1 598
Підписники
-124 години
-17 днів
-2530 днів
Час активного постингу
Триває завантаження даних...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Аналітика публікацій
Дописи | Перегляди | Поширення | Динаміка переглядів |
01 ✨✨✨
ویرانهی دوزَخ
به این دنیا شرف دارد!
این گنج بادآورده را
کی باد خواهد برد؟
🖋 #علیرضا_بدیع
〽️ @asharenab | 154 | 6 | Loading... |
02 رها کردم جهان را باشد ارزانی به ارزنها
که یک جو معرفت پیدا نشد مابین خرمنها
-علیرضا_بدیع • ~ نجوا | 86 | 1 | Loading... |
03 یه بیت دارم… | 309 | 14 | Loading... |
04 در شیشه کرد خون مرا آنکه پیش ازین
آورده بود قلب مرا با زبان به دست...
- علیرضا بدیع | شـــعر | 393 | 13 | Loading... |
05 در مسجد عشق رفته بودم به نماز
گفتند: «اذان» بگو من «از آن» گفتم...
- علیرضا بدیع | 406 | 15 | Loading... |
06 درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگیات رفت، میپری از من
علیرضا بدیع
اشعارکوتاه🌱
@textimix♡ | 447 | 14 | Loading... |
07 هزار صحبتِ ناگفته ، در نگاه من است
ولی دریغ که این شوق ، در نگاه تو نیست !
-علیرضابدیع • ~ نجوا | 574 | 16 | Loading... |
08 او میرسد
که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند...
#علیرضا_بدیع
@TbShaeri | 768 | 13 | Loading... |
09 تو ماهی و من ماهی این برکهٔ کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
#علیرضا_بدیع
@chaame 🪽 | 955 | 4 | Loading... |
10 عشق را زمزمه کافیست، به آواز مگو!
#علیرضا_بدیع | 782 | 12 | Loading... |
11 دستخط یکی از دانشآموزانم خانم کیانا از مدرسه فرزانگان نیشابور | 844 | 5 | Loading... |
12 ممنوعم از تو گندم اغواگر بهشت
ای سیب دستچین تو یادآور بهشت
ای دختری که جوی عسل در زبان توست
آسان شدهست با تو مرا باور بهشت
پلکت که صبح رو به جهان باز میشود
وا میشود به روی جهنم، در بهشت
بر خدّ گندمین تو خطی که رسته چیست؟
«یاسین» به خطّ کوفی بر سر در بهشت
با تو خمار میکشم و نشئه میشوم
دوشیزۀ جهنمی و دختر بهشت
دور از تو قرنهاست که در قعر دوزخم
با بوسههای داغ تو وا میشود یخم
گاهی بیا به دیدنم از آن ور بهشت
گل میکند کنار تو هر بار آتشم
من بی تویی _که با تو خوشم، بی تو ناخوشم_
بیزارم از فضای عذابآور بهشت
1/3/1403
علیرضا بدیع | 829 | 24 | Loading... |
13 مقالهای در مورد غزل ماه و ماهی | 1 011 | 3 | Loading... |
14 مصطفی کاظمی ازغدی | 994 | 4 | Loading... |
15 با شاملو کی آشنا شدید؟
بعد از انقلاب با او آشنا شدم.یکی دو ماه پیش از مرگ شاملو،برادرم کاوه به من خبر داد که قرار است برای تلویزیون سوئد با شاملو مصاحبه کند. سؤالات را به شاملو داده بود و حالا داشت می رفت برای مصاحبه.من هم اظهار علاقه کردم و با او رفتم.رفتیم به خانه اش در فردیس کرج.یک پایش را بریده بودند و روی صندلی چرخ دار نشسته بود و پتویی روی پایش انداخته بودند و زار و نزار.از دیدنش خیلی حالم بد شد.زن نازنین اش هم مثل فرشته از او پرستاری می کرد.شاملو با چشمان بسته و حال نزار به ما خوشامد گفت و تقریبا خواب بود.کاوه برادرم جا خورد. نمی دانست حالا چگونه شاملو می خواهد به سؤالات جواب دهد.گیج شده بود.با دستیارش دوربین را گذاشتند و نورها را تنظیم کردند و به آیدا گفتند که حاضرند.به یکباره شاملو بیدار شد. بیداره بیدار.موهایش را مرتب کرد و آیدا مقواهای بزرگی را که رویش جواب ها را با خط درشت نوشته بود گذاشت جلوی او،به طوری که در کادر دوربین دیده نشود! و او شروع کرد با آن صدای سحرکننده،زیبا،زنده و قبراق جواب ها را دادن!من داشتم شاخ در می آوردم که عجب توانایی و انرژی این آدم دارد،عجب آرتیستی است!بامزه اینجا بود که بین سؤال ها دوباره شل می شد و می خوابید! و تا دوربین راه می افتاد،دوباره سرحال جواب می داد.
فیلمبرداری که تمام شد،شاملو با چشمان بسته و خسته از این همه فشار و تلاش،به من رو کرد و گفت:کدام شعرم را برایت بخوانم؟من هم گفتم: همان را که بلدرچین را کباب می کنید! کلی خندید و شروع کرد به خواندن.به برادرم اشاره کردم دوربین را روشن کند،که کرد.شاملو شعر می خواند و من آرام اشک می ریختم.
شب عجیبی بود.یادم می آید از کرج تا تهران در ماشین گریه کردم.کاوه هم مدام سر تکان می داد و می گفت: عجب!
...حالا هردویشان دیگر نیستند. نه کاوه و نه شاملو.
روزگار غریبی است نازنین...
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
لیلی گلستان
گفتگو:امیدفیروزبخش
@tabarshenasi_ketab | 1 485 | 14 | Loading... |
Repost from اشعار ناب
✨✨✨
ویرانهی دوزَخ
به این دنیا شرف دارد!
این گنج بادآورده را
کی باد خواهد برد؟
🖋 #علیرضا_بدیع
〽️ @asharenab
👍 8😢 4💋 2
Repost from مووی کاتیج
در مسجد عشق رفته بودم به نماز
گفتند: «اذان» بگو من «از آن» گفتم...
- علیرضا بدیع
❤ 19🔥 14👍 3🏆 2👎 1💋 1
Repost from اشعار کوتاه
Фото недоступнеДивитись в Telegram
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگیات رفت، میپری از من
علیرضا بدیع
اشعارکوتاه🌱
@textimix♡
💔 15❤ 9👎 1💋 1
Repost from شعر و ادبیات چامه
Фото недоступнеДивитись в Telegram
تو ماهی و من ماهی این برکهٔ کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
#علیرضا_بدیع
@chaame 🪽
❤ 20💔 2👌 1