cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

dastan_shab

🚩 Channel was restricted by Telegram

Більше
Іран18 427Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
15 946
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

ادامه سوپرا❤️👇👇 http://telegram.me/Upikobsbot?start=zaX5OFmM0ZfD
Показати все...
فیلتره؟Anonymous voting
  • اره
  • ن
0 votes
.
Показати все...
.
Показати все...
.
Показати все...
🔴معرفی شوگر مامی جهت سک‌س و مخارج مالی ، با کمترین هزینه معرفی🇮🇷 👇🏼❗️ 👉🏽 @AuntFatima 👉🏽 @AuntFatima
Показати все...
اولین کیری که باسن من رو فتح کرد 1400/09/14 #گی #اولین_سکس سلام خدمت دوستان عزیز و دوست داشتنی. داستانی که میخوام واستون تعریف کنم مربوط میشه به اولین باری که کونم لذت کیر رفتن داخلش رو چشید. خب یه کم از خودم بگم نمیخوام مثل یه عده از افراد خودمو یه فرشته آسمونی و زیباترین و خوش استایل ترین شخص روی زمین معرفی کنم نه اینطورام نیس.من ۱۶۰سانت قدم و ۶۵کیلو هم وزنم با یه پوست سبزه سکسی(البّت از نظر خودم و چندتا از دوستام)چهره معمولی رو به خوب و یه باسن فوق العاده زیبا و حشری که هر کیری رو میبینه دوست داره تا خایه بکنه تو خودش خب بریم سراصل داستان،من که یه آدم فوق حشری و سکسی هستم یه مدّتی میشد متوجه شده بودم دوس دارم لذت کون دادن و کیری رفتن تو سوراخش رو تجربه کنم. وقتای که کسی خونمون نبود با بادمجون و این آخری ها هم که با یه دونه چوب واسه خودم یه دیلدو مرتب و باحال درست کرده بودم هروقت حشریتم بر بشریتم غلبه می‌کرد میرفتم اونو به دست میگرفتم و شروع میکردم خودمو آروم کردن هرچند هیچی هيچوقت مثل کیری واقعی و گوشتی و عضلانی آدم رو سیر نمیکنه و حشر آدمو نمیخوابونه.یه شب که کسی خونمون نبود و خونواده رفته بودن شهرستان واسه مراسم یکی از فامیلامون که تازه به فوت کرده بود منم نرفته بودم و این فرصت و بهترین فرصت واسه تجربه یه کون دادن و لذت چشیدن می‌دونستم واسه همین سرشب رفتم حموم یه دوش گرفتم و یه صفایی جانانه به باسن خوشگلم دادم و شیو کردم بیا و ببین خودم دوس داشتم همونجا خودم بکنم.اومدم بیرون لوسیون زدم و دیگه واقعا داشتم واسه کیری لح لح میزدم و یهو یاد یکی از دوستام افتادم که متوجه شده بودم رفته تو نخ منو و دوس داره منو بکنه آخه از نگاه‌ای معنی دارش به باسنم میتونستم اینو بفهمم واسه همین گوشی رو برداشتم و شمارشو گرفتم و هنوز ۳تابوق نخورده بود که گوشی جواب داد و منم از دستی پشت گوشی صدام و داغ و حشری نشون دادم و اینو می‌دونستم متوجه شده بود آخه یه لحظه سکوت کرد وقتی بهش گفتم آریان میای خونمون کسی نیس تنهام حوصلم سررفته؟؟؟بعدچندلحظه سکوتش یهو برداشت گفت آره که میام عزیزم عشقم(واسه اولین باربود اینطوری باهام صحبت میکرد)بهش گفتم پس سر راه داری میای یه کم خوراکی بگیر بیکارنباشیم و اون فلش فیلماتم برداربیار که گفت فیلمای باحالم بیارم که با یه آره شهوتناک بهش جواب دادم و دیگه میدونست که امشب یه چیزیم شده گوشی رو که قطع کردم رفتم یه شورت"لامبادا صورتی"که تازه خریده بودم و پوشیدم انقدر چسبناک و رو فرم بود که وقتی نگام به باسنم افتاد همونجا باورتون نمیشه آب اولیم اومد(همون آب سفید بی رنگ) یه رکابی هم پوشیدم که یه کم بلند بود و رو باسنم میپوشوند واسه همین شلوار نپوشیدم ۱۰دقیقه بعدش دیدم دارن زنگ میزنن آیفون برداشتم دیدم آریان و در واسش بازکردم و اومد بالا در ورودی رو هم بازکردم جلو در منتظرش بودم تا بیاد آریان اومد و من دید که شلوار پام نیست یه جوری شد و تعارف زدم اومد داخل و منم از قصد جلوش خم شدم مثلا کنترل بردارم یه چندثانیه مکث کردم که تا چشم آریان به شورتم و باسن تازه شیو شدم خورد طرز نفس کشیدنش عوض شد برگشتم دیدم چشاش رو باسنم قفل شده که یکی زدم رو سرش گفتم اوووووووو پسر حواست کجاست که اونم یهو به خودش اومد گفت به به امشب چی ساختی لامصب.منم از قصد گفتم واسه تو اینکارو کردم که اصلا توقع نداشت اینو بشنوه و زبونش بند اومد. بهش گفتم حالا وقت زیا و بشینیم فیلماتو ببینیم که داشتم با عشوه و ناز میرفتم سمت اتاق تا چندتا بالشت بیارم و جلو تلویزیون درازبکشیم متوجه شدم داره از پشت منو برانداز میکنه و نفس کشیدنش هم دیگه کلا تغییر کر
Показати все...
0.35 KB
ده بود بالشت هارو آوردم و بهش گفتم پاشو شلوارت رو دربیار راحت باش اونم بدون معطلی شلوارش درآورد و فقط شورت پاش بود یه شورت که پاچه هاش بلند بود وقتی دراز کشیدیم توجهم به جلو شورتش بود و متوجه شده بودم داره کم کم سیخ میشه واسه همین منم خیلی خیلی نامردانه عمل کردم و رو شکم دراز کشیدم و یه بالشت کوچولو هم گذاشتم زیر شکمم.فیلمی که گذاشته بود دیگه نمیشد گفت نیمه سکسی بلکه تمام تمام سکسی بود و یه لحظه آریان برگشت بهم یه چیزی بگه که وقتی منو تو اون حالت دید دیگه از خود بیخود شده بو و یه ضربه با دستش زد رو باسنم که یه کم دردم اومد و مثلا از دروغ بهش گفتم این چه کاری بود کردی اصلا ازاین شوخی‌ها نداشتیمآ گفته باشم،یهو بچه جا خورد و منم دلم بهش سوخت و آریان که روش برگردونده بود سمت تلویزیون منن آروم بدون اینکه متوجه بشه لباسم دادم بالا و آروم آروم شورتم تا زانو کشیدم پایین و بهش گفتم راستی آریان ماساژبلدی که دیدم جواب نمیده دوباره گفتم اوووووووی باتو بودما که همین که برگشت جوابمو بده چشاش ۴تاشد و آب دهنش یه لحظه خشک شد و بهش گفتم آریان باتوبودما میگم که ماساژبلدی که گفت اگه بلد نباشم هم امشب تمان سعی خودمو میکنم به بهترین شکل انجامش بدم و گفتم پس بیا یه ماساژ مارو مهمون کن که اونم با یه حرکت برق آسا پرید پشتم و رو پایین پاهام نشست خب بچها باقی داستان باشه واسه یه وقت دیگه نوشته: تنگ تنگ @DastanNub
Показати все...
حاج اکبر سپاهی و فاسقش 1400/09/14 #مرد_متاهل #خاطرات #بسیجی اواسط سال 66 بود تازه وارد خدمت مقدس سربازی به قول اون روزها شده بودم و در یک پایگاه متعلق به سپاه در شرق تهران مشغول به خدمت بودم( البته پس از گذراندن دوره آموزش) که البته چند ماه بعد مطابق روال به جبهه های جنوب اعزام شدم، پایگاه ما در منطقه مسگرآباد که بچه های شرق تهران خوب می شناسن قرار داشت، فردی سپاهی و دغل که در عمرش پاشو توی جبهه نذاشته بود و تنها به واسطه اینکه برادر 16 ساله اش در جبهه شهید شده بود اونجا برای خودش خدایی میکرد مسئول ما بود، این شخص یعنی حاج اکبر آقا که معلوم نبود اصلا مکه رفته یا لقب حاجی را طبق تعارفات اون موقع کسب کرده، مسئول جمع آوری و تنظیم و تقسیم هدایای نقدی و جنسی امت بود که البته چند تا نیرو از جمله من زیر دستش در حال خدمت بودیم و شاهد دزدیهای کلان این فرد بودیم که به علت گاوبندی اون با دیگر مسئولان جرات جیک زدن و رو کردن دست این ملعون پست فطرت را هم نداشتیم. بگذریم، موردی که میخوام بنویسم در ارتباط با دزدیهای مادی این شخص نیست و به کثافت جنسی این شخص و دوست دخترش خانم حسینی مربوط میشه که با وجود متاهل بودن این آقا باهاش ارتباط جنسی بی پروایی داشت که برای خودم بسیار تعجب برانگیز و غیر عادی بود! این آقا یک دستیار خانم بسیجی داشت که با چادر و چاقچور و کلا اون پوشش خاص اوایل دهه شصت و دوران جنگ در محل کار حاضر میشد و ظاهرا خیلی اخمو و بد عنق و نچسب بود. در اون دوران بیشترین کمک هایی که از طرف مردم به جبهه میشد از طرف زنهای خانه دار وطن دوستی بود که حتی طلاهای خودشون از قبیل النگو و انگشتر و … را تقدیم به پایگاههای سپاه و بسیج میکردند تا بلکه فرزندان و برادران و همسرانشان در جبهه کمک حالی داشته باشند، غافل از اینکه امثال این حاج اکبر آقا گلستانی با خانم حسینی ها هم از این کمک ها و اهدایی مردم میدزدند و هم اینکه در خلوت خودشون با خوشگذرانی و زنا بقول خودشون به ریششون میخندند! مدتها بود که رفتارهای تابلو و دوگانه این خانم در زمانهایی که تصور میکرد کسی اطرافش نیست با حاج اکبر آقا منو به خودش جلب توجه کرده بود و پی برده بودم که این دو نفر سر وسری فراتر از ارتباط سازمانی باهم دارند، پایگاه در یک خانه مصادره شده قدیمی و بزرگ و متعلق به یکی از ثروتمندان دوره شاه قبلی قرار داشت که دارای اتاقها و اندرونی و بیرونی و انباری و کلا تشکیلات وسیعی بود قرار داشت، یکی از اتاقها که ظاهرا پذیرایی اصلی و بزرگ اندرونی ساختمان بود و با چند در کوچک و بزرگ در اضلاعش از اتاقهای کوچک و انباری و مطبخ( آشپزخانه) و… جدا میشد، محل اصلی ستاد برای جمع آوری کمکهای اهدایی مردم بود که بعد از ظهر برای سرشماری و آمار که صرفا در اختیار حاج اکبر بود قرار میگرفت، او با خانم حسینی آمار را گرفته و در یک دفتر دست نویس ثبت نموده و به فرماندهی تدارکات اصلی ارسال میکردند که البته هیچ نظارت اضافی هم بالای سرشون نبود و بارها خودم شاهد بودم که سربازان لوازم کم اهمیتی همانند تیغ صورت تراشی و چاقو را کش رفته و برای خودشان برداشته اند(بله مردم حتی تیغ صورت تراشی هم به رزمنگان اهدا میکردند با اینکه سپاه اسلام ریش نمیتراشید!) که البته قطعات طلا و جواهر دور از دسترس سربازان بود و حاج اکبر و خانم حسینی بهشون ناخنک میزدند! حاج اکبر دارای زن و فرزند بود ولی خانم حسینی مجرد و یک بسیجی بود، روزی از روزها من در یکی از اتاقهای مجاور پذیرایی اصلی(محل چیدن اشیای اهدایی) در حال آماده باش بودم که البته اواخر ساعت اداری بود و قبل از آن توسط حاج اکبر به ماموریتی درون شهری اعزام شده بود
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.