مــــلـــ👑ـــکـــه شــــ🔞ــــهــوتـــــ💦ــــی

پاهام رو بیشتر بالا میبرم. ک‌یرم رو محکم بین دستاش #میچلونه.❤️‍🔥🍑 -مگه نگفتم اون لباس رو نمیپوشی برای جلسه‌ی امروز؟ همه چی رو باید با #کتک حالیت کنم #توله‌سگ‌لجباز؟ با اخم جای #کتکاش رو نوازش می‌کنم. -من ولیعهد این مملکتم. نمی‌تونم برای لباس خودم تصمیم بگیرم؟ دلم خواست اصلا! ضربه محکمی به #بیضه‌هام میزنه که از #درد فریاد میزنم. -پس وقتی همه جات رو سرخ و کبود میکردم یادت میاد که اول یه توله‌سگ احمقی که اختیارش دست صاحبشه، بعد یه ولیعهدی!🔞💦 https://t.me/+WCQv2K5xg2I5NjU0 https://t.me/+WCQv2K5xg2I5NjU0

#ملکه_شهوتی🍓💦 #پارت_24 هردومون نفس نفس میزدیم نگاه پرحرارت روی بدن لختم چرخوند _ نمیتونم بیشتر از این مقاومت کنم کترین حال منم به اندازه اون بد بود اما میترسیدم از اینکه فردا اتفاقی که باید نیفته من حتی عروس نشده باکرگی ام سر هیچی از دست بدم اگر ملکه نادر جلوی عروسی میگرفت ننگ هرزگی میخورد روی پیشونیم اون موقع بیشتر از یه عروسک جنسی برای پادشاه نصیبم نمیشد اجازه حرف زدن بهم نداد سرش پایین برد و نوک سی*نه ام بین لباش گرفت مک عمیقی زد که نتونستم جلوی ناله ام بگیرم آه عمیقی کشیدم همین جری ترش کرد آروم دندوناش روی نوک سی*نه ام فشار داد دستش پایین برد و به لپ باس*نم چنگ زد و از هم بازشون کرد

#ملکه_شهوتی🍓💦 #پارت_23 دستاش دو طرف شونه هام گذاشت و خواست به عقب هدایت کنه اما حلقه دستم دور گردنش تنگ تر کردم لبش مک محکمی زدم که بیشتر از این نتونست مقاومت کنه دستاش پایین سر داد و روی گودی کمر گذاشت و چنگی به پهلوم زد گاز محکمی از لبم گرفت و جاهام جابجا کرد آروم به عقب سوقم داد بدن لختم به دیوار چسبوند جوری لبام مک میزد و داخل دهنش میکشید که حس میکردم دارن کنده میشن همیشه در حد بوسه پیش رفته بودیم گاهی وقتا اذیتم میکرد و کمی دستمالیم میکرد اما هیچ وقت نزاشته بودم از خط قرمزام رد بشه میترسیدم امشب یه کاری دست دوتامون بده اما هرجی که بود بهتر از جنگ تو قصر بود که مسببش یه خدمتکار ساده باشه نمیخواستم سنگ سار بشم چنگی به بازوش زدم تا بفهمه نفس کم آوردم سرش عقب کشید و بدون اینکه ازم فاصله بگیره پیشونیش به پیشونیم چسبوند

مردی که عاشق #دختررئیسش شد..... مهم نیست که اون منو بخواد یانه، اون باید #مال من بشه. #سرنوشت_شوم.....پارت گذاری منظم‌ مردی خشن ومغرور که برای دختر ریزه میزه ای که دنیای این مرد شده گریه میکنه! به قلم #گلِسرخ🥀 هلم داد تو اتاق ودرو قفل کرد.😟 +چیکار میکنی امیر؟ _میخوام تورو مال خودم کنم. روی تخت انداختم وسریع روم خیمه زد: _میخوام نشونت بدم که #صاحبت منم‌. #شلوار و#لباس زیرمو از پام بیرون کشید که جیغ زدم:😱 +چت شدهه،برو کنار. _دارم تلاش میکنم بفهمی مال منی. خواستم جوابش رو بدم که #خودشوبهم_فشارداد. #بادردی که #زیرِدلم پیچید، #خشک شدم......🥺 به زور سرمو بلند کردم وبادیدن #خون🩸.... رو لینک‌زیر بزن ببین دوست پدرش چه بلایی سر دخترش میاره🥲 https://t.me/+trZnaCIxodgxYmY0

پسری روستایی که گیر #خانزاده روستا میوفته و هر شب باید به خانزاده سرویس بده خانزاده جلوی بقیه معشوقه هاش #تحقیرش میکنه🔞 خانزاده #کتکم می زد با هق هق خواستم فرار کنم که گیرم انداخت اون بی توجه بهم #سینه_هام رو‌ مک می زد #گاز محکمی از #لب_هام گرفت با گریه هلش دادم اما دستش رو توی باکسرم برد به #التم فشاری وارد کرد که ناله ی بلندی کردم لب هاش رو به #التم رسوند و واسه ام #سا*ک می زد #التش رو وارد #سوراخم کرد خواستم ناله ی کنم که #لب_هاش رو روی #لب_هام کوبید تند تند می بوسید نفس کم آورده بودم لب هام شبیه ماهی بار و بسته می شد اما صدای ازم خارج نمی شد سرم گیج می رفت...❌ https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0

پسری که عاشق #برادر_شوهرش میشه و یه شب...🔞 به چشم های وحشی و رنگیش زل زدم -برادرم #بس نبود حالا نوبته خودمه‼️ خودم پیش قدم شدم #یقه اش رو توی مشتم گرفتم و #لب_هام رو روی #لب_هاش قرار دادم جری #زبونش رو داخل #دهنم تاب داد با دو انگشتش #نیپلم رو فشار داد خیسی #لب هاش رو روی #نیپل هام حس کردم پشت هم #اسپنک های پی در پی روی #باسنم می کوبید هقی زدم که لوب دم #سوراخم رو انگشتش رو #واردم کرد که جیغی از درد کشیدم و...🔞 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0 https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0

تو اتاق پرو خواهر ناتنیشونو تنبیه میکنن😈🔞💦 #تـــ🔥ــقدیرتصـــ👅ــادفی #340 #پـــ❌ــارت‌واقـــ🍌ـــعی برم گردوند و #چسبوندم به دیوار که صدای رادین از #پشت در بلند شد:#لختش کن بیام تو.. ارمین #شلوارمو پایین کشید و #اسپنکی به باسنم زد که #ناله ای کردم..🔥🩸 د..داداشی..ت..#توروخدا نکن.. #شرتمو خشمگین پایین کشید و انگشتش رو رو #سوراخم گذاشتو #عصبی گفت:نکنم؟به بقیه که خوب #سرویس میدی..ماهم یکم #لذت ببریم چیزی ازت کم نمیشه..بیا تو رادین.. رادین که داخل شد ئترسیده نگاهشون کردم تفی روی #باسنم انداخت و #سوراخم رو #مالش داد..👅💦 رادین جلوم ایستاد و آلت #کلفتش رو دراوردو جلوی دهنم گرفت که با چندش رومو برگردوندم.. #صورتم رو راست کرد و با اخم گفت:#بخورش..ببینم اهو #اوه کردی مث سگ #میگامت..🤤🍆 ترسیده التش رو به دهن گرفتم که #انگشت #شصت ارمین به زور وارد سوراخ #ک.ونم شد..🍑🚫 https://t.me/+VKnLC8W3hU2I3Qev https://t.me/+VKnLC8W3hU2I3Qev اولین چنلی که رمان رو با فیلم نشون میده😱❌💄