جملاتی که با طلا باید نوشت

«یکی ازمفیدترین ڪانالهاے تلگرام» ڪانالے آرامش‌بخش با انرژے مثبت 🎼 آهنگ هاے شاد قدیمے و جدید دنبال کانال خوب میگردی بدو بیا، بیا اینجاااا   🐦‍🔥🐦‍🔥🐦‍🔥🐦‍🔥 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://t.me/joinchat/PCy-zEWJdJAFU2Jk 📣 تا فرصت هست عضو شو.‼️

📛روزی که به حکم صادق #خلخالی 145 افسر ارتش برکنار شدند 📛اختلاف #خلخالی و بنی صدر بر سر تخریب آرامگاه رضاشاه پهلوی 📛درگیری لفظی"حسن روحانی" با "#خلخالی" در مجلس اول 📛بازدید «#خلخالی» از معتادان دستگیر شده در اوایل انقلاب. 📛کشتن شاه به دست فرح به درخواست #خلخالی 📛حکم #خلخالی برای روسپی های قبل از انقلاب ✅تمام وقایع ناگفته تاریخ را در اینجا بخوانید👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJmZ1XNv2Mr_g6LlA

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_338 - این گذشته نیست که من رو از دردسر جدید می‌ترسونه، بلکه هم‌خون حروم‌زاده‌ته! بدون این‌که منتظر حرف چرت دیگر‌ی از جانب او باشم، عجله‌ای اتاق را ترک می‌کنم و لزومی هم در قفل مجدد آن ندارم. پله‌ها را پایین می‌دوم و بعد از دیدنِ چهره‌ی نحس‌اش از پشت آیفون، در را برایش باز می‌کنم و به انتطار‌ آمدن‌اش می‌مانم. پله‌های ساختمان اصلی را بالا می‌آید و به من که می‌رسد مکث می‌کند. و من لحظات کوتاهی را خیره‌ی او می‌مانم. خیره‌ی اویی که بیش‌تر از پیش گند کشیده است به باورها و اعتمادهایم! لب زیر دندان می‌فرستم و مردد می‌گویم: - خوش اومدی! نگاه خاصی به من می‌اندازد. زیرلبی با یک "ممنون" گفتن جوابم را می‌دهد و بعد هم از کنارم می‌گذرد و داخل خانه می‌رود. بوی عطرش مشمامم را پر می‌کند و قلقلکم می‌دهد به بازی‌گوشی دعوتش کنم! مقابل او قدم بر می‌دارم و در اتاق کارم را برایش باز می‌کنم. خودم را کنار می‌کشم و دعوتش می‌کنم داخل برود. نگاه نگران و کلافه‌اش را به اطراف می‌دهد و با کلافگی و نفس‌های نامنظم داخل می‌رود. خودم هم پشت سرش داخل می‌روم و هم‌زمان با این‌که پشت میز کارم می‌نشینم لب می‌زنم: - خوبی؟! زیرچشمی او را می‌پایم و گویا که حالش زیاد خوب نیست. استرس زیادی را متحمل می‌شود و من حق را به او می‌دهم. به گمانم مسئله‌ی بی‌خبری از رضا آن‌قدر اذیتش می‌کند که این بشود حال و روزش و من چه‌قدر از زجرکش کردن این آدم‌های خیره‌سر لذت می‌برم را فقط خودِ خدا می‌داند. تکانی به سرش می‌دهد و لب می‌زند:

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_337 پشت میز آرایشی‌اش نشسته و سخت خیره‌ی خودش مانده است. حتی کوچک‌ترین نگاهی به من نمی‌دهد و انگار نه انگار که متوجه حضورم شده است. پیتزا و بطری آب را روی میزی که کنار تختش قرار دارد می‌گذارم و چشمم به غذای دست‌نخورده‌ی دیروزش می‌ماند. ابرو در هم می‌کشم و لب می‌زنم: - تلف شدنت دردی رو دوا می‌کنه؟! بدون این‌که نگاه از تصویر خودش در آینه بگیرد با صدای آرامی زمزمه می‌کند: - می‌خوام برم. می‌خوام چند روزی رو نباشم تا شاید بتونم با این مسئله کنار بیام. به سمتم می‌چرخد و نگاهم خیره‌ی چشم‌های گود افتاده و پوست خشک‌شده‌اش می‌ماند. او نیز بی‌تفاوت به من و دلِ نگرانم، دست‌هایش را کنار سرش نگه می‌دارد و هم‌زمان با تکان‌تکان دادن‌شان با عجز می‌نالد: - شاید، شاید، شاید! تکیه‌ام را به کمد دیواری کنارش می‌دهم و لب می‌زنم: - نمی‌خوام اشتباه چند روز پیشم رو دوباره تکرار کنم و دوباره درگیر یه دردسر جدید باشم! میان بغض و اشک می‌خندد. به من و ریش نداشته‌ام می‌خندد و با صدای آرامی لب می‌زند: - دردسر جدید؟ چیز دیگه‌ایی هم هست که من ازش خبر نداشته باشم و دونستن من باعث یه دردسر بشه برات؟! با بلند شدن صدای آیفون تکیه‌ام را از کمد می‌گیرم و بی‌تعارف با او لب می‌زنم:

#آشپزی هویج پلو هویج ۵عدد پیاز ۳عدد سینه مرغ یک عدد زرشک نصف لیوان زعفران به مقادیر زیاد برنج آبکش شده۴پیمانه کره ادویه جان(نمک،زردچوبه،پودر سیر،پودر پیاز،پولبیبر) طرز تهیه: مطابق فیلم پیش برید در آخر روی برنج نصف فنجان آب یکم روغن و زعفرون بدید و نیم ساعت دم بزارید. @jomalatenabvziba 🌹🍃

میدونی کجا خُرد میشی؟ اونجایی که آدما کاری باهات میکنن که از سادگیت خجالت بکشی.. یادش بخیر یه روزایی سادگی بهترین رنگ دُنیا بود ولی امروز... سادگی بزرگترین خطای آدم هاست! @jomalatenabvziba 🌹🍃

🌹🍃 در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل. پس از مدتی به امیر کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم. از آن زمان هرکسی که حرف چرت و پرت و بی ربط میزند میگویند حرفای بند تنبونی میزنه #ریشه_ضرب_المثل @jomalatenabvziba 🌹🍃

حوصله پختن کیک توی ماکروفر و نداری؟ بیا اینجا کلی دستور پخت کیک بدون فر و همزن گذاشته🎂 https://t.me/+UOIZ5wMY3kAxYTlk https://t.me/+UOIZ5wMY3kAxYTlk