عروسڪـ🔞ـشیطان🔥
بوسیدن نرمۍ لبـات خودش یه داستان قشنگ پر پیچ و خمه🤤🔥 _ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، رازآلود، ممنوعـ🔞ـه، هـ🔥ـات، سڪ💦ـسی🤤 _رَدهسنی 𝟏𝟖+🚷 #ناشناس_نویسنده #عروسڪـشیطان👇 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1788670-vDL8tgh
Більше2 873
Підписники
-124 години
-487 днів
-22630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:08
Відео недоступне
پسری از دست دوست پسر مستبد و زورگوش فرار میکنه و میره پیش اکسش که یه مرد با دو برابر سن خودشه ...🔞💦🔥
با صدای در با عجله به سمت در رفتم
عبد سرشو از اشپز خونه بیرون اورد تا ببینه کیه ...
تا درو باز کردم در جا خشکم زد از ترس یه قدم عقب برداشتم و با تته پته گفتم :
-اینجا چیکار داری سیروس ؟چطوری پیدام کردی؟!😥
سیروس با خشم دره نیمه بازو بادست هل داد و وارد شد...
در به دیوار پشت در برخورد کرد و صدایه بدی تولید کرد ...عبد ازاشپز خونه با سرو صدا بیرون اومدو گفت:
- کیه یوسف ؟
سیروس دستشو رو گردنم گذاشتو سرمو خم کردو هلم داد داخل خونه سیروس رو به عبد گفت:
- پس تو شوگر ددیه دوست پسرمی ؟؟؟!!😡
https://t.me/+diHKI2OSM8NjNDg0
https://t.me/+diHKI2OSM8NjNDg0
#گی #درام #مهیج🔞🔥
animation.gif.mp41.33 KB
1300
Repost from " تبادل شبانه "🎀
جگوار خشنی که دوست پسر دخترشو #بیناجنس رو موقع شکار خونین از دست داداش گرگینه وحشی نجات میده و همون شب تخمش رو تو شکمش میکاره🥹👅🫃
+ پاهات رو ببری بالا #سوراخت معلوم بشه مطمئن باش از سایزش خوشت میاد مثل اون گرگینه پشمالو نیست!🍆💦🐺
دست سردش رو پین پاهام گذاشت و آب دهنش رو روی رون های لختم ریخت
- تو کی هستی؟! من مستم مگه نه؟ دوست دخترم رو دیدم که داشت خون می خورد...🩸
گیج بودم اثرات مستی داشت می رفت
+ اوه بیبی ! دیگه مست بودنت فایده نداره دلم می خواد به اندازه چهل سالی که از خود واقعیت دور بودی #تنم بهت بخوره!🔞🤤
چشم هام تار دیدنش فتوحانه تنم رو لمس می کرد
- دس...
با لیس زدن عضو مردونه ام آهی کشیدم که انگشتش رو وارد #مقعدم کرد
+ هیش توله آدمیزاد وارث گله ام رو توی رحم داغ و بکرت میکارم! آرام تا خود صبح بدنم با بدنت یکی میشه🔥🍓
https://t.me/+90hTdou19Z8yMjU0
https://t.me/+90hTdou19Z8yMjU0
بیناجنس تخیلی 💦🌈
1300
_تنبیه آدمی که اشتباه میکنه میدونی چیه پسر جون؟ انقدر زیرم جر بخوره تا آدم بشه😏
با ترس چند قدم عقب رفتم ولی پوزخند زد و بیتوجه به پیچیدن صدای بلند پیانو تو اتاق ضبط، دستش رو روی کونم گذاشت.
_میخوام سوراخ کوچولوت رو بگام بیبی. برای گاییده شدن آمادهای؟👅🔥
https://t.me/+RgRzLYojz04wZmRk
آنیل پسری که ناخواسته موسیقی یه خوانندهی معروف رو خراب میکنه و مجبور میشه برای جبران از کون براش مایه بذاره...🥵💦🏳🌈
800
00:04
Відео недоступне
پسر فقیر آهنگسازی که به یه خواننده مشهور بدهکار میشه و مجبوره در عوضش وقتی داره آهنگ میسازه همزمان....❌😱
-همینطوری که داری رو آهنگ جدیدم کار میکنی روی #دیکم شیک بزن
آب گلومو قورت دادم و با استرس بهش نگاه کردم...
-اما اینطوری تمرکزمو از دست میدم...
لبخند شروری زد.
-اما آهنگ ساز کوچولوم خودش گفت در عوض پول بهم #کون میده!🍑💦
میخوای زیرش بزنی؟😏
نفس عمیقی کشیدم و با استرس خودکارمو برداشتم...
-آهنگ ساز کوچولوت نمیدونست آلتت قد چیز خره!
گفتم و روی پاش نشستم ولی با ورود حجم بزرگ آلتِ بادکردش توی سوراخم.....🥵🔞
https://t.me/+RgRzLYojz04wZmRk
https://t.me/+RgRzLYojz04wZmRk
#گیلاو #اجتماعی #عاشقانه #تابوشکنیبهخاطر جبران گناهم زیرخواب خواننده ی معروفی شدم. حالا مجبورم هرشب آلت کلفتش که سوراخمو جر میده رو تحمل کنم👅🔥🏳🌈
ghmttiuixcvckmeklaxvfghbqfncuhgtyxwvijewmalaztimfkhjdqdkjdpatael.mp42.09 KB
1800
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
#سر_میز_صبحانه_شاهدخت_رو_جلوپدرشمیماله🔞🔥 publi_se,x
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
با حس سردي انگشتان نورس كه #لاي_پاهايش نشست #لرزي كرد و همه چيز را از ياد برد. به نورس خيره شد، اما نه تغييري در صورتش بود نه #توجهي...
تنش #التماس ميكرد انگشتان نورس به حركت در بيايد و روي #تنش بنشيند اما نورس...
https://t.me/+Ar4wPPV_ubI4MDU0
https://t.me/+Ar4wPPV_ubI4MDU0
1700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
Фото недоступне
مستر_اسلیوگرل🍑
سلطنتی❤️🔥
#شاهدخت_محبوب_کشور_اسیلو_طبیب_مخصوصش_میشه🔞🔥
❌❌❌❌
تن #لخت سابرینا مقابل چشمهای وحشی نورس میدرخشید. دختر سعی میکرد #چشمبند رو برداره و مرد به #تقلای او میخندید.
_ شاهدخت حتی نمیتونه دستاشو باز کنه؟ طفلکی
با لحن #تحقیرآمیزی گفت و #شلاق رو به آرومی روی #پوست شاهدخت کشید
https://t.me/+Ar4wPPV_ubI4MDU0
https://t.me/+Ar4wPPV_ubI4MDU0
2800
00:05
Відео недоступне
♨️شما با بنرهای واقعی عضو کانال شدید میتوانید روی لینک کلیک کنید و رمان های جذاب و هات مونو بخوانید🤤👇
#عروسڪ_شیطان
#فصل_دوم(آنلاین)
#شروع_رمان👇
https://t.me/c/1211935280/60103
♨️ژانر رمان
عاشقانه، انتقامی، رازآلود، ممنوعـ🔞ـه،
هـ🔥ـات، سڪ💦ـسی🤤
#شرط_سکسی (آنلاین)
#شروع_رمان👇
https://t.me/c/1211935280/57503
♨️ژانر:
عاشقانه، رازآلود
معمـ🔞ــایی سکـ🔥ـسی⛓🔞
❌تـــــــوجـــــه❌
💢برای خرید چنل vip #شرطـسڪسی به ایدی زیر پیام بده و مبلغ #20000 تومن به شماره کارتی که میگه واریز کنید👇
@Arshina1020
@Arshina1020
animation.gif.mp40.56 KB
6400
#پارت_230
یکدفعه اخمی غلیظی روی ابروهاش نشست. با لحن خشک و جدی حرفم رو قطع کرد:
_خانوم افروزی بحث تون رو ادامه ندین، لطفا بیان و به بقیه کارتون برسید.
بعد پایان حرفش به سمت اتاقش رفت. مات و مبهوت با چشمهای از حدقه در اومده، نگاهش کردم...
چی شد؟! شوخی کردم. یعنی بهش برخورد؟! اینکه الان نیشش یکمتر باز بود...
یکدفعه زد به سرش؟! آدم روانی هیچ وقت تعادل اخلاقی نداره. مثل الانش...
خدا بدادم برسه، فکر کنم با یک آدم چند شخصیتی روبرو شدم. هر روز قراره یک شخصیت خوشگلش رو برام رونمایی کنه و من بدبخت شگفت زده بشم...
دارم ازش میترسم هر چه بیشتر میشناسمش توی هویتش گم میشم...
ولی تا من از سر کارش در نیارم ولش نمیکنم. باید بفهمم علت رفتارهاش چیه؟!...
قبل اینکه در رو باز کنه، با دو خودم رو بهش رسوندم. دستش رو از پشت گرفتم:
_یاشار ناراحت شدی؟! قصدی نداشتم فقط یک شوخی بود.
دستم رو پس زد. دوباره دستش رو گرفتم و مانع رفتنش به اتاق شدم.
عصبی از میون دندونهاش اسمم رو صدا زد.
سرم رو جلو بردم. شیطون گفتم:
_ببین من که میدونم ترسیدی طوری بزنمت ک...
·••• ──💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦── •••·
👍 8❤ 4❤🔥 1
6400
#پارت_229
سرم رو جلو بردم تا اون چند نفر فضولی که هنوز همونجا ایستاده بودند ولی تموم حواسشون اینجا متمرکز بود.
با لحن آرومی که فقط کریمی بشنوه زمزمه کردم:
_اولش با منم رفتار خوبی نداشت و هر دفعه من رو میدید به رگبار میبستم. یکدفعه نمیدونم چی شد پرچمش رو تکون داد اعلام آتش بست کرد. از اون موقعه یهو خوش اخلاق شده که برای خودم که هیچ و بقیه جای سوال داره!...
توی چشمهام خیره شد ولی حرفی نزد. غمی توی چشمهاش بود که ته دلم رو لرزوند...
یه غم نهفته که حس میکردم توش یک رازه که به منم ربط داده میشه... تا خاستم لب باز کنم بپرسم...
دستی روی کمرم نشست و پشت بندش زمزمه ی آرومش به گوشم رسید:
_آی تنبل خانوم از زیر کار در میری؟!..
به طرفش برگشتم. بدون توجه به بقیه، دست به کمر شدم. چشم غره ای رفتم:
_خیلی پررویی!..
با تعجب گفت:
_برای چی؟!
با لحن طلبکارانه ای غریدم:
_تا زنگ زدی خودم رو رسوندم. کلی حسابهات رو بررسی کردم. الانم اومدم نفس بگیرم، نمیذاری؟!
تک خندهای کرد:
_بیا بزن؟!..
از لحن شوخ طبعش، ابروی بالا انداختم. حتی حس میکردم کریمی که هیچ اون چند نفرم ابروهاشون بالا پریده...
با خنده لب زدم:
_اِی به چشم!..
آستین مانتوم رو کمی بالا دادم و ادامه دادم:
_چطوری دوست داری بزنمت؟! میخوای یکطوری بزنمت که دیگه نتونی بلند بشی یکراست راهی بیمارستان بشی؟! اگرم دوست داری بمیری که بگو با ماشین از روت رد بشم؟! کاری نداره فق...
·••• ──💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦── •••·
👍 6❤ 4❤🔥 1
5900
╭───────••𖥸••──────►
مظلومانهترین دلگرمی
واسه من ڪافیه این ڪه تو از من خاطره داری ...
╰──·••• 💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦 •••·──
👍 2💔 2❤ 1😢 1
5500