(قسمت اول)
«فلسفهی پراکسیسم دیالکتیک استعلائی»
شاهپور شهبازی
مقدمه: پرسش بنیادین «فلسفهی پراکسیسم دیالکتیک استعلائی» معطوف به هستیشناسی است و از این منظر تاریخ فلسفه و دیدگاه فیلسوفان مهم را بررسی و نقد میکند اما نقطهی عزیمت آن بازتاب دغدغههای تجریدی فلسفه نیست بلکه آینهی تجارب متناقض و متضاد است که شامل من و نسل آرمانگرای رویاپرداز ما میشود.
همهچیز با صاعقهی غولآسای انقلاب 57 کلید خورد. نسل ما از خواب و خیال معصومانهی نوجوانی بیدار و اودیسهی سرگردانی و حیرانی آغاز شد.
تاثیر انقلاب 57 مشابه تاثیر نوشتههای «هیوم» بر «کانت» که او را از خواب دیرینهی دگماتیسم بیدار کرد، نسل ما را با جهانی از بیداری پرسشها و مسئولیتها مواجه کرد. کتابخوانی و خیابانگردی در شهرِ پراشوب انقلاب آغاز شد.
نسلی که در انقلاب 57 از خلوت خانهها و کوچههای خیالِ معصومانه به ازدحامِ پرهیاهوی خیابانهای تاریخ امده بود، دوباره به خانه بازنگشت. سفر در راههای ناهموار ناشناخته با بیپروائی مشقتبار آغاز شدهبود. در تاریکی تحملناپذیرِ نادانی با شوری مهارنشدنی و جهانی سرشار از پرسش، بدون اینکه اشتیاقی عافیتجویانه به کنج خلوت برجعاج داشته باشد، میبایستی کورمال کورمال پاسخهایش را در دهلیزهای پر پیچوخم خیابانهای انقلاب جستجو و پیدا کند.
با جان پر از اشتیاق و تردید و پرسش، و لبالب از امید و اعتماد بیوقفه خواند تا بیاموزد و عمل کند. اولین دفترهای یادداشت از کتابهای خواندهشده در این دوران تقریر شد.
انقلاب پیروز شد اما هنوز اندک صباحی از جذبهی کهربائی پیروزی نگذشته بود که کابوس جمعی آغاز شد. قمِِ سالوس با خدعه و ریا تهران را فتح کرد و سپس نهنگ خوشباور ایران را چون طعمهای لذیذ به قلاب انداخت و شیرهی زیباترین عناصر تاریخ و فرهنگش را حریصانه تا انتها مکید. عصر ظلمت بیوقفه بهپیش میتاخت و تاریکترین ارواح چون مرغ سقا دهان گشوده بودند و میبلعیدند ماهیان مشتاق دریا را.
با اغاز جنگ ایران و عراق کتابخانهی کوچک و اولین دستنوشتهها که مواجههی اولین برخوردهای ذهن پرسشگر با جهان بود، در اولین بمب باران عراق که شهر و خانهی ما را هدف قرار داد از بین رفت.
بار دوم هراس از دستگیری و زندان باقیماندهی کتابها و یادداشتها را شبانه در کنج خلوتی با آه و درد با دستان خود به لهیب آتش سپردیم و از خانه و شهر فراری شدیم.
سومین بار غارت دستنوشتههای شوق و کتابهای بیداری در دستگیری و تبعید به زندان توسط تازیانهی مفتشهای جهل پاره پاره و از بین رفتند.
چندسال زندان نیز چندینبار یادداشت از کتابها و دستنوشتهها از هراس کشف داناییهای ممنوع اندک در بازدید نگهبانان جهلِ بدون قلبِ در چاه توالت حرام شدند.
پس از آزادی از زندان عطش خواندن و یاداشتها ادامه یافت که به ناچاری تبعید به خارج از کشور، پشتسر سوختند و از بین رفتند.
سالهای تبعید و غربت به تحصیل و یادگیری گذشت و یاداشتها و کتابها با بازگشت مجدد به ایران چند باره تنها ماندند و از دست رفتند.
سالهای اقامت مجدد در ایران با تدریس و دانشگاه و یاداشتها و کتابهای بسیار به بهای شنیدن اندکِ صدای «در میان دیوارها» به ناچاری غربت و تبعید مجدد انجامید. کتابها و یاداشتها پشتسر یتیم ماندند و جوانمرگ شدند.
و اکنون پس از گذشت حدیث مکرر به غارترفتن کتابها و یادداشتها در تمام این سالهای دربدری و سرگردانی و دوران پرشتاب دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی... و به میانجی این تجربهی زیستِ مشترکِ گسستها، جداییها، شکستها، ناکامیها در چرخش مکرر و مداوم روزگار هنوز اما دریای پرسشها و دغدغهها طوفانیست و بیقرار جانسختی میکنند.
هستی چیست؟ هستنده کیست؟ چگونه هستی از هستنده، هیولای بیرحم «خمینی» و «لاجوردی» میسازد؟ چگونه هستی از هستنده، فرشتهی معصوم «ژینا» و «نیکا» میافریند؟ چگونه هستنده، هست میشود؟ مجبور میشود؟ انتخاب میکند؟ درست عمل میکند؟ درست و غلط چیست؟ هستنده از کجا بداند انچه را انجام میدهد درست انتخاب کرده است؟ چهکسی داوری میکند؟ داور براساس چه معیاری حکم میدهد؟ داوری چیست؟ و...
کتاب «فلسفهی پراکسیسم دیالکتیک استعلائی» از جوهر این دریای بیقرار و
خاکستر سالهای آتش و دوزخ تحریر شدهاست. (ادامه در پستهای بعد)
هرگونه بازپخش و استفاده از متنها تنها مستقیما از طریق این کانال و با ذکر منبع مجاز میباشد.
#شاهپور_شهبازی. (جمعه 18 خرداد. 1403)
@shahpour_shahbazi
http://t.me/shahpour_shahbazi