cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

فلسفه علوم اجتماعی

فلسفه علوم اجتماعی ارتباط با مدیر کانال: @bighara_70

Більше
Іран317 881Мова не вказанаКатегорія не вказана
Рекламні дописи
187
Підписники
Немає даних24 години
Немає даних7 днів
Немає даних30 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

🔺حالا آمریکای ترامپ، آمریکایی است که حقوق مهاجران را نابود می کند، از معاهدات و سازمانهایی که باید پاسداری آنها را می کرد، بیرون می آید، از کشورهای تحت الحمایه خود رسماً باجگیری می کند، علناً مقام رسمی کشوری را ترور می کند، تهدید به حمله نظامی می کند ولی نمی کند و... . همه اینکارها را می کند تا داخل آمریکا بیکاری و فقر و تعارضات اجتماعی کاهش یابد. ترامپ و مشاوران او متوجه نبودند که این میزان از ایجاد تعارض منافع، اول از همه از سوی خود سران بزرگ سرمایه داری جهانی پذیرفتنی نیست. نابود کردن اعتبار باقی مانده آمریکا، قدرت معنوی آمریکا را به انتها می رساند و این قدرت معنوی، چیزی نیست که با توان اقتصادی بتوان آن را برگرداند. آمریکایی که با ترامپ پیش می رفت، قدرت معنوی خود را به سرعت از دست می داد و از رهبری جهان کنار گذاشته می شد و صرفاً مبدل می شد به یک کشور قوی کنار دیگر کشورهای قوی. همان رویدادی که سالهاست کارشناسان به وقوع آن اشاره کرده اند. آخرین اقدام ترامپ، یعنی تشویق هواداران خود به حضور خیابانی و ماجراهای پس از آن، تاب و توان همه مسؤولان آمریکایی را از بین برد. ترامپ، آسیبی جدی به اعتبار آمریکا وارد کرده بود. 🔺آمریکای پس از ترامپ، آمریکای بایدن، آمریکایی است که بخش قابل توجهی از اعتبار خود را از دست داده است. بایدن و همفکران او، به این راحتی نمی توانند آب رفته از جوی را بازگردانند. نه این که نخواهند، برای این که ضعف و سستی این آمریکا، به زودی خود را در رفتارهای مختلف کشورها و گروههای سیاسی منعکس خواهد کرد. رفتاری که باعث می شود عملکرد سایر بازیگران، مستقل تر، منطقه ای تر و کم توجه تر به خواسته های آمریکا انجام شود. این راه، راهی است که حوادث آن را به سختی می توان پیشبینی کرد ولی قطعاً می توان گفت چهره آینده، چهره ای است که به سرعت تغییر خواهد کرد و مناطقی که بتوانند بهترین و هوشمندانه ترین تصمیم گیری ها را داشته باشند، ممکن است در آینده جهان، نقش آفرینی جدید و مهمتری داشته باشند. @sayyedmahdinazemi
Показати все...
🔶دونالد ترامپ 🔷سید مهدی ناظمی قره باغ 🔺ترامپ رسماً ریاست جمهوری آمریکا را بعد از یک چالش طولانی در دوره قدرت خود، واگذار کرد. احتمال زیادی وجود دارد که حزب جمهوریخواه دیگر هیچگاه به ترامپ اجازه بازگشت به قدرت را ندهد. مطابق معمولِ موجی که طی چند سال اخیر در ایران قدرت گرفته است و به ویژه شبکه های اجتماعی بر توان آن افزوده اند، بسیاری از ایرانی ها به تبع «مد جهانی» سرگرم شادی از رفتن ترامپ یا حتی مذمت او در قالب یادداشتهایی شده اند. البته این بدیهی است که شاید هیچ رئیس جمهوری در تاریخ آمریکا به اندازه ترامپ به ایران آسیب نزده باشد. ولی قطعاً ترامپ در آسیب زدن به ایران، خیلی هم جلوتر از ریگان و بوش و حتی اوباما -که بیشترین میزان تحریم را علیه ایران اعمال کرد- نبوده است. به هر حال مد جهانی خوشحالی از رفتن ترامپ، بیش از همه از سوی حامیان تجارت جهانی حمایت می شود. گروه بزرگی که جریان اصلی را در سرمایه داری جهانی تشکیل می دهند و در سرتاسر دنیا از جمله خود ایران، شرکای بزرگی دارند. این اصحاب تجارت جهانی، خیلی توجهی به دغدغه های خوشحالی کنندگان و شادمانی آنها ندارند، کار خود را می دانند و در این کار خبره هستند. 🔺اما غرض از نگارش این یادداشت، صرفاً بیان مقدمه فوق نبود. مسأله اصلی این است که چرا این همه در آمریکا تلاش می شود ترامپ برنگردد؟ مگر نه این که ترامپ موفق شد بیکاری را کاهش دهد و در بسیاری از مواضع، به دشمنان سنتی آمریکا آسیب وارد کند؟ 🔺شاید پاسخ این پرسش را باید در صدور احکام اجرایی بایدن در اولین روز کاری اش، جستجو کرد. احکامی که بسیاری از آنها مربوط به حقوق مهاجران و معاهدات بین المللی بود که دقیقاً مرتبط با وجهه بیرونی آمریکاست. ترامپ آمریکا را از بسیاری از معاهدات بین المللی خارج کرد. ترامپ تصمیم گیری در آمریکا را منوط به موافقت شرکای دست اول ایالات متحده، یعنی اروپای غربی و به تدریج باید گفت چین، نمی کرد. ترامپ توجهی به این نداشت که وجهه آمریکا به سرعت در جهان در حال تیره و تار شدن است. ترامپ می خواست که آمریکا بتواند مشکلات داخلی خود را حل کند. رشد بالای بیکاری، لشگر بزرگ فقرا و بی توجهی به خواسته های فرهنگی اکثریت سفیدهای آمریکا، سرفصلهای مهمترین معضلات داخلی آمریکاست. راه حلی که ترامپ و به عبارت دقیق تر، گرایش ملی گرا اندیشید، این بود که در ائتلاف با نئوکانها و با اعمال سیاست بحران آفرینی در جهان، از سویی حمایت جمهوری خواهان را حفظ کند و سپس از قِبل این سیاستها، امتیازات اقتصادی متنوعی را نصیب آمریکا سازد. این ائتلاف، با ائتلاف ریگان و خاندان بوش بسیار متفاوت است. چرا که مبنای آن قبلی کمابیش ایدئولوژیک بود و مبنای این یکی، تجاری و قراردادی. این، باعث می شد ائتلاف سست شود ولی در عین حال آن را بسیار خطرناک می کرد که ما ایرانی ها در تجربه تلخ ترور فرمانده سپاه قدس، آن را چشیدیم. ترامپ برای خوش آمد نئوکانها و متحدان منطقه ای آنها در اسرائیل و کشورهای عربی، هر کاری توانست کرد و پیشبینی می شد که اگر در دوره دوم به قدرت می رسید، رسماً پروژه جنگ با ایران کلید می خورد. قطعاً خود ترامپ و بسیاری از نزدیکان او، تخمین دقیقی از نتایج این جنگ ندارند، ولی به هر حال به نظر می رسد مشوق های منطقه ای برای به آتش کشاندن خاورمیانه ای، آنقدر زیاد هست که ترامپ به فکر تبعات آن نباشد. 🔺کاری که ترامپ کرد، یعنی مسخره کردن اغلب معاهدات بین المللی، تمسخر اخلاقیات عرفی جهان، جنگ افروزی به قصد بالارفتن فروش صنایع نظامی و... همه یک عنوان کلی دارند و آن عبارت است از: «به حراج گذاشتن اعتبار معنوی آمریکا به مثابه رهبر جهان سرمایه داری به قصد حل و فصل مشکلات داخلی ایالات متحده». این کار، در درازمدت می توانست آمریکا را مبدل به کشوری کند که مشکلات داخلی کمتری داشته باشد. اما درست همینجاست که باعث شد در کنار گذاشتن ترامپ تردیدی پیش نیاید. ترامپ و همفکران او، آمریکا را صرفاً یک کشور می خواستند و حال آن که آمریکا یک جهان است. آمریکا کشور نیست و عمده قدرت او، اعتبار اوست. با این اعتبار بود که آمریکا حتی در دوران جنگ سرد هم همواره از حقوقی بیشتر از شوروی برخوردار بود. با این اعتبار است که آمریکا سالهاست با دشمنان و رقیبان خود مذاکره می کند و بدون آنکه امتیازی بدهد یا امتیاز واقعی بدهد، برنده بیرون می آید. آمریکا یک دیگری بزرگ در اذهان غیرآمریکایی هاست. یک رویایی که هیمنه آن، اجازه نزدیک شدن به آن نمی دهد. مانند سلطان مسلمانی که هر چقدر مشروب بخورد و قمار ببازد، از مسلمانی او کم نمی شود، اما دیگران باید قواعد شرعی را مراعات کنند. ترامپ این سلطانی آمریکا را تحت الشعاع رفتار سودجویانه خود قرار داد. (ادامه در پست بعدی همین کانال
Показати все...
☘️ تئوری فیل سفید سناریو عدم خروج از معامله ای باوجود ضرر ده بودن آن 🔅 در زمان های گذشته چند نسل نادر از فیل‌ها زندگی می‌کردند که سفید رنگ بودند. فیل‌های سفید ارزش زیادی داشتند و به عنوان هدیه‌های دیپلماتیک گرانبها بین کشورها رد و بدل می‌شدند و پادشاهان در سفرهایی که داشتند این فیل را به عنوان هدیه به پادشاه کشور میزبان می‌دادند. هزینه نگهداری و تغذیه این فیل‌ها بسیار زیاد بوده است، زیرا نوع خاصی از گیاهان را مصرف می‌کردند، در ساعات خاصی شستشو داده می‌شدند، محل نگهداری‌ آن ها ویژگی‌های خاصی داشت و … حتی گاهی بخشی از دربار را برای نگهداری این فیل‌ها به کار می‌گرفتند. مشکل زمانی به وجود می‌آمد که کشور به دلایلی مثل قحطی، سیل، جنگ و … دچار کمبود منابع می‌شد. با وجود گرسنگی مردم و دربار دیگر دلیل منطقی وجود نداشت که پادشاهان بخواهند از فیل‌ها نگهداری کنند ولی به دلیل این که در گذشته هزینه‌های زیادی را صرف این فیل‌ها کرده بودند ترجیح می‌دادند بازهم هزینه کنند تا دستاوردهای قبلی آن ها از بین نرود. و گاهی حتی زنده ماندن این فیل را به زنده ماندن مردم ترجیح می‌دادند. 🔅 در واقع اصطلاح فیل سفید به دارایی‌هایی از زندگی و سازمان ما گفته می‌شود که امروزه کاربرد و فایده‌ای برای ما ندارند و هزینه‌ی نگهداری آن ها بیش‌تر از سود آن هاست ولی ما باز هم اصرار به نگهداری این دارایی‌ها داریم. 🔍 اثر فیل سفید در زندگی شخصی: گاهی در زندگی شخصی رابطه‌ای را فقط به دلیل هزینه‌هایی (احساسی، زمان و…) که برای ما داشته است ادامه می‌دهیم و چون انرژی و زمان و محبت زیادی را صرف آن فرد یا آن گروه کرده ایم با علم به این که آن رابطه برای ما سودی ندارد باز هم به آن ادامه می دهیم. 🔍 اثر فیل سفید در زندگی کاری : شما ۷ سال در رشته مهندسی درس خوانده اید و بعد از اتمام فارغ التحصیلی کاری به شما پیشنهاد می شود که ابدا مرتبط با رشته شما نیست ولی شما به آن علاقه دارید و از نظر مالی و پتانسیل رشد نیز شغل بسیار خوبی است ، اما به دلیل این که اگر آن را قبول کنید تصور می کنید که ۷ سال عمر خود را هدر داده اید پس این فرصت گرانبها را از دست خواهید داد و شما مجبور خواهید شد بقیه عمر خود را صرف نگه داری فیل سفید زندگی خود کنید. 🔍 اثر فیل سفید در سیاسیون : در اقتصاد سیاسی، فیل سفید به پروژه‌های سرمایه‌گذاری‌ای گفته می‌شود که با هزینه‌ی بسیار زیاد به دست می‌آیند ولی سود خاصی ندارند. این پروژه‌ها توسط سیاسیون به عنوان وسیله‌ای برای مرید پروری استفاده می‌شود. این سیاست‌مداران هزینه‌های زیادی برای این گروه خاص انجام می دهند که دستاورد آن چنانی ندارند. 🔍 اثر فیل سفید در معاملات مارکت: شما پس از اندکی تحقیق مقداری از ارزی را تهیه می کنید به امید آن که با هولدینگ و نگه داری آن ارز در طی چند هفته تا چند ماه آینده رشد کند و شما سود خوبی نصیبتان شود امّا پس از گذشت چند هفته قیمت آن ارز شروع به پایین آمدن‌ می کند و شما با این توجیه که آینده دارد و باید صبر ‌کرد هنوز آن ارز را نگه خواهید داشت و در عین حال که سرمایه شما رو به کاهش است به امید آینده آن را نمی فروشید. پس از گذشت چند ماه شما ارز های دیگر با پتانسیل رشد بسیار بیشتری را خواهید دید اما به دلیل هزینه و زمانی که برای ارز قبلی خود صرف کرده اید تمایلی به خروج از آن و فروش آن‌با ضرر ندارید و چندین ماه دیگر با نگه داری آن خود را دچار ضرر مالی و سرزنش ورود به این ارز می کنید و این‌ ارز دقیقا همان‌فیل سفید مالی شماست که باید زودتر آن را کُشت. 🔹 در واقع پشت سناریو فیل سفید علت خودسرزنشی پنهان شده است: اگر از کار یا چیزی که روی آن زمان و انرژی زیادی گذاشته ایم خارج شویم یعنی این را قبول کرده ایم که مدت ها عمر خود را تلف کرده ایم و سختی قبول عدم کفایت تصمیم گیری مانع تغییر وضعیت می گردد و این نقطه دقیقا همان فیل سفید است. 🔸 فیل های سفید منابعی هستند که به علت هزینه‌های غیرقابل بازگشتی که در مورد آن ها انجام شده، با وجود مولد نبودن و مفید نبودن، نمی‌توانیم " از لحاظ احساسی " به سادگی آن ها را از مجموعه‌ی منابع و دارایی‌های خود حذف کنیم و هزینه‌‌های آتی آن ها را هم می‌پذیریم. فیل سفید ما چیست؟! به ما بپیوندید... https://t.me/Philosophy96
Показати все...
فلسفه علوم اجتماعی

فلسفه علوم اجتماعی ارتباط با مدیر کانال: @bighara_70

مدت هاست که به تاریخ و تاریخ نگاری در کشور ما چنان که باید اهمیت نمی دهند و این نشانه خوبی نیست. مردمی که به تاریخ اعتنا نمی کنند نه فقط از سرگذشت پیشینیان و نیاکان خود محروم می‌مانند، بلکه جای خود را در زمان باز نمی‌شناسند. ما کتاب تاریخ نمی خوانیم که فقط بعضی اطلاعات به دست آوریم و احیانا حس کنجکاوی خود را ارضا کنیم، بلکه از آن جهت به تاریخ می پردازیم که باید جایی در زمان داشته باشیم و بدانیم در کجا قرار داریم. 🔺ملاحظاتی درباره تاریخ و تاریخ نویسی #رضا_داوری_اردکانی به ما بپیوندید... https://t.me/Philosophy96
Показати все...
فلسفه علوم اجتماعی

فلسفه علوم اجتماعی ارتباط با مدیر کانال: @bighara_70

‍ ‍ 📽 #کلیپ_ناب (ببینید) 🔴 روز جهانی فلسفه ۱۳۹۳ 🔊 #دکتر_ابراهیمی_دینانی "فیلسوف" 💠 جامعه‌ای که فلسفه ندارد هرچه علم دارد ابله است... به ما بپیوندید... https://t.me/Philosophy96
Показати все...
2.67 MB
قاطبه مردم در پی علم نیستند، که در پی شهرت به اهل علم بودن اند ... @Philosophy96
Показати все...
براساس منطق روانشناختی فردی واخلاقی است» باید از آقای عبدالکریمی پرسید مستندات شما چیست؟ایا همه جامعه شناسان ایرانی همین گونه آند یا نقیض آن وجود دارد .اگر نقیض آن وجود داشته باشد که هست چگونه می توان حکم کلی صادر کرد واگر حکم شما کلی نیست پس بر کی و کجا وچه وقت نافذ است.بطو ر مثال می پرسم آیا به نظر شما واکنش های مرحوم دکتر قانعی به شرایط اجتماعی زمان خودش شخصی، روانشناختی بود؟ایا دکتر کاتوزیان،شریعتی، احمداشرف در زمان خودشان واکنشی به شرایط اجتماعی شأن داشتند؟ایا این واکنش فردی واخلاقی بود؟عناصر اخلاقی وروانشناختی دیدگاههای قانعی،شریعتی،کاتوزیان،اشرف،نراقی و،،،،،کدامند؟ عبدالکریمی، سپس نکته دیگری بیان می کند:که یک ادعای کلیدی وشاید اسباب وعلل بسیاری از این حرفهاست که برای من ابهامات بسیار بوجود آورده است، حرفی از نظر من بی منطق،غیر واقع بینانه واز بنیاد بی اساس ولجوجانه،این حرف این است«بیان رومانتیک ونوشتن انشاهای احساساتی،به منظور تحریک احساسات علیه حاکمیت سیاسی» عبدالکریمی،جامعه شناسان ‌وحرفهای آنان را انشا های احساساتی علیه حاکمیت سیاسی می داند بدون اینکه حتی یک مستند ارائه دهد.من آثار یک دو جین از نسل نو جامعه شناسان ایرانی را که متهمان ردیف اول آقای عبدالکریمی هستند مثال می آورم تااقای عبدالکریمی با ذکر مثال چند بیان رومانتیک وانشا احساساتی علیه حاکمیت سیاسی را نشان دهد.مرتضی مردیها،جواد کاشی،مقصود فراستخواه،قانعی راد،سراج زاده،تقی ازاد،سارا شریعتی،جلایی پور(حمیدرضا)معیدفر،و،،،،،،،،،، به آثار این دوستان هم نقد روشی وهم نظری وهم محتوایی وهم عملکردی وارد می توان کرد اما از منظر علم وروش ودر قالب گفتگو،اما در آثار کدام آنها بیان رومانتیک وجود دارد؟ از میان نسل پیشین،نراقی،اشوری کاتوزیان،همایون،اشرف و،،،،،اثار رومانتیک آنها کجاست؟ آقای عبدالکریمی دهها اتهام وادعای دیگر هم در این بحث خود ارائه کرده است که عبارتند از _فقدان تحلیل جامعه شناختی مسائل وبحران ها _ناتوانی در تحلیل فرآیندهای تاریخی_نهادی _فقدان بینش تاریخی در مسائل اجتماعی _ذهن گرایی _توصیف علم الاشیایی اجتماع _ناتوانی در تحلیل اجتماعی از فرایند زیست جهانی انسانی،تاریخی تلقی آرمان ها ونهاد هابی چون دموکراسی،ازادی،حقوق بشر،جامعه مدنی ،،،،،،،،،،،به مثابه اشیا،مستقل از شرایط اجتماعی وتاریخی حال باید از آقای عبدالکریمی پرسید این مدعیات را از کجا یافته است.اینها همه بازی با کلمات است،جامعه شناسی زیاد با این کلمات وواژه های کلی وانتزاعی ودوپهلو وچند پهلو سروکار ندارد . این مفاهیم البته بخشی از سنت عقلی انسان است که موضوع حوزه ادراک فیلسوفان است،اما این مفاهیم وقتی از ذهن به واقعیت پا می گذارد موضوع علم جامعه شناسی می شود در واقع این مفاهیم وقتی تأسیس می شود با واقعیت وقرار داد اجتماعی سروکار پیدا می کند واین موضوع کار جامعه شناسان است حال آقای عبدالکریمی می تواند پاسخ دهد که یک معلم فلسفه(به ادعا وتعبیر خودشان)که همه سروکارش با متافیزیک است چگونه وارد حوزه ای شده است که موضوع کارش غیر متافیزیک وواقعیت ملموس است ،می شود وحکم به مصادره آن می دهد؟ البته من بدبین نیستم ونمی خواهم بگویم که فشار علیه جامعه شناسان که هدف مشترک برخی شده است ریشه در رویکردی سیاسی ،نه علمی،دارد اما قطعا همسویی دکتر عبدالکریمی با این جریان تنها دو علت می تواند داشته باشد،فقدان درک ضرورت زمانی وتشخیص اولویت ها دوم ،کج فهمی. والسلام @Philosophy96
Показати все...
📚فلسفه علیه جامعه شناسی یا فیلسوفان علیه جامعه شناسان. 🖊«مجید یونسیان» ♦️زمانی دکتر سید جواد طباطبایی ،پیشنهاد کرد که درب دانشکده علوم اجتماعی را ببندند. او یکسره جامعه شناسان ایرانی و جامعه شناسی در ایران را غیرعلمی وایدئولوژیک اعلام کرداما بااین حال نسخه ای نپیچید،شاید خیلی ها از جمله من با این نظر دکتر طباطبایی موافق نبوده و نیستیم اما من طباطبایی وحرف اش را برغم اینکه موافق نبوده ونیستم،هضم ودرک می کنم چون یک قالب مشخص ویک چارچوب مفهومی قابل بحث دارد یعنی امکان گفتگو را فراهم می کند. 🗓دکتر طباطبایی چند ادعا وانگاره قابل بحث دارد که در یک چارچوب مفهومی ونظری ارائه شده است. مدعیات ایشان این است: 1⃣اول اینکه :نهاد دانشگاه در ایران بعنوان بستر رشد وگسترش فلسفه و علوم اجتماعی وعلم سیاست غلط بنا نهاده شده و همین باعث شده است که حاملان علم، عملان ایدئولوژی شوند. 2⃣دوم اینکه علم جدید ودانشگاه در ایران چون فاقد شناخت «مساله» است،منقطع از سنت علمی ایران است،وبر مبنای شناخت و معرفت نادرست از دانش غرب بنا یافته لذا نمی توان آنچه شکل گرفته را علم و فلسفه ودانش اجتماعی دانست. دکتر طباطبایی از این مقدمات ،سعی در ساخت یک نظریه ودستگاه نظری دارد که او آن را «امتناع تفکر»و«انحطاط علم»می نامد،درستی یا غلط انگاری این مقدمات ودستگاه نظری بحث جدایی است که نقد علمی آن در توان من نیست اما یک امر محرز است وان اینکه این مدعا ها هم از نظر روش،هم متن وهم دیرینه تاریخی قابلیت نقد وبحث وگفتگو دارد . ♦️پس از دکتر طباطبایی،اینبار دکتر عبدالکریمی به نزاع با جامعه شناسی و جامعه شناسان پرداخته است وسپس نسخه ای هم پیچیده است و البته لطف کرده آند بجای پیشنهاد بستن درب دانشکده های علوم اجتماعی پیشنهاد کرده آند بر سر درب دپارتمان جامعه شناسی، عنوان روانشناسی واخلاق نوشته شود.سخن دکتر عبدالکریمی را نمی توان نقد کرد چون مبنایی در چارچوب علمی ندارد،از مبانی روشمند مشخصی پیروی نمی کند تنها می توان این سخن فیلسوف احساساتی را مورد پرسش قرار داد تا مشخص شود که دکتر عبدالکریمی چه در سر دارد وچه می خواهد بگوید .چون حرف های ایشان تکراری است وقبل از اینکه یقه جامعه شناسی و جامعه شناسان را بگیرد برروشنفکران تاخته است. دکتر عبدالکریمی دو ادعای بزرگ دارد که ذهن ایشان را مشوش کرده است. 1⃣اول:«جامعه شناسی مستقل از فلسفه علوم اجتماعی نیست» ««جامعه شناسی گوشی برای شنیدن فلسفه ندارد ولذا قوام نمی یابد» 2⃣دوم: «در ایران چیزی بنام جامعه شناسی در معنای اصلی آن ظهور وبروز نیافته است» لذا براین اساس وبا ذکر این مقدمات،ایشان جامعه شناسی را علم نمی داند و جامعه شناسان را روشنفکرانی می داند که با احساس وانگیزه فردی به تحولات اجتماعی نگاه می کنند. آقای عبدالکریمی در تعریف روشنفکر هم می گوید«روشنفکر کسی است که سنت وقدرت را نقد می کند» پس متهم است،که ناقد سنت است(دین و فرهنگ) وناقد قدرت است(حکومت وسیاست) و«در نهایت بحث وجدل روشنفکران ودانشگاهیان ما این است که این حاکمان بدهستند وجای آنها باید حاکمان خوب بیایند» عبدالکریمی در نشست بررسی اندیشه های شریعتی،اوصاف روزگار ما را اینگونه بیان می کند «مرگ خدا»مرگ جهان فرامحسوس،مرگ بنیاد وبی بنیادشدن جهان،،،،مرگ اخلاق،،ارزشها،اخلاق،،،،،،،،تبدیل انسانم به اتم های کوچک. ودر آخر انحطاط،،،،، عبدالکریمی همه این ویژگی های جهان وجامعه معاصر را می گوید تا بگوید«من در مقام یک معلم واز منظر یک دانش پژوه فلسفه می خواهم با نگاهی فلسفی ،متافیزیکی مسائل خودمان را درک کنم» ایشان برای سفت کردن پای خود سپس می گوید«مساله ما در ایران سیاسی نیست،معرفتی است» حال با این همه حرفهای کای،بزرگ وذهنی چگونه است که یکباره دکتر عبدالکریمی به اینجا می رسد که یک تعریف ناقص خودخواسته از روشنفکر بدهد وبا بحرانی دانستن وضعیت روشنفکری ،فقط یقه جامعه شناسان را بچسبد واین همه ویژگی هابی را به آنها نسبت دهد که در واقع نیست. هزار ویک نقد به جامعه شناسی در ایران وجامعه شناسان ایرانی وارد است هم از منظر متن وهم روش ،اما کدام یک از حرفهای عبدالکریمی نقد است؟ برخی از سخنان اخیر عبدالکریمی: جامعه شناسان ایرانی: ناتوان از توجه به هستی اجتماعی وواقع بودگی اجتماعی وتاریخی هستند. خوب:این ناتوانی چقدر است؟حد واندازه دارد یا مطلق است؟ در بیان عبدالکریمی این حدود معلوم نیست اما با نتیجه گیری که می کند حدش برای ایشان همان حد مطلق است. اما این هستی اجتماعی وواقع بودگی اجتماعی،تاریخی چیست.یک مفهوم نظری،ذهنی،یا معرفتی است یا بنیادی واقعی،عینی وملموس دارد ،اگر این دومی باشد که موضوع فلسفه نیست واین معلم فلسفه،به تعبیر خودشان،همت اش درک مسائل جامعه از نگاه متافیزیکی است نه فیزیکی، دومین نکته ای که عبدالکریمی می گوید: «واکنش جامعه شناسان به شرایط اجتماعی کنونی
Показати все...
کرونا_و_مصائب_انسان_واپسین_سید_مهدی_ناظمی_قره_باغ.pdf2.63 KB
🔴 کرونا و مصائب انسان واپسین 🔵 بخشهایی از یادداشت سید مهدی ناظمی قره باغ 🔶 «... سخن از سر تفکر، در ظاهر و در نگاهی اولیه، که معمولاً نگاهی است بی تفاوت یا حداقل در تلاش برای مصادره کردن شنیده ای جدید به سمت شنیده ها و دیده های قبلی، چندان مهم قلمداد نمی شود؛ اما با گذر زمان یا اصلاً در همان آنی که مفسری دارای اعتبار، اهمیت سخن را شرح دهد و فریاد زند، بناگاه روشن می شود که راهی جدید گشوده شده است ...» 🔶 «...امروز و به ویژه در ایران احساس می شود، اغلب ما انسانهای مقیم جهان تکنولوژیک و دستورالعمل ها و راهنمایی های طب جدید، به انبوهی بیماری مزمن مبتلا هستیم. تا جایی که حافظه ما بخاطر دارد، پدربزرگان و مادربزرگان ما که از تکنولوژی و تجدد و آموزش نوین بهره چندانی نداشتند، به این همه بیماری قلبی و عروقی و سرطان و ام.اس و پارکینسون و صدها بیماری دیگر که ما حتی نام آنها را هم نمی دانیم، مبتلا نبودند و عمری درازتر و زندگی فعال تر و ترس کمتری از بیماری و بیمارستان داشتند. ...» 🔶 «...در بهداشت و درمان سنتی، قرنطینه اساس نیست. دوستی چنین برداشت کرده بود که قرنطینه را در گذشته انسان نفی کرده ایم. در حالی که استفاده از قرنطینه از مشهورات تاریخی و از تجویزات اطبا بوده و هست. مسأله اینجاست که قرنطینه چنین جایگاهی را نداشته است که امروز دارد. طب جدید اساس را بر جدا کردن عوارض سوء فرد فرد انسانها قرار می دهد تا بتواند بیماریها را کنترل کند. طب قدیم باید محیط جمعی و بدن فردی را با هم پاکسازی می کرد و این اساس بود. ...» 🔶 «...انسان هیچگاه با یک راه زندگی نکرده است و راههایی که انسان در نگاه اول در دست دارد، همیشه بهترین راه نیستند. تصلب بر وضع موجود، گاهی معنایی جز نابودی نمی دهد. ...» این یادداشت را به صورت کامل می توانید در فایل پی.دی.اف پست بعدی همین کانال، یا در این پیوند https://wp.me/p4koTR-io بخوانید. @Philosophy96
Показати все...
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.