cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

DīCē

Dice is turning over and over, forever!

Більше
Країна не вказанаМова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
202
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
Фото недоступнеДивитись в Telegram
Фото недоступнеДивитись в Telegram
ای دل بیا که دست در آغوشِ هم کنیم! در خون نشستن از تو و از ما گریستن ... #وجهی_یزدی
Показати все...
دیگه کار از ناراحتی گذشته، اندوهگینم
Показати все...
Repost from ژاماسب
«اندوه، پادشاهی‌ست که چون جایی قرار گرفت، رضا ندهد که هیچ چیز با او قرار گیرد.» ذکر بشر حافی
Показати все...
00:21
Відео недоступнеДивитись в Telegram
62a1eb198094448aa742d49e881fa803.mp42.88 MB
Aleyna-Tilki-Nasilsin-Askta-320.mp36.80 MB
Repost from Labyrinth
"I'm not very good at putting my feelings into words. That's why people misunderstand me." -Norwegian Wood
Показати все...
Repost from Arash analysis
فرض کنید الان سال ۱۴۳۰ شده... ما احتمالا پیرمرد یا پیرزنی ناتوان هستیم که داروهای مان به سه دسته، بعد از صبحانه، نهار و شام تقسیم شده و فرزندان مان دیگر در خانه نیستند و رفته اند سر زندگی خودشان. از تمام آرزوهای جوانی فقط چند "ای کاش" مانده و زندگی خلاصه می شود در عکس هایی که گهگاهی نگاه شان می کنیم و خاطرات شان از جلوی چشمان مان که دیدشان تار شده می گذرند. دیگر پدر و مادری نیست که انتهای هفته مهمان شان باشیم یا دعوت به شام کنیم. خانه پدری، مدت هاست فروخته شده. عمه ای که می خواستیم یک بار در سال به او سر بزنیم مدت هاست فوت شده. دوچرخه کودکیِ بچه یا نوه مون‌ که قرار بود یک بار برای دوچرخه سواری ببریمش پارک، گوشه دیوار حیاط کِز کرده..... غم انگیز است اگر در سن پیری، ما بمانیم و انبوهی از کارهایی که دل مان می خواهد انجام بدهیم، ولی افسوس که دیگر نمی توانیم. خب برگردیم به ۱۴۰۱ هنوز آن ۳۰ سال فرا نرسیده و فرصت داریم، اما نمی دانیم زمان باقیمانده کی به سر می آید..... پس از امروز: هیچ وقت از محبت به همسرمان خجالت نکشیم. روزی خواهد رسید که یا ما نیستم یا او. هیچ گاه روی هیچ ذوق و خواسته فرزندمان پا نگذاریم. او بزرگ خواهد شد و دیگر برای جبران فرصتی نیست. اگر دوست مان برای تولدش ما را دعوت کرد، حتما برویم. شاید هیچ وقت دوباره جشن نگرفت. ابدا به خاطر بگو مگوهای بی ارزش خانوادگی، رابطه مان را با فرزند یا پدر و مادرمان قطع نکنیم. خیلی وقت ها بوده که زنگ تلفن بد موقع به صدا درآمده و داغی بر دل مان گذاشته. درِ خانه را همیشه باز بگذاریم و سفره را همواره پهن نگه داریم. روزی خواهد رسید که خانه هم خلوت باشد. که ناتوان شویم و اصلا سفره ای در کار نباشد .اگر مسافرتی را دوست داریم، برویم. مهمانی بگیریم. مهمان شویم. گریه کنیم. بخندیم. سینما برویم. آواز بخوانیم. بخریم. بفروشیم. محبت کنیم. ورزش کنیم. نقاشی بکشیم. کتاب بخوانیم. تحصیل کنیم. هر کاری را در موقعی که باید انجام بدهیم، انجام دهیم. دنیا هیچ ارزشی ندارد. هیچ قیدی هم ندارد. کم‌ کم سوی چشمانت، توان پاهایت، شیرینی زبانت زیبایی چهره ات گرفته می‌شود. هیچ کس مراقبِ ما نخواهد بود، مگر خودِ ما. بخندیم و از زندگی در هر شرایطی لذت ببریم. هوایِ هم را داشته باشیم. شاد باشیم و بیاموزیم که لبخند و شادی از هم دریغ نکنیم. الهی همگی عاقبت به‌خیر باشیم
Показати все...