▼꯭⃟⃟̶͞͞▲|₂⁴₂|𝙵𝚊𝚣 𝚕𝚊𝚜𝚑↳̶̶͞͞🍟̶̶͟͟↰

#Love این دگ خیلی کیوت بود 🥺💋 𓆩 @faz_lash86 𓆪

من همینم ک هستم 👌🙂 𓆩 @faz_lash86 𓆪

🖤🤍 𓆩 @faz_lash86 𓆪

𝑩𝒊𝒐.͜.🗞️📌 −_ᑋᐤᣵᕪᔈᗨᐪᐤᣕ ᣕᐠᣵ ᣵᐟᣚ ᔈᝪᗮᕐᣕ −_ ‍حو‍صِݪتون‍ ‍نێص‍ ‍صیڪ ‍ݪطفن‍ . . . 🎐ᵎ |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

' केले का दूध चबाना it क्योंकि इसमें एक विशेष सफेद और स्वाद है, लड़कियों को पता है कि मैं क्या कह रहा हूं به سلامتی شیر موز 🥛 چون سفیده و مزه خاصی داره دخترا میدونن چی میگم 💦😹🤏🏿 |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

#فاح‌شه‌ی‌کوچک #part208 به سمت اتاقمون رفتم تا بالشت و پتومو بردارم برم تو دفتر کارم بخوابم... در و که باز کردم با پریفام غرق در خواب روبه رو شدم یعنی وجود من براش مهم نبود؟ اونور تخت رفتم تا وسایلمو بردارم، متوجه چیزی در دست پریفام شدم اروم طوری که بیدار نشه دستاشو باز کردم و.... و درکمال تعجب قاب عکس تو دستش بود گِل بگیرن هرچی غروره! تو که بدون من خوابت نمیبره، بیجا میکنی میگی برو یه جای دیگه بخواب! قاب عکسو روی عسلی تخت گذاشتم و خودم تو بغلش جای گرفتم... تکونی خورد و اروم اروم لای چشماشو باز کرد. انتظار نداشت من و ببینه برای همین ترسیده از جاش پرید +تو اینجا چیکار میکنی؟ -من؟ خودت من و بغل کرده بودی! +من عکستو بغل... اصن کی گفته من بغلت کرده بودم؟ خنده ای کردم و گفتم: -ماسمالی نکن گند زدی! پس سرشو خاروند و با حالت بامزه ای گفت: +واقعا؟ خیلی سوتی دادم؟ -از خیلی اونور تر چیزی نگفت و دراز کشید البته پشت به من: -نمیخوای از اتاق بیرونم کنی؟ نفس عمیقی کشید: +نه بخواب، فقط با فاصله اگه بهم نزدیک شدی تنبیهت و بیشتر میکنم. دستمو به سمتش بردم و لپش و کشیدم -بیاین ببینید یه فسقله بچه میخواد منو تنبیه کنه! جدی و خشن دستم و پس زد و گفت: +چی بهت گفتم! بهم دست نزن و بعد دوباره روشو به سمت دیگه ای کرد که چون یهویی اونوری شده لباس خوابش بالا رفته بود و اون کون سفیدش تو دیدم بود دوست نداشتم اذیت بشه ولی منم داشتم اذیت میشدم جرقه ای تو ذهنم خورد با شیطنت لب باز کردم: -اگه همین الان اون کون سفیده رو بهم ندی میرم دوست دختر میگیرما! بعد هی نشین گریه کن... تا پنج میشمارم نیومدی میرم خودمو با یکی دیگه اروم کنم! چشمام و بستم و شروع به شماردن کردم |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

#فاح‌شه‌ی‌کوچک #part207 از خودم عصبی بودم که ناراحتش کردم -پریفام؟ با صدای ضعیفی گفت: +بله -حالت خوبه؟ +آره -ببخشید عزیزم من نمیخواستم ناراحتت کنم و از پشت بغلش کردم +تو حرفی نزن که من ناراحت شم، عذرخواهی پیش کش، تا اطلاع ثانوی هم دست به من نمیزنی تا تکلیفتو روشن کنم!! خنده ای کردم: -تکلیف منو روشن کنی!؟ +اهوم، ببینم شب میتونی کنارم بخوابی یانه #پریفام هاکان حرف حق زد، حرف حق هم همیشه تلخه حاله ای از اشک کاسه چشمم و پر کرد دستی روی شکمم گذاشتم اگه به هاکان واقعیت و میگفتم ولم میکرد، همه میگن حروم زادس... پس بهترین راه همینه: حالا چه به دروغ چه راست باید اسم هاکان به عنوان پدر تو شناسنامه بچم باشه تا بچمو حروم زاده نخونن... هرچند خودم ازش خیلی ناراحت و دلگیرم، حتی نموند یه خورده بیشتر نازمو بکشه!! همش از یه چیز میترسیدم؛ اینکه شهرام سروکلش پیدا شه گند بزنه به زندگیم! تمام ترسم همینه، من دیگه یه لحظه هم حاضر نیستم چهره منفور و منحوس شهرام و ببینم هوفی کشیدم، به سمت حمام رفتم' بد نیست یکمی هم دوش بگیرم.... #هاکان وقت نشد بشینم با ورمیلا راجب شرکت باهاش حرف بزنم! هرچی نباشه الان اون دشمن منه و شرکت پریفاممو گرفته!! ورمیلا خانم منم میشینم دست رو دست میزارم تا همه چی رو به نفع خودت به آخر برسونی؟؟ ••••••••••••• چند روزی از اون ماجرا گذشته،پریفام مهربون شده ولی هنوز باهام سرده... نمیزاره شبا برم کنارش بخوابم چند روز گذشته بود و پلیسایی که من باهاشون در ارتباطن، سایه به سایه تو این چند روز دنبال ورمیلا بودن و چیز مشکوکی ازش ندیده نشده... |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

ahang gadid soltan:) |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

𝑷𝒓𝒐𝑭.͜.💸 تا تو هستی ک.یرمم حسابت میکنم😹💪 |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|

یار جنگی من < کیر نداشته من 😹☠ |- ⃟꙰ @faz_lash86♥️ ꙰⃟🌒⃟꙰🌙-|