دبیرستان سلام یوسف آباد - دوره دوم
دبیرستان سلام یوسفآباد | دوره دوم 🍃معمار آینده فرزند شما🍃 ● وبسایت: www.yousefabad.salams ● اینستاگرام: @salamyousefabad ● نشانی: یوسفآباد,خیابانفتحیشقاقی,خیابانبیستون,نبشکوچه بوعلیسیناشرقی,پلاک۴۸ ● شمارههای تماس: ۸۸۹۵۷۲۱۰ - ۸۸۹۵۰۸۶۷
Більше373
Підписники
-124 години
-27 днів
Немає даних30 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
تابستان است و هوای گرم و هندوانه ی روح نواز
#دبیرستان_سلام_یوسف_آباد
#معمار_آینده_فرزند_شما
🙏 2❤ 1🕊 1
Repost from متوسطه اول و دوم-مجموعه مدارس سلام
Фото недоступнеДивитись в Telegram
پرسیدم از هلال ماه، چرا قامتت خم اسـت
آهی کشید و گفت کـه ماه محرم اسـت
📙ا📘ا📕ا📗
فرا رسیدن ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر بر عزاداران حسینی تسلیت باد.
☎️دفتر مرکزی:
۰۲۱-۷۱۰۵۹
🌐وبسایت:
www.salamsch.org
🪩اینستاگرام متوسطهی اول و دوم سلام
#محرم
#زندگی_به_رنگ_سلام
#مجموعه_مدارس_سلام
@salamschmidhighschools
Repost from متوسطه اول و دوم-مجموعه مدارس سلام
00:09
Відео недоступнеДивитись в Telegram
یک تابستان و صد نشان!
📙ا📘ا📕ا📗
پایگاه تابستانی مجموعه مدارس سلام امروز آغاز شد!
☎️دفتر مرکزی:
۰۲۱-۷۱۰۵۹
🌐وبسایت:
www.salamsch.org
🪩اینستاگرام متوسطهی اول و دوم سلام
#پایگاه_تابستانی
#یک_تابستان_و_صد_نشان
#زندگی_به_رنگ_سلام
#مجموعه_مدارس_سلام
@salamschmidhighschools
IMG_2780.MP44.98 KB
Repost from متوسطه اول و دوم-مجموعه مدارس سلام
تبریک پایان سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲
📙ا📘ا📕ا📗
پیام جناب آقای میرنظامی مدیرعامل موسسه آموزشی سلام(سلیمه نور رسالت) را در اینستاگرام مقطع متوسطه ببینید!
👈🏻پیام ویدیویی جناب آقای میرنظامی به همکاران و اولیاء محترم و دانشآموزان عزیز 👉🏻
با آرزوی موفقیت همهی اعضای خانواده بزرگ سلام در سال تحصیلی جدید.
☎️دفتر مرکزی:
۰۲۱-۷۱۰۵۹
🌐وبسایت:
www.salamsch.org
🪩اینستاگرام متوسطهی اول و دوم سلام
#پیام_مدیرعامل
#زندگی_به_رنگ_سلام
#مجموعه_مدارس_سلام
@salamschmidhighschools
Фото недоступнеДивитись в Telegram
بسمه تعالی
با سلام
به اطلاع اولیای محترم و دانش آموزان عزیز در پایه های تحصیلی
دهم ، یازدهم و دوازدهم
میرساند کلیه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی دبیرستان از ۱۶ تیر ماه آغاز میگردد.
لذا حضور کلیه دانش آموزان از ساعت ۷:۱۵ روز شنبه الزامی است.
با سپاس
دبیرستان سلام یوسف آباد
#خبر
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•
🔸 آقایان آرش جعفریان و شهراد روحانی نماینده دبیرستان سلام یوسف آباد در مرحله دوم المپیاد کشوری
🔹 شهراد روحانی در #المپیاد_فیزیک و آرش جعفریان در #المپیاد_کامپیوتر موفق شدند مرحله دوم را با موفقیت پشت سر بگذارند.💪
🔸به امید موفقیت بیشتر این دانشآموزان در مراحل بعدی و به امید کسب نتایج درخشان در المپیاد.🥇🇮🇷
🔹آرزو میکنیم بیش از پیش شاهد #موفقیتها و افتخارآفرینیهای شما فرزندان سلام یوسف آباد باشیم.💪
~•~•~•~•~•~•~•~•~•
#خبر
#افتخار
#المپیاد
#سلام_یوسف_آباد
#معمار_آینده_فرزند_شما
🆔 @salamedu
👏 2
#خبر
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•
🔸 آقایان آرش جعفریان و شهراد روحانی نماینده دبیرستان سلام یوسف آباد در مرحله دوم المپیاد کشوری
🔹 شهراد روحانی در #المپیاد_فیزیک و آرش جعفریان در #المپیاد_کامپیوتر موفق شدند مرحله دوم را با موفقیت پشت سر بگذارند.💪
🔸به امید موفقیت بیشتر این دانشآموزان در مراحل بعدی و به امید کسب نتایج درخشان در المپیاد.🥇🇮🇷
🔹آرزو میکنیم بیش از پیش شاهد #موفقیتها و افتخارآفرینیهای شما فرزندان سلام یوسف آباد باشیم.💪
~•~•~•~•~•~•~•~•~•
#خبر
#افتخار
#المپیاد
#سلام_یوسف_آباد
#معمار_آینده_فرزند_شما
🆔 @salamedu
👏 1
حکایت علامه جعفری(ره) از جشن غدیر
*مرحوم علامه محمد تقی جعفری
نقل می کرد*:
یکی از نوه های مرحوم، مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید.
گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
محل برگزاری جشن، منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال، باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم.
وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است.
در ادامه ی برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند. برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس، سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدا بود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد.
سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد.
اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند، سید گفت:
این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟
سید گفت:
خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد...
دیدم که او دریایی است بیکران...
چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟
سید گفت: گاهی اوقات.
گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟
گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم.
گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند:
غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد.
بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند، گلستان می شود.
و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند.
خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب، تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت:
آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست.
علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا.
یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید.
صریح بگویم......
که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند...
آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲.
✾📚 📚✾
❤ 1🤔 1
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.