Aliakbar Shekarchi

در سوگ سازگری عاشق نمیدانم چه بگویم وقتی جواهری چون استاد ابراهیم قنبری مهر را هم از دست دادیم و به که تسلیت بگویم و چگونه بگویم ، خیلی خوشبخت و خوش شانس بودم که دستانش را بوسیدم و از او یادگارها و درد دل های ارزشمندی دارم ،خوشحالم که حرمت او را نگه داشتم‌ و به احترامش روی یکی از مهمترین آرزوی های هنری ام پا گذاشتم و نه گفتم بی آن که بفهمد و آنها که فهمیدند و میدانند برایم کافیست که شاید امروز حسرت کمتری بکشم ازین که در جواب محبت های بی کرانش و گوش شنوایش توانستم کار کوچکی کرده باشم . اندوهگینم بسیار ، برایش سفری عاشقانه آرزومندم و دلم برایش تنگ میشود ، اگر بهشتی باشد جای استاد فرزانه عاشق ما قطعا در آن خواهد بود که جز ندای عشق و محبت چیزی نگفت و او بود که حدود ۱۶ سال پیش با لطف برادران هنرمند محمدی باعث تولد کمانچه آلتو شد که آخرین یادگار نیمه دست سازش ۱۲ سال پیش تکمیل شد و روزی که خواست آن را برایم مُهر کند دستان هنرمندش ضعف داشت و با کمک ما مهر سوخته را زد و با مِهر برایم در ملحفه ای پیچید و آن را ناباورانه به من داد بی آن که طلب چیزی کند و تنها گفت پسرم تو لایقش هستی و مبارکت باشد . به خودم ، به شما و خانواده گرامی اش ، عذری خانم همسر بردبار و فرزندانشان از صمیم قلب تسلیت میگویم و نمیدانم این فرشته را چگونه در دل خاک سرد میگذارند که همه داغدار وجودش هستیم تا ابد .اشک امان نمیدهد بیشتر بنویسم که از او داستان ها میدانند شاگردان وفادارش که شریک این غم بزرگ هستند . شروین مهاجر جمعه سیاه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ روزی که هنر دوباره بی پدر شد. این سروده حقیر در رثای او جسارتی است که از دل برایش نگاشتم ، روحش شاد مِهرِ مُهرت قنبری بر جگرم حک شده است کمر سازگران بین که چنین خم شده است مطربان بانگ بر آرید امشب تا دم صبح قنبری مهر وطن رفت مگو خاموش است نفس از سینه ابراهیمی عاشق کش عیار برفت عاشق مِهر صبا بین که چه آرام برفت جانمان قنبریِ مهرِ وطن نیک بخواب نغمه مُهر به جا مانده زتو در گوش است شروین مهاجر جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱

نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ چو گیسو بریدند بر سر زنان دریغا که شیری برفت از میان ( فردوسی) خبر درگذشت (سایه عزیز) با موسیقی بی کلام آمد... وقتی صدای کرنا و سرنای پر سوز و سوگ را شنیدم، وقتی صدای پر هیبت دُهُل را شنیدم با خود گفتم‌ مگر شیرمردی مرده است؟ دریغا... دریغ... آری مرگ او هم با شکوه ست... ای مرد بزرگ، ای دوست عزیز و همراه: افکار، گفتار و کلام تو پرچم برافراشته ایست که با دستان دختران و پسران و با جان و نفس مردم این سرزمین در باد تکان خواهد خورد. بدرود ای مرد صبور و عاشق، بدرود ای کِشتکار امید و آزادی، بدرود ای دلیر مرد سرفراز و پوینده، بدرود... یادت گرامی علی اکبر شکارچی ۱۹ مرداد ۱۴۰۱

کنسرت سه نوازی ، شنبه ۹ جولای در ونکوور ، برای تهیه بلیط به لینک زیر مراجعه فرمایید . https://qrco.de/bd3Hxh

( آلبوم لاله بهار) آهنگساز: زنده یاد پرويز مشکاتیان شاعر:امیر هوشنگ ابتهاج آواز:شهرام ناظری تکنواز کمانچه:علی اکبر شکارچی چند این شب و خاموشی وقت است که برخیزم وان آتش خندان را با صبح برانگیزم صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم سال انتشار:۱۳۶۲

اميرنوروزى ٣٤ ساله از خرم اباد با بيش از ٢٥ سال نواختن...

کنسرت سه نوازی ، نهم جولای ۲۰۲۲ در ونکوور با اجرای قطعات و تصانیفی از موسیقی قدیم ایران @farajpoori