مژگان کلهر درباره شکلگیری بخش مجله در مجله در سروش نوجوان میگوید: این بخش ه پیشنهاد آقای عموزاده خلیلی پا گرفت. من از اعضای ثابت سروش نوجوان بودم، آقای خلیلی پیشنهاد دادند که بخشی از مجله در اختیار نوشتههای خود بچه ها قرار بگیرد و من و آتوسا صالحی سردبیرهای این بخش شدیم. یادم هست که در آن زمان، برخی هنوز به ما اعتماد نداشتند و مطمئن نبودند که بتوانیم کار را درست پیش ببریم، ولی در کنار آقای امین پور و آقای خلیلی وآقای بیوک ملکی، ما موفق شدیم به خوبی نوجوانها رو به نوشتن علاقمند کنیم. مجله در مجله مدتی بعد جایزه شورای کتاب رو هم از آن خود کرد.
کلهر درباره آشنایی و همکاری با سروش نوجوان این طور تعریف میکند که مثل خیلی از نوجوانان او هم از طریق مسابقه خبرنگاری سروش نوجوان در سال 1368 با این نشریه آشنا شد. گزارشی برای مسابقه فرستاده بود که مورد توجه قرار گرفت و منتشر شد. بعدها سردبیران سروش نوجوان تمام نوجوانانی که مطالبشان خوب بود را دعوت کرد و برایشان جلساتی ترتیب داد و به آنها کارت خبرنگار افتخاری داد تا بتوانند استعدادهایشان را شکوفا کنند.
این بانوی نویسنده درباره آن روزها و همکاری با سروش نوجوان میگوید: ما در جلسات سردبیران سروش نوجوان حضور داشتیم. آقای امینپور و دیگران ما را راهنمایی میکردند و برایمان دورههای آشنایی با نویسندگان برزگ دنبا را ترتیب میدادند و همین طور فرصتی فراهم میکردند که نوجوانان هم با ادبیات ایران و جهان آشنا شوند، دید بازتری به جهان داشته باشند و پله پله بالا بروند.
مژگان کلهر درباره قیصر امینپور و حضورش در سروش نوجوان میگوید: خیلی دقیق یادم نمیآید اولین بار کی و کجا با آقای امینپور آشنا شدم چون سالهای زیادی با او همکار بودم. فقط میدانم که اوایل هیچ شناختی از سردبیران سروش نوجوان نداشتم، ما آثارمان را میخواندیک و آنها نظراتشان را مطرح میکردند. برایمان این مهم بود که کارمان مورد تایید ایشان باشد. بعدها که عضو ثابت سروش نوجوان شدم بیشتر آقای امینپور را شناختم. روال بر این بود که مطالب مجله را هر سه سردبیر میخواندند و آقای امینپور بسیار سختگیر بودند. با دقت مطالب را بررسی میکردند و با خودکار هر جایی که ایراد داشت را علامت میزدند، ویرایش میکردند و در حاشیه مطالب توضیحاتی برای ما مینوشتند.
او درباره همکاری قیصر امینپور با دو سردبیر نوجوان در یکی از بخشهای این مجله توضیح میدهد: آقای امینپور اولش موافق نبودند که کار به ما تازه کارها سپرده بشود. آن وقتها افراد باتجربهتر از ما هم بودند که بشود کار را به آنها سپرد. خواست آقای عموزاده خلیلی بود که ما نوجوانها مسئولیت بخش مربوط به انتشارا آثار نوجوانان را برعهده بگیریم. از آنجایی که من و آتوسا صالحی سالهای آخر دبیرستان را میگذراندیم از ما خواسته شد که سردبیری بخش مجله در مجله را برعهده بگیریم و توانستیم از عهده کار بر بیاییم. آقای امینپور وقتی تلاش و موفقیت ما را دیدند، با ما همراه شدند و بعد دیگر حتی یک لحظه ما را در این راه تنها نگذاشتند.
به اعتقاد کلهر، سروش نوجوان در زمان مناسبی تاسیس شد و جنبشی ایجاد کرد که خیلیها به دنبالش بودند. او میگوید: البته حضور سه سردبیر کاربلد، سردبیرهایی که هر کدام از قطبهای مهم ادبیات کودک و نوجوان بودند، باعث شد این مجله به کارخانه تولید نویسنده و شاعر و نقاش و سینماگر و خبرنگار و ادیب بدل شود.
مژگان کلهر یادآوری میکند که سردبیران سروش نوجوان روح هنرمندانهای به این مجله دمیده بودند که تاثیر زیادی بر چند نسل داشت و همه تلاششان را میکردند تا فارغ از موضوعات سیاسی، مذهبی، اجتماعی و هر مقوله جهتمندی، صرفا به ادبیات و هنر توجه کنند. او توضیح میدهد: آقای امینپور همیشه تاکید میکردند که سروش نوجوان یک مجله ادبی هنری است و این روی جلد مجله هم چاپ شده بود. ایشان میگفتند قرار است در این مجله نوجوانان با ادبیات و هنر آشنا شوند. همین حالا اگر مجلات دوره ایشان را ورق بزنید به آرشیوی از بهترینهای ادبیات و هنر در ایران و جهان دست پیدا میکنید که همیشه خواندنی و جذاب است.
برای مژگان کلهر ورق به ورق، صفحه به صفحه سروش نوجوان پر از خاطره است. شادی ها، غمها، اشکها و لبخندهایشان را در صفحات این مجله قدیمی به یاد میآورد و برای نمونه یکی از آنها را برایمان تعریف میکند: من و آتوسا صالحی برای مجله در مجله جشن تولد گرفتیم. الان که فکر میکنم، شاید کارمون بچگانه بود، چون ما در حال وهوای نوجوانی بودیم و در کنار کار کلی خوش میگذراندیم.. رفتیم تعداد زیادی بادکنک و یک کیک تولد و وسایل تزئین خریدیم و آمدیم، دفتر مجله را تزیین کردیم. بعد از آقای امینپور و آقای خلیلی و آقای ملکی و آقای مهرداد غفارزاده که مدیرداخلی مجله بودند، دعوت کردیم بیایند و با ما در جشن تولد مجله در مجله سهیم شوند.