•.❀•. ƒΛŦ£ɱ£ •.❀•
2 053
Підписники
-224 години
-77 днів
-3630 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from مادام كوترل
امیدوارم شب با تو مهربان باشد، تو که روز در فرسودنت کم نگذاشت. تو، که از اندوه و خستگی حرف نزدی، تا خوشحالی عزیزانت را خراب نکنی. ✨
#حمید_سلیمی
Repost from هوُئیرات
یادآوری:
ما بـین افرادِ حسود باچهره های صمیمی زندگی میکنیم، هرکسی دوست شما نیست!
به هر کـسی هر حرفی رو نـزنید، هر چیزی رو تعریف نکـنید، همه جـزئیات زندگیتون رو به اشتراک نزارید، روابط عاطـفیتون رو برای هرکسی شـرح ندید،
شـما نمیدونید امـا بـعـضی ها از شکست های شما خوشـحال میشن!
Repost from هوُئیرات
اونجا که معصومه صابر میگه:
نه که همرنگِ جماعت بشوی، نه!
اما گاه بر شانه کُت انداز و بپوشان بالَت..
Repost from N/a
هميشه هم حذف كردن راهِ چاره نيست؛
گاهى بايد بعضى ها را نگه داريم،
تا زل بزنند به خوشبختىِ مان...
كه ببينند بعد از آنها،
زندگى همچنان ادامه دارد ..
Repost from قشاع.
هیچوقت سوپرایز نشدم، هیچوقت کسی تو تنهاییام نیومد دنبالم، هیچوقت کسی برای خودم بهم پیام نداد، هیچوقت کسی خوشحالم نکرد، هیچوقت کسی واقعی دوستم نداشت، هوا اگه بارونی بود کسی نبود بهم زنگ بزنه بریم قدم بزنیم، وقتایی که از گریه بالشم خیس میشد کسی پیشم نبود، همیشه فقط خودم بودم و خودم، این باعث شد خیلی قویتر از قبل بشم.
Repost from _poune_
در هر آنچه که زیاد میخواهیم
زیاد در موردش حرف میزنیم
و زیاد در موردش رویا میسازیم
یک «نخواستنِ پنهان» وجود دارد.
به عبارتی،
آنچه که زیاد میخواهیم سرپوشیست که متوجه نشویم آن را به طور ناهشیار نمیخواهیم!
به طور ناهشیار نخواستن یعنی تلاشی برای شکست دادن آن آرزوی آشکاری که هر روز در روان ما ظاهر میشود.
یعنی شکستِ میل زیاد.
اگر زیاد رابطه میخواهیم، احتمال دارد بخشی از ما پشت همین زیاد خواستن، کاری کند که هیچگاه وارد رابطه نشویم. مثلا با مدام کتاب خواندن، تحلیل کردن، درمان کردن، درمانگر شدن، درس خواندن، دورههای جدید ثبت نام کردن.
زیادی خواستن در خودش نوعی سرکوب دارد.
در زیادی خواستن، فضایی برای تجربه به وجود نخواهد آمد چون «زیادی خواستن» در ذهن اتفاق میافتد اما «خواستن» در بدن!
وقتی ذهن، «زیادی» میخواهد، بدن را نگه میدارد و فضای تجربهی بدنی را از بین میبرد و فرد دیگر قادر نخواهد بود به سمت یک تجربهی واقعی برود.
شخصی که تجربهی بدنی از یک موقعیت واقعی را نداشته باشد همچون فردیست که بیرون از آب نشسته و برای شنا کردنش صحبت میکند اما هرگز آب، سرما و گرمایش، لذت غوطه ور شدن و اعتماد کردن به آن را و سختی آب خوردن و تا مرز خفه شدن و ترسیدنش را تجربه نخواهد کرد.
و در نهایت، هیچگاه شناگر نخواهد شد با اینکه بسیار میتواند مهارت شناگران دیگر را تحلیل کند و حتی شاید بتواند به آنها کمک کند که چطور شناگران بهتری شوند. اما خودش اگر در آب بیوفتد، حتی تجربهی این را ندارد که خودش را چطور برای چند ثانیه بر روی آب نگه دارد.
بین «زیادی خواستن»و «خواستن» تفاوت وجود دارد.
زیادی خواستن یعنی نخواستن، حرکت نکردن و فرصتی برای تجربه به وجود نیاوردن.
خواستن یعنی حرکت کردن و تجربه کردن با هر آنچه که اکنون زندگی در اختیار یک فرد قرار داده است.
در خواستن، حرکتِ تن و تجربه کردن وجود دارد و همان تجربهها میتواند فرد را به ارضای میلش برساند و فرد با هر تجربه، بینشی عمیقتر نسبت به خواستهی قلبیاش پیدا خواهد کرد و با هر تجربه هم خواستنش تغییر خواهد کرد وهم راه را هموارتر خواهد کرد.
اما در زیادی خواستن، شکستی همیشگی وجود دارد و البته پرسیدن سوالی همیشگیتر که «پس چرا برای من اتفاق نمیافتد؟»
غافل از آنکه جواب درست در درونش به او خیره شدهاند: اتفاق نمیافتد چون اجازهی تجربه کردن به من نمیدهی.
#پونه_مقیمی