cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

رضا منصوری

کانال شخصی رضا منصوری ارتباط با کانال از طریق @rmansouri_admin وبگاه www.rmansouri.ir Twitter: @rmansouri_ir

Більше
Рекламні дописи
3 911
Підписники
+124 години
-37 днів
-630 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

زمان و وقت– ۱۳ حرف آخر: تلنگر برای چرخش بینش انسان ایرانی ✍️ رضا منصوری جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ rmansouri.ir • حرف آخر: تلنگری تاریخ‌ساز لازم است تا ما ایرانیان دست از غلبهء سیاست بر رفتارها و کنش‌هامان برداریم. زندگی غُر و نق و مخالف‌خوانی نیست؛ به خودمان و علاقه‌مان و شکوفایی‌مان به بهترین شکل ممکن توجه کنیم. به معنای نوین حرفه‌ای باشیم. هر کاری را خوب و بی‌شلختگی انجام دهیم؛ آن‌گونه که با طبیعت ما سازگار باشد، شکوفا شویم. • دوران مدرن ایران- از عباس میرزا بگیرید تاکنون، متجددین ما، به‌ویژه روشنفکرلقبان ما و هر آن کس که با مظاهر نوین جامعه بشری آشنا شده [نک عشق غریبه‌ها: سرنوشت شش محصل ایرانی در انگلستانِ جین أستین، نایل گرین، نشر چشمه، تهران، ۱۳۹۹. جزییات چگونگی آشنایی ایرانیان با منش و طرز فکر در غرب.]، همه عیب را از حکمرانان دیده و خود را بی‌تقصیر دانسته‌اند؛ منتظر قهرمانی بوده‌اند که همه چیز را راست وریس کند. روشنفکر‌لقب از هر کنش سیاسی و از هر تصمیم سیاسی ایراد گرفته اگر منطبق بر ذهنیت طریقت‌مدارش نبوده. حکمرانان جمهوری اسلامی کنونی ما هم در بهترین شرایط مصداق همین کنش‌گران سیاسی اند؛ مطلقا طریقت‌مدار. حوزوین هم نشان دادند جز طریقت‌مداری حرفی برای مهارت‌های زندگی و شهروندی ندارند. تلنگری لازم است تا به‌خود آییم و بدانیم سربلندی جامعه، رفاه مردم، و البته آرامش خود ما در توجه به ‌توانایی خودمان و شکوفایی خودمان است. در بدترین شرایط اقتدارگرایی سیاسی، همواره روزنه‌هایی برای شکوفایی فردی هست اگر بخواهیم آن‌را دریابیم. انداختن تقصیر به‌ گردن حکمرانان بهانه‌ای است که ما را از اصل انسانیتِ انسان دور می‌کند؛ باعث می‌شود جوهرهء خود و توانایی‌ها‌مان را فراموش کنیم. نظر داشتن در هر مورد در طبیعت انسانی است، اما کنش‌گری در همه موردهای اجتماعی ناشی از شلختگی فکری است که باید یاد بگیریم از آن برحذر باشیم؛ این ویژگی‌ به‌وفور در میان متخصصان و دانشگاهیان و روشنفکر‌لقبان ما رایج است. • معنی این تلنگر این است‌که عقل سلیمِ رایج‌مان را ترابدیسیم به خردمندی نوعی دیگر. تنها در وضعیت‌های بسیار سخت اجتماعی یا تاریخی است که چنین ترادیسی محقق می‌شود. مگر ما در چنین شرایطی نیستیم؟ مگر ایران را با تاریخ چند هزارساله‌اش در خطر نمی‌بینیم؟ مگر فقر و فساد و بی‌اخلاقی رایج نشده، مگر خطر شکننده بودن قدرت سخت موجود را با پوست و استخوان حس نمی‌کنیم، و مگر گرگ‌های جهانیِ سابقه‌دار یا تازه‌به‌دوران‌رسیده در اطراف خود نمی‌بینیم؟ بحران و فشار بیش از این؟ وقت ترادیسی خردمندی ما به سوی عقل سلیم دیگری است؛ به سوی بهنجاری دیگر. اخلاق و قدرت و علم و اقتصاد را باید از نو تعریف کنیم. • از اقتصاد چیزی‌ نمی‌گویم که در تخصص‌ام نیست. اما بدیهی است که هم تجربهء تاریخی خود ما در دوران پیشامدرن وهم تجربه جهانی نشان داده اقتصاد و سرمایه‌گرایی و سرمایه‌داران در شرایط بحران چه نقش مثبتی می‌توانند بازی کنند. این تلنگر در آن‌ها هم لازم است. • اما علم. برخلاف نظر بیشتر همکارانم شرایط کنونی ایران را بهترین فرصت برای کنش‌گری خردمندانه دانشگاهی برای علم در ایران و زندگی علمی می‌دانم. دانشگاهی اگر مدعی تفکر و فرهیختگی است نمی تواند به‌ صرف مشکلات معیشتی یا بی توجهی حکمرانان به علم و خردمندی از خود شلختگی و بی‌منطقی نشان دهد. بر دانشگاهی و متخصص است که به‌جد الگو شود در خردمندی و حرفه‌گرایی و دوری از آماتوری در هرچیز از جمله تخصص‌اش. برحذر باد! • پس به‌خود تلنگری بزنیم، به‌در‌آییم از این رفتار سنتی عرفانی با پیچیده شدن در ذهنیتی بیگانه با واقعیت. عشق به انسانیت را در زمان فعال کنیم و در وقت متصلب نگهش نداریم. قدر زمان را بدانیم و از هر لحظهء آن در درک انسانیت و رفتن به سوی مشترکات و دوری از پافشاری بر اختلاف‌ها استفاده کنیم. رشد را در بیرون خود و در جامعه ببینیم نه در ذهن و ذهنیت بیگانه از واقعیتِ خود. • پس‌، با تلنگری برخود به‌خودآییم و در تلاش باشیم برای کمک به رشد هر مهارتی در زندگی، بر رفتار حرفه‌ای و دوری از شلختگی، و پافشاری برشکوفایی هرفرد متناسب با توانش.
Показати все...
زمان و وقت– ۱۲ ریشهء پرهزینه بودن روشن کردن موتور علم و اقتصاد ✍️ رضا منصوری جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ rmansouri.ir • از اقتصاد چیزی‌نمی‌گویم که در تخصص‌ام نیست. اما بدیهی است که می‌توانم هشدار بدهم هر حرفی مبتنی بر کتاب‌های درسی همان‌قدر ناکارامد است که علم و سیاست‌علمی به کتاب‌های درسی فروکاهیده شود. این یعنی غفلت از اصول بدیهی هر کار جدی مبتنی بر خِرَد و غفلت از پرسش‌هایی جدی از مبانیِ همهء علوم از جمله اقتصاد. • اما بازهم چند کلمه در باب علم که در کتاب‌هایم به‌تفصیل و با جزییات و مصداق‌های فراوان نوشته‌ام. مصداق‌ها را در دو جلد کتاب سندرم دوره نقل می‌یابید و مبانی را در سه کتاب دیگرم در باب علم. حالا می‌خواهم عبارتی دیگر نقل کنم که ریشهء جزمیت ذهن ما ایرانیان و مسلمانان را در درک مبانی علم مدرن نشان می‌دهد و نیز مشکل و پرهزینه بودن رفع آن‌را. • این عربی علم را دو گونه می‌داند: علم وَهَبی (منسوب به هرچیز بخشیده شده از جانب خدا) و علم کَسبی (علم موهوب است یا مکتسب)(محیی‌الدین ابن‌عربی، فصوص‌الحکم، ص ۹۲.). البته او جداگانه از دانشِ اسرار هم صحبت می‌کند (همان ص ۱۰۸.). قبلا هم که نوشتم ابن عریی عالَم انسانی را به مخروطی شبیه می‌داند که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط انسان‌های حیوانی …اند. انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخن‌گوی اوست» (همان ص ۱۰۸). • آنچه ابن عربی علم می‌داند، همان طور که به‌تفصیل در نوشته‌هایم تفکیک کرده‌ام این روزها شاید بشود آن‌را نوعی معرفت ذهنی نامید ولی نه نه علم و نه دانشِ علمی. آنچه در سیاست‌گذاری علم و نیز در بحث پیرامون علم در ایران باید توجه داشته‌باشیم این است که ذهن ما ایرانیان آمیخته به این مفهوم است و حتی اگر متخصص در علوم و مهندسی نوین هم باشیم باز هم در ذهن خودمان ترکیب واژگانی مرتبط با علم را به این نوع علم ابن‌عربیایی فرو می‌کاهیم و در جاه طبیعت درمی‌غلطیم. این را از روی تجربهء پنجاه ساله در سطوح مختلف علمی و سیاست‌گذاری و کارهای اجرایی با قاطعیت می‌گویم. واقعیتی که متخصصان بومی خودمان بزحمت می‌توانند خود را از آن بربکنند. علت نقّالی ما در دانشِ علمی نیز همین درغلطیدگی است که هنوز فشارهای ناشی از جهل بسیار لازم است تا توان تفکیک فراهم شود. • بحران‌ها همواره بهترین فرصت برای به‌ثمر رساندن رخ‌دادهای نوآورانه است. از جمله، همان‌طور که سال گدشته نوشتم، در این وضعیت آشفته‌ای که وزارت عتف و آموزش پزشکی در بحران بی‌عملی یا بدعملی هستند، فرصت خوبی فراهم شده برای کنشی نوآورانه در علم کشور اگر عزم کاقی داشته باشیم. متاسفانه، به‌نظر می‌رسد دانشگاه‌ها آن‌چنان در لختی ناشی از نقّالی دانشِ علمی گرفتار اند که امید استفاده از بحران برای تبدیل آن به‌ فرصت نمی‌رود.
Показати все...
زمان و وقت– ۱۱ ملت، ثروت، و علم ✍️ رضا منصوری جمعه ۱۱ خرداد ۱۴۰۳ rmansouri.ir • در دورانی به‌سر می‌بریم که از حکمرانان انتظار نمی‌رود نقشی در توسعهء علمی و ایجاد ثروت در جامعه داشته باشند؛ اگر هم باشد کمینال است و ملت باید نقش اصلی را تا مدت‌ها به‌عهده بگیرد. در مورد قدرت- دست کم قدرت سخت- حکمرانی نقش مثبتی در حد مقدورات پذیرفته و در آن کوشا است. پس، از سه موتور یا محرک برای پویا شدن جامعه، به‌منظور ایجاد دینامیک و درک زمان، یعنی دوری از ابن‌وقت بودن و ذهنیت سیطرهء خزیدن به درون در معنای عرفانی‌اش، حاکمان ما تنها توان اندیشیدن به قدرت از خود نشان داده‌اند، آن‌هم تنها به قدرت سخت. از قدرت نرم داخلی هم غفلت شده چون سازگاری چندانی با تصلب طریقتی که بر ذهنیت آن‌ها حاکم است ندارد. تکلیف دو موتور دیگر، اقتصاد و علم، چه؟ بدون توجه به مؤلفهء اقتصاد و علم و درهم‌تنیدگی‌شان‌ امکان شکوفایی فراهم نمی‌شود. تازه، قدرت نرم هم به‌ضمن با فعال‌شدن نقش ملت در علم و ثروت فراهم می‌شود و کمک می‌کند به فعال شدن چرخهء قدرت برای آرامش مردم و کشور. • در این وضعیتِ حکمرانی، نقش ملت و گروه‌های مدنی مرتبط با اقتصاد و علم بسیار اساسی است. کنش‌گران مدنی هم در هر حیطه‌ای نقش مهمی در رفع هرگونه بحران ناشی از جهل و غفلت حکمرانی دارند. این وضعیت و لزوم درک دقیق آن تا دهه‌ها کمابیش پایدار است. غفلت از آن به‌معنی سپردن سرنوشت ایران به باد حوادث داخل و خارج است. نتیجهء آن هم تخریب بیش از پیش طبیعت و خلقیات ایرانیان است. • ملت، با درنظر گفتن محیط ناسازگار با رشد اقتصادی و توسعهء علم، چه کند؟ چه کند که این دو موتور در ایران روشن شود؟ آموزه‌های کتابی، که معمولا نتیجهء تحقیقات اقتصادی یا سیاست‌گذاری علمی در کشورهای صنعتی است، چندان کمک نمی‌کند چون معمولا مبنای آن پیش‌فرض مسئولیت‌پذیری حکمرانی در این امور است؛ امری که در شرایط کنونی ایران ما غایب است، یا بهتر است غیبت آن فرض شود. پس، بر ما است که دانش لازم برای حاکمیت ملت در روشن کردن موتور اقتصاد و علم را ابداع کنیم. چه کنیم که اقتصاد در وضعیتی که قیدهای حکمرانی مانع است رشد کند؟ چه کنیم که علم و سیاست‌های علمی شکوفا شود در وضعیتی که نهادهای حکمرانی درصدد خورد کردن ساختارهای نوپروردهء آن‌است؟ یافتن پاسخِ این پرسش‌ها با خودمان است و وظیفهء متخصصان باتجربه‌ای که توانا باشند در تفکر خلاق و نه نقّال.
Показати все...
زمان و وقت– ۱۰ با چه موتوری ✍️ رضا منصوری جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳ rmansouri.ir هر که‌را عشق است و سودا روز شد • با چه موتوری؟ جامعه نیاز به موتوری درونی دارد تا پویا بماند و در چاه طبیعت غوطه‌ور نشود، یا از آن به‌در آید. چگونه ایران را از انحطاط تاریخی و از رکود به‌در‌آوریم و موتوری به‌منظور پویایی درونزاد و شکوفایی فرد و جامعه روشن کنیم؟ • سه چیز انسان را پویا می‌کند، به‌جامعه دینامیک می‌دهد، و مانع رکود و انحطاط می‌شود: قدرت، ثروت، و علم (به معنی رفع کنجکاوی). هیچ‌کدام ارزش مطلق- بد یا خوب- ندارد. هر سه انگیزشی بالقوه است و نبودش به رکود می‌انجامد و انحطاط. و می‌دانیم هر یک نیز می‌تواند منجر به شرّ، نفی انسانیت، و تخریب طبیعت شود. آنچه ارزش است، و برای مهار این سه لازم، همان عشق مطلق است که گفتم- و همان منشی که به ایرانی اهلیت می‌دهد و او را از فرهنگ کولوسئومی مترادف با قدرت مطلق و نفی انسانیت جدا می‌کند. آنچه این روزها شاهدش هستیم مصداق این قدرت مطلق برای کمک به افزایش ثروت، و نیز علم مطلق برای افزایش قدرت و سرمایه، و همه این‌ها درچارچوب ارزشی که سرمایه‌گراییِ مطلق است- حتی به قیمت نفی انسانیت و طبیعت: قدرت و ثروتِ بی‌مهارْ همراه با انقیاد علم در رفع هر محدودیتی برای قدرت و ثروت. این ضد ارزشِ رایج در قدرت سیطره‌مند جهانی در طریقت ما نیست. • علاقه به دینامیک برای پویا شدن جامعه، و آفرینش وقت در برابر درغلتیدن در وقت، کافی نیست. دیدیم چگونه امر قدسی متمایل به اَزمانیت است و در عمل از آن رخوت برمی‌آید و انحطاط، مگر در شرایط خاص تاریخی؛ نمونه صدر اسلام است و مفهوم حوزه: «حوزه» به معنی سرزمین اسلام و دفاع از آن واجب. در هر حال، این کنشِ دیگران است که واکنشِ طرف‌داران امر قدسی را در پی دارد. واکنشْ همواره قدمی عقب‌تر از کنشی است که بر مبنای موتوری است که ذاتی فرد یا جامعه باشد. می‌ماند موتوری که متناظر باشد با فطرت انسان و جامعه همراه با ارزش برای انسان و انسانیت و طبیعت، یعنی جامعه و هر آنچه در خارج آن است- درافزایی مطلق! • جمع انسان‌ها تنها در صورت برهم‌کنش افراد است که به جامعه تبدیل می‌شود. حاکم شدن هر طریقتی- به غیر از آنچه بشود توافق جمعی‌اش نامید منجر به کلوخه‌ای‌شدن جامعه می‌شود: گروههایی تکاتک وابسته به طریقت‌های گوناگون، بی‌تعامل و حتی در نزاع دايم، که مانع ایجاد جامعه‌ای پویا می‌شود. • پس دوری کنیم از حاکمیت هر طریقتی واحد، در صورت لازم تلاش کنیم بر نرم‌کردن «کلوخه‌های» جمعی قطبیده در جامعه. تکیه‌کنیم بر ارزش ذاتی جامعه- نوع‌دوستی و عشق مطلق مرتبط با اهلیت ایرانی خودمان.
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
رویداد رشدیه، گپ و گفت پیرامون حیات در کیهان دکتر سهراب راهوار پنج‌شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸ تهران، پاسداران، خیابان ناطق نوری (زمرد)، روبه‌روی دشتستان پنجم، طبقه بالای فروشگاه سپه، فرهنگان پاسداران تلفن هماهنگی: ۲۶۷۱۳۸۹۸-۰۲۱
Показати все...
زمان و وقت– ۹ تلنگر برای خروج از چاه طبیعت و عروج به اوج توان خداگونه ✍️ رضا منصوری جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ rmansouri.ir • چگونه؟ چگونه از چنگال انحطاط در غلبهء وقت به‌در آییم؟ چگونه از مفهوم زمان، و تأثیر آن در برنامه‌ریزی برای جامعه و برای کشور، در سمت تحقق آرزو‌ها و رفاه و سلامتِ نفس مردم استفاده کنیم؟ چگونه پویایی، یا دقیق‌تر دینامیک، را وارد حیات اجتماعی بکنیم؟ • جامعه، که سامانهء پیچیده‌ای است، قوانین دینامیکی خاص خودش را دارد- متفاوت از ارزش‌ها و ایده‌ها و ویژگی‌های فردی. لازم است تجربهء چند هزارسالهء خودمان را در یک تحول دینامیکی ببینیم و نه همچون مجموعه‌ای از «وقت»‌ها؛ تقطیع شده در دوره‌های اجتماعی یا حکمرانی و «وقتِ» متناظر با آن. مفهوم وقت بیان حالت پایا (steady state) در اجتماع است که با ایستا فرق دارد. چرخش بینشی لازم است تا از مفهوم پایای وقت به مفهوم دینامکی زمان برسیم. این چرخش بینش تلنگری است بر ما تا از چاه طبیعت به‌در آییم و طبیعت را با نسخهء «عشق پویا به انسان و طبیعت» مهار کنیم- قوه‌هایش را به‌فعل دراوریم: خداگونگی یعنی همین. ایران تجربهء تاریخی کافی برای این تلنگر [نک تلنگر، ریچارد تیلر و سان‌استاین، ترجمه آرش طهماسبی، انتشارات دنیای اقصاد، ۱۳۹۸. و نیز کتابم عبور از سندرم دورهء نقل، وبگاه شخصی، فصل ۶، اَزمانیت و امر قدسی] دارد. • ابن عربی عالَم انسانی- بخوانید جامعه- را به مخروطی شبیه دانسته که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط «انسان‌های حیوانی»اند: انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخن‌گوی اوست. این تفکر هنوز ذهن ما ایرانیان چنان تنیده و به شکل «عقل سلیم» رایج درامده که حتی دوراندیشانی که به تفکر در ایران و آینده‌اش می‌نگرند آن را بسیار بدیهی می‌دانند [نک سید محمد بهشتی و همکاران، ایران کجا است و ایرانی کیست، انتشارات روزنه، تهران، ۱۴۰۰. صص۳۱۴-۳۲۰] و هر نتیجه‌گیری برای ایران گذشته و آینده‌اش را در این قالب می‌بینند. این تفکر در شناخت امروز ما از سامانه‌های پیچیده مترادف با «مدرسگی» است [نک کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران، انتشارات دیبایه، تهران، ۱۴۰۰، ص ۷۷ (schooling)]. در این روال هیچ پدیدهء برامده‌ای رخ نمی دهد. «جامعه» به‌معنای امروزین‌اش شکل نمی‌گیرد. اقتصاد- از هر نوع سرمایه‌گرایی‌اش (کاپیتالیستی‌اش) یا سوسیالیستی‌اش برنمی‌آید. قدرت محدود می‌ماند، دست دوم می‌ماند، توان رشد ندارد، و بی دینامیک است- حتی اگر دشمن دايم داشته باشد. از سعادت انسانی خبری نیست مگر برای معدودی انسان متعبد بهشت‌خواه و راضی به بهشتی‌شدن حتی به‌قیمت جهنمی‌شدن بقیهء انسان‌ها. این خلاف هر خرد اسنان‌دوست و طبیعت‌دوستی است. و تجربهء ایران و جهان هم نشان می‌دهد این تفکر نه تنها اَزمان است [نک مقالهء اَزمانیت، پانوشت ۱.] که از آن فساد برمی‌خیزد و فقر و انحطاط. مفهوم ایران‌شهری هم که این روزها باب شده این تفکر را در دل خود دارد. ایران باید از این تفکر منسوخ به‌در آید تا راه سعادت را بپیماید و در دنیای جدید و ساخت آینده‌اش نقشی تلطیف‌گر و خشونت‌پرهیز به‌عهده بگیرد. تلنگر احتیاج داریم. با چه موتوری؟
Показати все...
زمان و وقت– ۸ عبور از دوران استفراغ جهل و ملکات ردّیه ✍️ رضا منصوری جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ rmansouri.ir روشن روانِ عاشقْ از تیره شب ننالد داند که روز گردد روزی شب شبانان • وقتِ خیزش به‌درون و انزوا سپری شده؛ وقتِ عبور از «وقت» است. وقت کنش در اجتماع است. وقت تحرک و پویایی در اجتماع است. وقت خیزش برای شکوفایی هر فرد است در جهتی که مایل است و در جهتی که توانش را دارد- با قیدهای مدنی مورد توافق جمع. نخواهیم و نگذاریم وقت بر ما غلبه کند. سنت عرفانیِ رفتن به درون را وارون کنیم. به بیرون بجهیم و به طبیعت و جامعه و مدنیت و آینده بپردازیم. • گذشت ترس از سلجوق و شیخ‌الاسلام‌ها و تکفیرهایش. گذشت دوران عقلای مجانین. گذشت دوران ایلغار مغول و تاتار. گذشت دوران استبداد. گذشت دوران حاکم و رعیت. دوران روشنفکرمآبی هم گذشت. دوران تکیه بر غیر و مظاهر دیگری هم گذشت. دوران نقّالی و تکیه بر خرد و فکر دیگری را هم پشت سرخواهیم گذاشت. دوران سلجوقیان صغیر کنونی هم می‌گذرد. • در میانهء دوران استفراغ ملکات ردیهء اسلام‌لقبان حال و گذشتهء تاریخ‌مان هستیم. در میانهء آخرین تلاش گیرگردکان در سنت طریقت‌اندری سلجوقیانی هستیم. و هنوز درگیر متجددلقبانی که درکی از انسانیت مدرن و ملکات فاضلهء انسان ایرانی ندارند و به انحراف دویست ساله در نقالی ادامه می‌دهند. بی‌توجه‌اند به جوهرهء این گفتار شمس که «نقالی بگذار و نقادی بیار»؛ البته نه به‌سبک عرفامان درون‌ریز بلکه به‌لزوم انسان امروزی برون‌ریز. • عبور کنیم از انزوای عرفانی. عبور کنیم از درونی کردن خلاقیت و تبدیل آن به توهم فردی. عبور کنیم از نقالی سروده‌های دیگران. عبور کنیم از «ابن وقت» بودن. عبور کنیم از دوران ایران‌شهری و دو بال شمشیر و شریعت بر سر مردم داشتن. عبور کنیم از نقل فردوسی از جمشید که «مَنم گفت با فرّهء ایزدی هَمَم شهریاری هَمَم موبدی». • دورانْ دورانِ جهش به «بیرون» از خود اما به «درون» جامعه و مدنیت است. دوران تعامل‌های اجتماعی و مدنی و جهانی است. دوران تبدیل عشق عرفانی به عشق پویا و دینامیکِ عشقِ به انسان و انسانیت و طبیعت، عشق مطلق که سال‌ها پیش در کتابم ایران ۱۴۲۷ نوشتم [۱]. این تنها راهی است که انسان را خداگونه می‌کند. توانایی انسان مدنی- با شکوفایی در میان جمع و اجتماع- در این جهت بی‌انتها است و حدی برایش نباید تصور کرد. تنها این انسان مدنیِ پویا است که ارزش سجدهء ملائک دارد نه انسان منزوی افتاده در چاه طبیعت و مغلوب «وقت». • ابن وقت نباشیم- برخلاف گفتهء مولانا. وقتِ آن است که آفرینندهء وقت باشیم. خدای وقت باشیم. غالب بر وقت باشیم و نگذاریم وقت بر ما غلبه کند. گذشت دوران عقلای مجانین. خردمند وقت‌آفرین باشیم و پویا، نه چسبیده در وقت. عبور کنیم از این گفتهء مولانا که «صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق». از قضا، باید که از فردا بگوییم! باید که از غوطه‌وری به‌درون فراتر رویم و عشق صوفیانه را همراه کنیم با «تحلیل»، با نگرش به آینده، برای خلق وقتی جدید، خلقی خداگونه. این است شرط عشق پویا: گفتن از آینده و خلق وقت در میان جامعه، نه ابن وقت! ۱. ایران من۱، ایران ۱۴۲۷، انتشارات دیبایه، ص۲۱۳، تهران، ۱۴۰۰.
Показати все...
زمان و وقت– ۷ چه سخت است تغییر بینش: پس از دو انقلاب - ۲ ✍️ رضا منصوری جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ rmansouri.ir • واژهء انقلابی و انقلابی‌گری حالا تداعی برون‌ریزی زشت‌ترین رفتارهایی را می‌کند که در عرف عرفانی و مذهبی ما طرد ‌شده؛ اما حالا شده سکهء روز مثلاانقلابی‌ها. این پدیده را باید نوعی استفراغ ناشی از دل‌درد تاریخی خودمان بدانیم. لابد پیامدی منتظر اما نامنظور از انقلاب اسلامی. پیامد نامنظور دیگر هم نابودی روزافزون و تاریخ‌ساز مشروعیت حوزهء علمیه و روحانیت در میان مردم است؛ مشروعیت‌زدایی از شرع و نه الزاما اعتقاد مذهبی. • این واگشت به ملکات ردیه و مَنِش نادینامیک، در نبود ذهنیتی پذیرفته شده متناسب با درک زمان و دینامیک در اجتماع، طبیعی است- همین است که آن را از نوع پیامدی منتظر در جامعه می‌دانم. تحولات مشابه در اروپا مثال بارزی از پیچیدگی و سختی تغییر ذهنیت در جامعهء انسانی است- اوج آن را باید در جامعه‌ای دانست که در آن انسان‌ها دینامیک را درک کرده‌اند و به‌شدت در مقابل نطام‌های سلسله مراتبی قدرت و نظام‌های مطلقه ایستادند تا نقش کل جامعه در برهم‌کنش‌شان متجلی شود. این رخ‌دادْ نهایتِ فرایندی است که بیش از نیم هزاره طول کشید در پیامد جنگ‌های صلیبی. بیش از یک میلیون سوزانده شدند به جرم این‌که شیطان در جسم‌شان حلول کرده. چه بدعت‌گذارانی که زنده در آتش سوزانده شدند- نمونهء آن سوزاندن هشت نفر بدعت‌گذار در پاریس در حضور اسقف اعظم و رئیس دانشگاه پاریس و بزرگان دیگر در سال ۵۸۹/۱۲۱۰- همزمان با تولد سعدی و هنگام افول سلجوقیان و برامدن خوارزم‌شاهیان در ایران؛ ما هم حلاج داشتیم (قرن سوم/نهم) اما مرتبهء بزرگی کمیت را مقایسه کنید با میلیون‌ها نفر در اروپا. این وحشی‌گری‌ها از جنس همان مَنِشی است که در کولوسئوم می‌بینیم و در هولوکاؤست و حالا هم در غزه: همان که نظریه‌پردازی شده و زیبا بسته‌بندی‌شده در مفهوم «اختیارگرایی» (لیبرتاریانیزم) و «ملکهء پست» (vile maxim) به معنی «همه چیز برای ما و هیچ برای دیگری». • انتظار این‌که با یک کلمهء مردم‌سالاری بشود این تحولات را درک کرد اشتباه است. خواهیم افتاد در چاه ملکهء پست و اختیار‌گرایی و بی‌اخلاقی (سطح) بالاها (higher immorality) که تجلی آن پوشاندن جنایت و نسل کشی انسان‌ها در غزه تحت نام مردم‌سالاری است. پس، انتظارمان از زدایش مفهوم وقت و پذیرش دینامیک در اجتماع و تأکید بر شکوفایی فرد در جامعه را متناسب کنیم با توان تغییر ذهنیت انسان‌ها [۱]- و نه فرورفتن به درون؛ هرگاه هم توانی فراهم شد، دست بالاتر از امکان بزنیم. 1. نک نتجه تحقیق جدید را که چگونه منش فکری انسان‌ها وابسته به شبکه‌های نورونی است: Gene expression networks regulated by human personality, Nature, Mol Psychiatry, ISSN 1476-5578. به نقل از هادی صمدی، چگونه می‌توانیم خود را به‌نحوی بنیادی تغییر دهیم: @evophilosophy
Показати все...
00:40
Відео недоступнеДивитись в Telegram
برنامه سپنج، قسمت ۸ گفتگوی علی درستکار و رضا منصوری https://www.filimo.com/m/145429/سپنج
Показати все...
mansouri.mp45.44 MB
زمان و وقت– ۶ چه سخت است تغییر بینش: پس از دو انقلاب ✍️ رضا منصوری جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ rmansouri.ir کاین کارهای مشکل افتد به‌کاردانان • پس از آشنایی با غرب، و دیدن تغییر در انسان‌هایی دیگری که پس از جنگ‌های صلیبی در نهایت بر «وقت» غلبه کردند و زمان و دینامیک درشان نهادینه‌شد، باید به راه می‌افتادیم برای تحول در ذهن و در جامعه. اول، سقف شیشه‌ای رکود و انحطاطِ ناشی از پذیرشِ امر قدسیِ اَزمان همراه با شک در غالب بودن «وقت» بر سرنوشت انسان تَرَک برداشت- تا بریزد یا ترمیم شود و برسد به تحول و ترادیسی. به‌ناگاه و ناآگاهانه طغیانی شروع شد با دستاورد مشروطه کردن سلطنت. انقلاب مشروطه در مرداد ۱۲۸۵ با امضای مظفرالدین شاه اولین تَرَک در خروج ایران از انحطاط پساسلجوقیانی بود؛ همراه با آن تغییرات ذهنی در انسان ایرانی و در فرهنگ ما، در درک زمان و خروج از غلبهء وقت به‌راه‌افتاد. نباید انتظار می‌داشتیم که این ترک منجر به ترادیسی کامل شود. راه درازی در پیش بود و هست. همین را دست کم نگیریم. • نیم قرن نوسازی ایران در دوران پهلوی هم نتوانست ذهنیت مردم را از انحطاط به‌در کند؛ تَرَک را عمیق‌تر کرد، و کنش‌ و واکنش‌ها را جدی‌تر. کمابیش همان استدلال‌های دورهء مشروطه با غلبهء جنبهء مذهبی در دفاع از مردم، هفتاد سال پس از امضای سند مشروطیت، منجر به انقلاب اسلامی شد- انقلابی همان‌قدر جدی که مشروطه بود. در این انقلاب سلطنت برچیده شد اما ذهنیت اَزمان قدسی، با تکیه بر غلبهء وقت، واگشتی دوباره داشت؛ واگشتی که به‌مرور دیده شد. در دههء اول این انقلاب کورسویی از نقش زمان و عبور از وقت و پذیرش شرایط بروز کرد اما از دههء دوم به بعد خاموش شد و حالا در چلهء دوم شاهد تقویت همان طرز فکر مبتنی بر «غلبهء وقت» و پذیرش حاکمیت حکم‌های شرعی- که حالا نام قانون به خود گرفته- هستیم- همراه با همه گونه فساد ناشی از این نظام فکری متصلب با پذیرش مظاهر مدرنیت- اثری سامانه‌ای (سیستمی) که دارد سامانه‌مند (سیستماتیک) هم می‌شود. • در واگشت امرقدسی اَزمان نیرو‌های نامذهبی به مروز توان تأثیرگذاری اجتماعی خود را از دست دادند. توان نیروهای مذهبی نیز- آن‌ها که متمایل به درک زمان و دینامیک در اجتماع بودند- میرایی نشان داد. این را می‌توان در تنوع اندیشه در حوزه و تناسب آن با قدرت روحانیت به‌وضوح دید؛ پدیده‌ای تدریجی که اوج‌اش را حالا در چلهء دوم انقلاب می‌بینیم. هر چه حوزه نقش‌اش در انقلاب اسلامی پر رنگ و مردمی بود حالا بیشتر و بیشتر شکل دفاع از امت به‌خود گرفته، و ملت بهانه شده برای جذب و مصرف ثروت روزمینی و زیرزمینی ایران و در نتیجه فقر فراگیر ملی. جدیت انقلاب هم معنی خود را از دست داد و شاهد برون‌ریزی تمام ملکات ردیهء مخفی در تعصب مذهبی هستیم از جمله نفی اخلاق، پذیرش دروغ و بهتان و نیز هر امر فاسدی که اهداف طریقت‌های تمامیت‌خواه بطلبد؛ به نام‌هایی جاری مانند تانک انقلاب، منتظران، یا مداحان انقلابی که در صدد تصحیح امر خداوندی و پیامبری‌اند- امامت که هیچ.
Показати все...