پێگه ی هه واڵنێری بۆکان ڕاسته و خۆ(رسانه مردمی)_[VOB]

✏️قـسـم بـه قـلـم و آنـچـه مـی نـویـسـد✏️ 🔻یه ﻣﻌﻠﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮبی ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ. سنی از او گذشته و حالا ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺑﻮﺩ. علاوه بر تجربه، بسیار خوش اخلاق بود، ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺁﺭاﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ داشتنی!. ما با تمام بچگی هایمان هرگز نمی خواستیم ناراحتیش را ببینیم. وقت کلاس، ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻰﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎیشﮔﻮﺵ می دادیم. ﻫﻤﯿﺸﻪ می گفت: ﻫﺮ ﺳﻮٲﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ، اگه ﺑﻠﺪ هم ﻧﺒﺎﺷﻢ، ﻣﯿﺮوﻡ مطالعه میکنم و جواب میدهم. ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻛﺮﻳﺎﻯ ﺭﺍﺯﻯ قصد ساختنش را داشتند. ﺯﮐﺮﯾﺎﯼ ﺭﺍﺯﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ از ﺷﻬﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪ، هماﻧﺠﺎ ﺩﺭمانگاه ﺭا ﺩﺭﺳﺖ بسازيد. ﺑﻌﺪ ﺳﻮٲلهای ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. بچه ها : آقا اجازه؟ سگها ﮔﻮشتها ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ؟ معلم : ﻧﻪ ﺣﺘﻤﺎ روی یک جای بلند یا محفوظ ﺑﻮﺩﻩ؛ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ! بچه ها : ﺩﺯﺩها یا فقیرها ﮔﻮشتها ﺭا ﻧﺒﺮﺩﻥ؟ معلم : ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ؛ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﻮﺩﻩ؛ بچه ها : ﮔﻮشتهایی ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ، ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻧﺒﻮﺩ؟ معلم : ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ، ﭼﻬﺎﺭ ﺗﯿﮑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍشته ﻛﻪ ﻓﺎﺳﺪ بشه؛ بچه ها : ﺍﮔر ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﻮشتها، ﺳﺎﻟﻢ ﻣانده ﺑﺎﺷﻦ، ﮐﺠﺎ ﺩﺭماﻧﮕﺎﻩ ﺭا میسازند؟ معلم : ﺳﻮٲﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﻤﺎ باز هم ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑردند ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﮐﺪاﻡ ﺗﻴﻜﻪ ﮔﻮﺷﺖ زودتر فاسد میشه؛ بچه ها : ﺍﻭﻥ ﮔﻮشتیﮐﻪ ﺳﺎﻟﻢ ماﻧﺪه ﺭا ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﻧﺪ؟ معلم: ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ، ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ ﺩﻳﮕﻪ...؛ بچه ها از این دست سوٲلها پرسیدند تا اینکه معلم عصبانی و ناراحت شده و از جایش بلند شد و رفت بیرون کلاس قدم زد. ﯾﻪ ﮐﻢ ﻛﻪ آﺭاﻡ ﺷﺪ، برگشت و سرجایش ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩ یﺧﺪﻣﺘﻢ تماﻡ میشه. ﺑﻪ آﺧﺮ ﻋﻤﺮﻡ ﻫﻢ چیز ﺯﯾﺎﺩی نماﻧﺪه! ﻭﻟﯽ ﺩﻟﻢ می سوزد، برای ﻣﻤﻠﮑﺘﻢ! ﮐﻪ ﺫﻫﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﺶ، اینقدر ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ...!) همه اشان ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﻮشت ﻫﺴﺘﻨﺪ. از بین این همه سوٲل که درباره گوشت پرسیدید یک نفر نپرسید درمانگاه چی شد؟ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﻧﺸﺪ؟ ﺍصلٲ آن زمان ﭼﻄﻮﺭ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎهی ﻣﯿﺴﺎختند؟ چه سبکی داشته؟ چه بخش هایی برایش درست ميکردند؟ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ در ﺫهن هایی ﮐﻪ ﻓﻘﺮ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ، ﺟﺎﯾﯽ برای ﺳﺎﺧﺘﻦ، ﺭﺷﺪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﻭﻃﻦ باقی نمی ماند. ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺨﻮﺭد ﺳﺮﺵ ﺭا ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭاﻡ ﺑﺮوﯾﺪ داخل ﺣﯿﺎﻁ...! ﻭﻟﻰ ﻣﺎ ﻧﺮﻓﺘﯿﻢ. آنروز ﺧﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭼﯽ ﺷﺪ.!! ﻓﻘﻂ به احترام او، آنقدر ساکت سرجایمان ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺗﺎ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭد.!! ♦️حکایت این روزهای مملکت ما هم همین است. اینقدر گرسنگی عمدی بوجود آوردند که هیچ کس دنبال توسعه و سازندگی، راهکاری برای عمران و آبادانی برای اشتغال و گشایش و...و... نیست. در هیچ جمعی برای برون رفت از این بن بست ها و خلاصی از مشکلات بحثی نمیشود! فقط ذهنمان درگیر دلار و ارز و سکه و بورس و جدیداً هم مرغ و تخم مرغ و روغن و... هست. كلاً ذهن آحادمان گرسنه و فقير است....“فقیر”!!‼️ ✍حـسـیـن خـسـروی کـلـتـپـه بـوکـان فـعـال مـدنـی و فـرهـنگـی ۱۴۰۰/۲/۲۶

🔰یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود. ✅دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت! میگفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است! القصه.. دکتر جردن از پنجره دفتر کارش میدید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟ ابوالقاسم گفت چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم. ✅دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد! او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن 55 سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت. ✅دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن 39 سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!! جالب اینکه فرزندان اون نیز پزشک شدند! ✅دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال 1899 تا 1940 ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او ایران را وطن دوم خود می ‌نامید و همواره از آن به نیکی یاد می‌کرد. جردن به دانش آموزانش میگفت من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران بنام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد. (ســـعـدیا مـرد نکـونــــام نـمـیرد هــرگــز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند)  #بۆکان_ڕاسته_و_خۆ @HOSSEINKHOSSRAVI98 @HOSSEIN_KHOSSRAVI1398

🔰عجیب‌ترین محاکمه در دادگاه یمن! 🔹ﭘﯿﺮﻣﺮﺩی ﺑﻨﺎﻡ ﺣﻴﺰﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﻳﻤﻦ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﺵ نگهدﺍﺭﯼ میکرد ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺶ ﺑﻨﺎﻡ ‏(ﻏﺎﻟﺐ‏) ﭘﯿﺶ ﺍﻭ آﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺳﻨﺖ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻨﺪ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻨﻢ. 🔹ﺣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ! 🔹ﮔﻔﺖ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻗﺎﺿﯽ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ آﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺣﺎﻻ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﺕ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ. 🔹ﺩﺭ آخر ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ. 🔹ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﭘﺴﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﺣﯿﺰﺍﻥ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻻﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ. ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﺎﺷﻢ. 🔹ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺭٲی ﺩﺍﺩ ﻭ ﺣﯿﺰﺍﻥ آﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺸﺪﺕ ﻣﯿﮕﺮﻳﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﯾﺸﺶ ﺧﯿﺲ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. 🔹ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺍﻻﯼ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﮐﻞ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﯾﮏ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮی ﺍﺯ ﻣﺲ ﺑﻮﺩ! 🔹ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺴﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ حرﯾﺺ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ. #بۆکان_ڕاسته_و_خۆ @HOSSEIN_KHOSSRAVI1398 @HOSSEINKHOSSRAVI98

‍ بهترین معلمان با قلبشان (❤️) آموزش می دهند، نه با کتاب (📖) تقدیم به قلب پر مهر شما استادان عزیز و مهربانم. ــــ روزتان مبارک ـــ شاگرد همیشگـی : حـسـیـن خـسـروی 🌺🌸🌷🌹💐🙏🙏🙏

#گرامیداشت_روز_شوراها #پیام_حسین_خسروی_کلتپه_بوکان 💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🔰9 نهم اردیبهشت ماه روز تٲسیس شوراهای اسلامی بیانگر تاثیر جدی مردم در اداره امور و زمینه ساز نقش عینی آنان در تعیین سرنوشت جامعه است. ✅یقینا شوراها در سطح شهر و به ویژه روستاها جایگاهی برای تکیه بر عقلانیت و بهره جویی از اندیشه جمعی هستند و با دارا بودن ماهیتی مردمی و نشأت گرفته از آرای مردم، می توانند نقـش به سزایی در توسعه و عمران شهر و روستا داشته باشند. ✅اینجانب فرا رسیدن نهم اردیبهشت ماه، روز شوراها را به همه اعضای محترم شوراهای اسلامی شهر و روستاهای حومه که با وظیفه شناسی و توجه به اصل قانون و دانش محوری در حل مشکلات برای نیل به جامعه شهروند مدار تلاش می کنند، تبریک عرض می نمایم. ✅به امید اینکه این نهاد تصمیم گیر و مشورتی، بالنده تر و باتجربه تر از گذشته در جهت ارائه خدمت «خالصانه و صادقانه» در حوزه وظایف و اختیارات خود گام بردارد و همراه با مردم و دیگر نهادهای اجرایی هم تلاش و کوشش کنند تا در خدمت به همه اقشار مردم با کارنامه عالی سربلند باشند. انشاءالله. با تقدیم احترام: حـسـیـن خـســروی کلتپه بـوکان فـعـال مـدنـی و فـرهـنگـی

‍ ⚫️⚫️انا الله وانا الیه راجعون⚫️⚫️ استاد عزیز و بزرگوارم جناب آقای (عـثـمـان عـثمـانـی) مــحــقـق و تـحـلـیـلـگر فـرزانـه سلام علیکم با قلبی آکنده از اندوه و با نهایت تٵثر و تٲسف، ضایعه درگذشت برادر عزیز و گرامیتان را از صمیم قلب تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت واسعه و برای جـنــاب عــالـــی و خـانـــواده محترم و سایر بـسـتـگـان صبر و سلامتی مسٵلت دارم. روحش شاد و قرین رحمت الهی باد... بـا قـرائت فـاتـحـه... ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ شریک غم اتان: حـسـین خـسـروی کلتپه بوکان فـعـال مـدنـی و فـرهـنـگـی از مـهـابـاد

🍁"بسمه تعالی"🍁 #فوری_فوری_فوری #آگهی_جذب_نیروی_انسانی 🔴به اطلاع عموم همشهریان عزیز بوکان، مهاباد و حومه می رساند که فروشگاه های افق کوروش جهت تکمیل کادر خود از افراد واجد شرایط با حقوق عالی و اضافه کاری دربخش های زیر دعوت به همکاری می نماید. ♦️شرایط پذیرش: 🔹سن: افراد زیر 28 سال 🔹مدارک تحصیلی: دیپلم به بالا 🔹خلاق و دارای روحیه کار تیمی و مسٶلیت پذیر 🔶بخش های مورد نیاز: 🔹انبارداری 🔹حسابداری 🔹صندوق دار 🔹حسابرسی و فروشندگی 🔹10 ماه در تهران جهت سابقه کاری مشغول به کار می شوند 🔹با بیمه و حقوق و مزایای عالی و... می باشد. 🟥برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن های زیرتماس حاصل فرمائید. ☎️ +989214320610 تـهـران آقای تـیـمـوری ☎️ +989919920343 واتساپ

💢اولین بنیانگذار تعاونی زیست محیطی ایران در مهاباد درگذشت 🔹«سید هاشم خاتم پور» مدافع پیشکسوت محیط زیست مهاباد و اولین بنیانگذار تعاونی محیط زیستی ایران درگذشت. 🔹او که از پیشکسوتان عرصه محیط زیست بود از او به عنوان پدر محیط زیستی مهاباد هم نام برده می‌شود، روز گذشته در مهاباد درگذشت. 🔹سید هاشم خاتم پور در سال ١٣٧٦ اولین "تعاونی غیر انتفاعی حفظ محیط زیست" کشور و اولین تشکل زیست محیطی شهرستان مهاباد را بنیاد نهاد. این فعال محیط زیستی در زمینه مبارزه با زمین خواری و تغییر کاربری های غیرمجاز در حاشیه شهر و سد مهاباد تلاش می کرد. #بۆکان_ڕاسته_و_خۆ 🆔 @HOSSEINKHOSSRAVI98 🆔 @HOSSEIN_KHOSSRAVI1398

🔰مدارک لازم جهت ثبت نام در شورای اسلامی روستاها و عشایر ۱-عدم سوء پیشینه ۲.کپی تمام صفحات شناسنامه ۳.کپی پشت و رو کارت ملی ۴.کپی پایان خدمت یا معافیت ۵.یک قطعه عکس ۳*۴ ۶.کپی مدرک تحصیلی معتبر دیپلم و بالاتر #بۆکان_ڕاسته_و_خۆ 🆔 @HOSSEINKHOSSRAVI98 🆔 @HOSSEIN_KHOSSRAVI1398

وابـــزانـە جـیـهـان بــە ئـارەزوی تــــــــۆ دەگـــەڕێ ئەم چەرخ و خولەی هەمــوی بە فــوی تۆ دەگەڕێ وابـــزانـــە کە ســـەد ســـاڵان ژیــای، پـاشان چی؟ مــــه رگێکە لەسەر ڕێــگـە لـــه دوی تۆ دەگـــه ڕێ چـواریـنه کانـی خـه ییـام وه رگـێـراوی مـامۆسـتـا هـــه ژاری ڕه حمــه تــی