ناز آفرینان

بهار آمد که دلها شاد گردد دمی از غصه ها آزاد گردد چمن با صد زبان می گوید این را: فقط با خنده دل؛ آباد گردد علی خوش قامت

بهار آمد دلم را تازه تر کرد فروغش ظلمتم را چون سحر کرد به هر جا می روم حرف از بهارست ببین بلبل که عالم را خبر کرد علی خوش قامت

بهار آمد که دلها شاد گردد دمی از غصه ها آزاد گردد چمن صد جلوه دارد پیشِ بلبل فقط با خنده دل؛ آباد گردد علی خوش قامت بداهه بهار

سلام و عرض ادب دوستان بهتر از آب روان صبح بهاری تون بر بلندای رضایتمندی لحظه لحظه هاتون بر مدار بهترین ها

سحر ای لحظه زیبای قرار سحر ای موقع دیدار نگار سحر اس سِحر تو پرشورترین چو شراری که زنَد بر شبِ تار #سید علی خوش قامت

دوباره در دلم شدی تو تک سوار آرزو دوباره من نشسته ام فقط تو را به جستجو تو از کجای قصه ام؛ دل از تنم ربوده ای ؟ به موجِ گیسوان خویش؛ بگو مرا تو مو به مو همیشه از تو گفته ام؛ در امتداد هر نفَس که از خودم چو گم شدم گرفتم از تو آبرو هوای دیدنت مرا دوباره تازه تر کند بهار می رسد به دل؛ بهار می شوی بر او دلم چه شاد می شود؛ چو در کنار من تویی اگر چه بی تو می روم؛ به بحر غصه ها فرو نگاهِ نافذت مرا چه بیقرار می کند دوباره شب؛ دوباره شعر؛ دوباره با تو گفتگو #سید علی خوش قامت

خاک روش