهر و همه شب رو به سعادت بودم
باورم بود ڪه حاجی شدن از ایمان است
شیخ و ملا واذان گوی محل انسان است
باورم بود که مفتی محل درویش است
هرچه می گوید از ایمان به خدای خویش است
چند سالی به همین حال و هوا طی ڪردم
من ندانستم از این کار چه حاصل ڪردم
یاد دارم ڪه به یڪ باره پشیمان گشتم
الغرض حاصلش این بود ڪه آگه گشتم
دیدم انگار ڪه این ریش و عبا و تسبیح
همه اسباب ریا باشد و باب تفریح
پسِ آن چهره ی معصوم بدیدم شیطان
ڪه خورد مال یتیمان و ندارد ایمان
سرِ من بند به یڪ ضاد ولاالضّالیییین بود
ڪار او نفت و صدورش به یمن یا چین بود
حاجی انگار ڪه فهمیده عجب خر شده ام
چشم بر بسته ڪمی ڪور وڪمی ڪر شدم
پیش خود گفته ڪه تا ذڪر و دعا می خواند
از وطن هر چه درون هست به ما می ماند
من در آن لحظه ز تزویر و ریا دور شدم
به خودم آمدم از باور خود دور شدم
بعد از آن ڪم ڪم از ایمان خودم خسته شدم
به خدا ڪفر نگویم زخداوندی او خسته شدم
دیدم انگار از این دین ڪه به من هدیه شده
سهم حاجی همه پول و سهم من سجده شده...
سید_رضا_شفیعی_
01:59
Відео недоступнеДивитись в Telegram
اگه هم نسلان من و قبلتر چهار تا بیت از آثار فاخر ادبیات ایرانی یاد گرفتیم بخاطر محتوای کتاب های زمان مدرسه ما بود ...
اشعار و آثار زیبای فارسی رو از کتاب ها یا حذف میکنید یا با محتوای سختگیرانه و گیر دادن به تجزیه و ترکیب ، نسل آینده رو از ادبیات متنفر و زده میکنید
اون مباحث برا کسی هست که بخواد رشته ادبیات رو بصورت آکادمیک در دانشگاه بخونه ، بذارید بچه های ایران فقط از اشعار و محتوای ادبیات کهن زیبای ما لذت ببرن
در یک کلام ، در خدمت مافیای کنکور نباشید ...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا اميد وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بيم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بويش
زمان زمان چو گل از غم کنم گريبان چاک
رود به خواب دو چشم از خيال تو هيهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به که ديگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که ديگری ترياک
بضرب سيفک قتلی حياتنا ابدا
لان روحی قد طاب ان يکون فداک
عنان مپيچ که گر میزنی به شمشيرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
تو را چنان که تويی هر نظر کجا بيند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزيز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک