cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

بهرنگ قاسمى

کتاب ها: ۱:نهنگ‌ها بی‌گذرنامه عبور می‌کنند ۲:مهمان‌های نامرئی ۳:تلسکوپی که تو را رصد می‌کرد شکست ۴:از صدایم عکس انداخته‌ام ۵: در صدای تو می‌دانی چیست(عاشقانه‌های جمال ثریا) ۶: مردمان غمگین ژاپن(اشعار تورگوت اویار) ۷: پنجره‌های معلق، در دست انتشار..

Більше
Рекламні дописи
720
Підписники
Немає даних24 години
-77 днів
-1230 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

بی هیچ سیاستی معشوق سیاسی‌ام را دوست دارم این را بدون شکنجه از دهانم بیرون کشیدند عاشقانه‌های دیگری هم تهِ حنجره‌ام پنهان بود که اگر دندان‌هایم خرد نمی‌شدند با لبخند اعتراف می‌کردم (منیره حسینی)
Показати все...
18❤‍🔥 3👍 2🕊 2
Фото недоступне
. در مجاورت اندوهی غریب با یک بسته پنجره‌ی رو به دیوار کنارم نشست و تا دهان باز کرد از عشق بگوید، در بسامد اولین آوا لب‌هایش چنان بهم چسبید و گریه امانش را برید که گویی سال‌ها سهمِ گریه‌هایش را بر او حرام کرده بودند! گفتم چقدر زنانگی از سر و رویت می‌بارد و این سرشت غم‌انگیز میان هزاران زن گویا به نام تو خورده است. بی‌آنکه بدانی چرا، بی‌آنکه بفهمی کجا قلبت را مچاله کنند و تاریکی به روزهای روشن‌ات بپاشند! به چشم‌هایم زل زد، همانطور که آستین بر چشم می‌کشید، نگاهی عمیق به شانه‌هایم انداخت و در کشاکشِ لمیدن و تکیه ندادن، بلند شد و جایی بی‌نشان رهسپار شد. (بهرنگ قاسمی)
Показати все...
18👍 5😢 4🕊 2
ابری سفید بالای سرم ایستاده است نه نرمه‌بادی که برانَدَش و نه رعدی که ببارَدش شکل اسبی بی‌یراق که بالای سر صاحبش غمباد گرفته باشد. اندوه‌های درون که قلب آدمی را مچاله می‌کنند آیا علتی به جز تنهایی دارند؟ من، با چشم‌هایم شنیده‌ام کسی که بی هیچ تبسمی فقط یک جا خیره می‌شود از کسی که مدام گریه می‌کند اندوهگین‌تر است (بهرنگ قاسمی) @behrang_ghasemi
Показати все...
19👍 5😢 3🕊 1
Фото недоступне
این ابرها را من در قاب پنچره نگذاشته‌ام که بردارم. اگر آفتاب نمی‌تابد تقصیر من نیست با این‌همه شرمنده توام خانه‌ام در مرز خواب و بیداری‌ست زیر پلک کابوس‌ها مرا ببخش اگر دوستت دارم و کاری از دستم بر نمی‌آید. (رسول یونان)
Показати все...
24😢 3
رابرت بلای در کتاب مردِ مرد می‌گوید: امروزه سعی تمامی قدرت‌های عظیم در پرورش مردهایی بی‌مو، پاستوریزه و عمیقا اهلی شده است .. مردی که با مردانگی بیگانه است چرا که استعمار مردِ نرم می‌خواهد نه مردِ مردانه! نتیجه اینکه امروزه با انبوهی از مردهای نرم طرفیم که خودشان نیز حالشان با خودشان خوب نیست .. چرا که از درون احساس مرد بودن نمی‌کنند. و این نه تنها ارتباطش با زنان بلکه کل زندگی‌شان را مختل میکند. قسمت غمگین‌ترِ ماجرا اینجاست که حتی نمی‌دانند کجا باید این مردانگیِ گمشده‌شان را پیدا کنند! بسیاری از این افراد ابتدا از مادرشان و بعدها و در زندگیِ مشترک، از همسرشان می‌خواهند که مردانگی‌شان را به آنها بدهند! در واقع آن مردانگی که درونِ خود پیدا نکرده را سعی می‌کند به‌زور و در ارتباط با همسر یا پارتنرش بدست بیاورد! در‌واقع تایید مردانگی را در گروِی تایید همسرش می‌داند و از همین‌جاست که مشکلات آغاز می‌شود. پ.ن: تجربه نشان داده است که زنان برای مردهای ضعیف قانون می‌گذارند اما برای مردانِ قوی قوانین را می‌شکنند! @behrang_ghasemi
Показати все...
11👍 6👏 2
00:28
Відео недоступне
خوانشِ برشی از شعر در هوای بارانی لندن لذتی‌ست که شاعران قدرش را می‌دانند!
Показати все...
IMG_2365.MOV5.48 MB
21👏 2👍 1
Фото недоступне
اگر عشق تنها اگر عشق طعم خود را دوباره در من منتشر كند بی‌‌بهاری‌ كه تو باشی‌ لحظه‌ای‌ ادامه نخواهم داد منی‌ كه حتی تا دست‌هايم را به اندوه فروختم #پابلو_نرودا #بهرنگ_قاسمی
Показати все...
15🔥 4🥰 2👍 1🥴 1
00:24
Відео недоступне
تنها راهی که میشه سیگنال دقیقی از محل سقوط پیدا کرد استفاده از آنتن‌هایی که هست، صداها را، که از ریشه‌های درخت که در آبجوش بگذارند صدای هیاهوست
Показати все...
IMG_2346.MOV1.48 MB
😁 12
Фото недоступне
. می‌گفت پیراهنش صدا می‌دهد و طرحی که دست‌هایش بر آب می‌اندازد شکل خواب‌هایی‌ست که هنوز ندیده است! باور داشت که درخت دارد آوازش آنگاه که مستانه پُر می‌شود از غروب، لم می‌دهد بر پُشتی و به گاهِ سر کشیدنِ چای، درختِ وجودش شکوفه می‌دهد! رازهای شگرفی در آن زن نهفته بود و من شاعر به بار آمدم تا شعرش کنم. به دست‌هایش دست کشیدم، از چشم‌هایش بوسه زدم و پستان‌های لرزانش را بارها زیرِ اولین لمسِ نور مهتاب بر پنجره چشم‌بسته لمس کردم. قلب‌ش اما می‌دانم جای دیگری‌ست! یک زن پلک‌هایش اگر حینِ گفتگو تکان نخورد و انتهای هر پیام لب‌هایش را مدام خیس کند بی‌گمان روح‌‌ یا قلب‌اش آزرده است و قلبا حواسش از علاقه تهی‌ست! زن‌ها خواب‌های عمیقِ مرموزی هستند گیر کرده در تلاقی دریا و ماه و چشم‌انداز نگاه‌شان شعرهای ناگفته‌است آه.. می‌دانم عشق ورزیدن به این زنان بیگاری کشیدن از لحظات است پنجره را می‌بندم و آن چشم‌اندازِ مرموز را از پشت انبوهِ درختان با حسرت نگاه می‌کنم. (بهرنگ قاسمی) #بهرنگ_قاسمی
Показати все...
24👍 4💋 3
Фото недоступне
کار از تعارف و تهدید گذشته بود و اندوه کنکاش می‌کرد در سلول به سلولِ بافت چشم‌هایت قلبت را کنار زدی دست‌هایت را و پاهات تا کجای حادثه پیش نرفته بود نرفته بود نفس بکشد نرفته بود فراموش کند نرفته بود دستی به حالت غم‌انگیز پلک‌هایش بکشد و چقدر گشتیم جای خالی‌ات را و چقدر دست کشیدیم به ردِ پاهایت تو از تمامِ زنان زن‌تر بودی گیسوانت طنازی می‌کرد به خاورِ دور و باختران دخترانِ کال‌ش را چشم‌بسته سپرده بود به پستانت اما تو گم شده بودی میانِ انبوهی از زنان که دسته‌جمعی به دریا پشت کرده بودند! (برشی از شعر تازه/ بهرنگ قاسمی)
Показати все...
22👍 5🔥 2
Оберіть інший тариф

На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.