[EL FOU]

اونجا که دیگه حرفی نمیزنی و برات مهم نیست چیزی رو ثابت کنی، همونجا آخرشه .

‏تجربه کردن معمولا احساس پختگی بهم میده اما بعضی تجربه‌ها انگار واقعا یه چیزی رو از تو وجودم گُم میکنه .

از همان‌جا که رسد درد همان‌جاست دوا!

از من نپرس "چخبر" ،از من درمورد رویاهام بپرس، به من‌ نگو "حالت چطوره" وقتی قرار نیست نه بهتر بشم نه بدتر. به من حرفهای تکراری نزن؛ حالا دیگه خستم و از گفت‌وگوهای تکراری بیزارم، چون بی معنی و پیش و پا افتاده‌ن. میخوای باهام صحبت کنی؟ من عاشق گفت‌وگوهای عمیقم، با من راجب اینکه چطور ساعت ۴ نیمه شب استرست رو کنترل میکنی صحبت کن، راجب اینکه میدونیم قراره همدیگه رو ترک کنیم و با این‌حال کنار همیم صحبت کن، با من راجب اهنگای موردعلاقت که روزانه گوش‌ میدی صحبت کن‌، بهم بگو چرا دوستشون داری، به من راجب چیزهایی بگو که قبل خواب راجع بهش فکر میکنی، بهم بگو زندگی گاهی واقعا ارزش داره، بگو درموردم فکر میکنی، به من درمورد اون کسی که پنهانش میکنی بگو، به من بگو واقعا کی هستی وقتی که تظاهر نمیکنی .

نمی‌دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم من آن‌قدر به تنهایی خود عادت کرده‌ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس می‌کنم تا دور هستم دلم می‌خواهد نزدیک باشم و نزدیک که می‌شوم می‌بینم اصلاً استعدادش را ندارم...

ولی یادت باشه کسی که دوست داشته باشه گوشه و کنار زندگیش قایمت نمیکنه!

نمی‌دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم من آن‌قدر به تنهایی خود عادت کرده‌ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس می‌کنم تا دور هستم دلم می‌خواهد نزدیک باشم و نزدیک که می‌شوم می‌بینم اصلاً استعدادش را ندارم...

#کتاب گند زدایی از مغز

وقتی که نیست، وقتی که از پیشت بره، تازه معنی دلتنگیو میفهمی! تازه میفهمی حسرت ینی چی! تازه اون موقعس که میفهمی کسی دیگه اونجوری نمیتونه دوست داشته باشه :)