نوشتباز|یادداشتهای یک پزشک-نویسنده|میتراجاجرمی
من میترا جاجرمی هستم. یک پزشک که عاشق خواندن و نوشتن است. سایت: mitrajajarmi.com اینستاگرام: www.instagram.com/mitra.jajarmi
Більше885
Підписники
-524 години
-37 днів
+730 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
✅️مزایای تایپ کردن برای نویسنده
■شاید شما هم تصور میکنید تایپ کردن از سرعت شما میکاهد، اما درست برعکس تایپ کردن بهطور چشمگیری بر سرعت نوشتن میافزاید. کافی است چند ماهی تمرین کنید، آن وقت خودتان متوجه میشوید که تایپ کردن باعث میشود زمان بیشتری برای نوشتن داشته باشید.
■امرزوه اگر بخواهید نوشتههایتان را برای ناشر بفرستید، باید متن تایپشده ارسال کنید. چه بهتر که خودتان این کار را بکنید، چون تایپیست با کار شما آشنا نیست، ممکن است قسمتهایی را اشتباه تایپ کند، دوبارهخوانی و اصلاح متن کار زمانبر و دشواری است.
■تایپ کردن ویرایش را آسان میکند. ممکن است نیاز باشد بخشهایی از متن را جابهجا کنید؛ این کار روی کاغذ بسیار دشوار و حتا غیرممکن است، اما وقتی تایپ میکنید میتوانید آنقدر پاراگرافها را بالا و پایین کنید تا سرانجام در جای درست خود قرار بگیرند.
■تایپ کردن وادارتان میکند علائم نگارشی را بیاموزید. وقتی فقط روی کاغذ بنویسید، به نحوهی قرار گرفتن نشانههای سجاوندی دقت نمیکنید. روی کاغذ مشخص نمیشود که بعد از ویرگول فاصله گذاشتهاید یا نیمفاصلهها را رعایت کردهاید. این روش شما را شلخته و بیدقت بار میآورد. اما وقتی تایپ میکنید مجبور میشوید قوانین را رعایت کنید و درنتیجه متنهای پاکیزهتری خواهید نوشت.
■ وقتی شما در برنامهای مثل وُرد تایپ میکنید، میتوانید پوشههای مختلفی بسازید، نوشتههایتان را دستهبندی کنید و بهراحتی در آنها جستوجو کنید. وقتی روی کاغذ مینویسید، امکان گم شدن و از بین رفتن نوشتهها زیاد است. تایپ کردن از نوشتههای شما محافظت میکند.
■ما نویسندگان عصر اینترنتیم. تا همین چند سال پیش که خبری از اینترنت نبود، نویسندگان برای انتشار آثارشان مجبور بودند کتاب چاپ کنند یا برای روزنامهها و مجلات قلم بزنند. تازه این آثار هم به دست تعداد اندکی از مخاطبان میرسید. اما ما این شانس را داریم که نوشتههایمان را در فضای اینترنت با میلیونها نفر بهاشتراک بگذاریم، پس چرا تایپ کردن را نیاموزیم و خودمان را از این نعمت بزرگ محروم کنیم؟
نکتهی پایانی. همین امروز برای خود یک سیستم کامیوتری ساده تهیه کنید و تایپ کردن را بیاغازید. نگران سنتان هم نباشید. با مقداری تمرین بهراحتی در این کار مهارت مییابید. و یک نکته را هم به یاد داشته باشید: نویسندهی امروز از تمام ابزارهای نوشتن بهره میگیرد و خودش را محدود به کاغذ و قلم یا کامپیوتر نمیکند. همهی این ابزارها مفیدند و لازم است به همهی آنها مسلط باشید تا راحتتر در نوشتن پیشرفت کنید.
👍 24👏 7🙏 2👌 1
💻 نیاز نویسندهی امروز
دیشب خواب عجیبی دیدم. مردی درحالیکه نوشتههایش را در دست گرفته بود، تعقیبم میکرد و با اصرار از من میخواست نوشتههایش را تایپ کنم. هر چقدر میگفتم: «من خودم هزارتا کار دارم. باید متنای خودمو تایپ کنم. تازه شونهم هم درد میکنه. نمیتونم.» قبول نمیکرد که نمیکرد. میگفت: «من یه نویسندهی مشهورم. تو باید متنای منو تایپ کنی.» سعی کردم از دستش فرار کنم، اما فایدهای نداشت؛ مثل سایه به دنبالم میآمد. تصمیم گرفتم با پلیس تماس بگیرم. داشتم شمارهی ۱۱۰ را میگرفتم که از خواب پریدم و دیگر نفهمیدم سر آقای نویسندهی شهیر چه بلایی آمد. راستی شما نوشتههایتان را خودتان تایپ میکنید یا از تایپ کردن فراری هستید؟
زمانی که تازه نوشتن را آغازیده بودم، جزو گروه فراریها بودم. بههیچعنوان طرف تایپ کردن نمیرفتم. اصلاً مگر میشد غیر از نوشتن با قلم و کاغذ به راه دیگری هم بیندیشم؟ نوشتن با قلم حال خیلی خوبی داشت؛ از طرف دیگر هم میترسیدم تایپ کردن سرعتم را کم کند. این بود که نخست متنهایم را روی کاغذ مینوشتم و بعد در گوشیام تایپ میکردم و در شبکههای اجتماعی بهاشتراک میگذاشتم. چند ماهی همین روال را ادامه دادم و مشکل چندانی هم نداشتم. تا اینکه وادار شدم مقالههای بلند برای سایتم بنویسم. اینجا بود که مشکل با تمام وجود قد علم کرد.
دو مقالهی اولم را به همان روال قبل نوشتم. نوشتن روی کاغذ، تایپ کردن در گوشی و کپی کردن در سایت. اما این روش بسیار طاقتفرسا بود و خیلی از سرعتم میکاست. هر کدام از مقالهها بیش از ده هزار کلمه بود و تایپ کردن هر کدام حدود یک ماه زمان برد.
اینجا بود که فهمیدم هر جور شده باید تایپ کردن را وارد برنامهام کنم. روزهای اول باز هم نخست روی کاغذ مینوشتم و بعد با لپتاپ تایپ میکردم؛ اصلاً نمیتوانستم فکرم را متمرکز کنم و از همان ابتدا تایپ کنم. خیلی هم آهسته و با دو انگشت تایپ میکردم. اما تسلیم نشدم، چون نیاز داشتم این کار را بیاموزم. کمکم شروع کردم به تایپ کردن یادداشتهای روزانهام که نیاز به اندیشهی زیاد نداشت. این کار باعث شد راه بیفتم و بهتدریج سرعت تایپ کردنم هم زیاد شد. اکنون از همان ابتدا که میخواهم متنی بنویسم تایپ میکنم و مشکلی با فکر کردن و تایپ کردن همزمان ندارم. ترسم بیجا بود و فقط زمان لازم بود که این مهارت را بیاموزم.
🔽🔽🔽🔽
👍 14👏 5👌 3
Repost from N/a
💡بسیاری از روشنفکران، روشندل هم هستند.
#کاریکلماتور #کاریکلماتورنویس #کاریکلماتوریست #میتراجاجرمی
@MitraJajarmiKaricalamator
👍 18👏 6
Repost from N/a
چگونه میتوانم کمکتان کنم؟
از وقتی یادم میآید میخواستم برای خودم کار کنم. از اینکه کسی رییسم باشد یا توی ادارهای این طرف و آنطرف بروم بیزار بودم. وقتِ کنکور به اصرار خانواده رشتهی تربیتبدنی را انتخاب کردم. مامان روی ابرها بود که دخترش معلم ورزش میشود و چی از این برای یک دختر بهتر؟ برای امتحان عملی رفتم و وسط درازنشستی که با توپ سنگین انجام میشد (اسم توپ را نمیدانم) توپ را ول کردم و اینطوری با هدر دادن زمان، خودم را از شر چیزی که نمیخواستم رهاندم.
در دانشگاه جغرافیا خواندم. رشتهای که دوستش داشتم اما میدانستم قرار نیست در کسبوکار کمکم کند. هر چند اطلاعاتم بعدها خیلی به دردم خورد.
کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی توریسم که گرفتم در یک آژانس مسافرتی مشغول به کار شدم، برای گرفتن مجوز افتتاح آژانس اقدام کردم و فهمیدم بیشتر از سرمایه نیاز به همراهی مافیای این کار در استان دارم. با افزایش قیمت دلار در همان روزها از خیر آژانس مسافرتی گذشتم؛ تصمیمی که هنوز بابتش شکرگزارم.
این جملهی «میلتون برن» را جایی خواندم و بدان عمل کردم: «اگر فرصت در نمیزند، برایش در بساز.»
پس روی پاهای خودم ایستادم. به صورت کاملا اتفاقی، البته با علاقه، وارد کار نوشتن شدم. هشت سال نویسندهی رادیو بروجرد بودم. در آن سالها با دوستی یک فیلمنامه به نام «کوچولو» نوشتیم، کار تولید محتوا انجام دادم، بارها نمایشنامهی طنز رادیویی نوشتم و در نهایت به خاطر اعتقادم به انسانیت از رادیو کناره گرفتم.
مدتی با رسانهی شهرداری بروجرد به عنوان نویسنده و کارگردان هنری همکاری کردم. کمکم متوجه شدم بیشتر وقتم را هدر میدهم، پس با یک «نه» به خانه برگشتم.
در تمام این سالها تلاشم بر این بوده از یادگیری عقب نمانم. نیازم به آموختن به اندازهی نیاز به هوا بود برای زیستن. روز و شبم را وقف خواندن و نوشتن کردم. دورههای فیلمنامهنویسی، داستاننویسی، مقالهنویسی و سئو شدن مقاله، ویراستاری، نویسنده کارآفرین، طنزنویسی و تولید محتوا را گذراندهام.
سالی که گذشت صرف نگارش مقاله برای کسبوکارهای دیگر شد؛ در این میان دانستم آنچه میخواهم همین است. نوشتن برای کسبوکارها.
🔸اگر برای کسبوکارتان نیاز به تولید محتوا دارید؛
🔸 اگر سایت شما مقالهای تخصصی و سئو شده کم دارد؛
🔸 اگر میخواهید با خیال راحت نوشتن را به عهدهی دیگری بگذارید؛
🔸 اگر در نوشتن با مشکل مواجهید و نمیدانید از کجا شروع کنید؛
🔸 اگر برای ویرایش متن خود مشکل دارید؛
🔸اگر نمیدانید ایراد نوشتهتان کجاست؛
📌 روی کمک من حساب کنید و اینجا پیام بفرستید.
@homatabatabaeii
⭐️⭐️راستی خوشحال میشوم در کانال من عضو شوید و این پیام را برای دوستی که به آن نیاز دارد، بفرستید.
سایت
اینستاگرام
|هما احمدی طباطبائی| #یادداشت_روز
@homaatabatabaei
👏 4👍 3❤ 1
📘🌳جنگل سایهها
قهرمان داستان «جنگل سایهها» نویسندهی جوانی است که شغل اصلیاش مومیایی کردن اجساد برای مراسم ترحیم است. او یک کتاب چاپشده هم دارد که خیلی با استقبال مواجه نشده است. یک روز پیرمرد میلیاردری سر راه نویسنده سبز میشود و از او میخواهد در قبال گرفتن مبلغ زیادی یک رمان برایش بنویسد. رمانی که قهرمانش یک قاتل زنجیرهای مشهور است و همه او را به نام جلاد ۱۲۵ میشناسند. میلیاردر با تعریف کردن از کار نویسنده، دادن پیشپرداخت کلان و فراهم آوردن کلبهای در جنگل برای نوشتن رمان، سرانجام نویسنده را راضی میکند که کتاب را بنویسد.
📍دربارهی داستان
نویسنده به همراه همسر و فرزندش به جنگل میرود و در کلبه اقامت میکند، اما از همان ابتدا اتفاقات باورنکردنی و ترسناکی میافتد و روزبهروز زندگی برای نویسنده و عزیزانش سختتر میشود. طرح کلی داستان بسیار جذاب است. تا میانههای کتاب هم هیجان و تعلیق داستان زیاد است و خواننده را به دنبال خود میکشد، اما از این به بعد و با حل شدن چند معما، روند داستان کند میشود. برای خوانندهی حرفهای داستانهای معمایی، حدس زدن آخر داستان کار چندان سختی نیست. ضمن اینکه انگار نویسنده برای پایانبندی داستان عجله داشته و آنطور که باید و شاید به آن نپرداخته است. همهچیز سریعاً به اتمام میرسد و این برای خواننده رضایتبخش نیست. سراسر داستان پر از صحنههای خشونتآمیز، خون و خونریزی است و برای افراد حساس خواندن این کتاب پیشنهاد نمیشود.
📌آنچه از این کتاب آموختم
■دوران کودکی انسان مهمترین دورهی زندگی است. اگر در این دوران اتفاق وحشتناکی برای کودک رخ دهد، هرچند آن را بهخاطر نیاورد، در بزرگسالی از اثرات منفی آن در امان نخواهد بود. ریشهی بسیاری از اختلالات روانی، کابوسها، ترسها و اضطرابها همین تجربههای ناخوشایندی است که در دوران کودکی اتفاق میافتد.
■محیط و ابزار روی کار نویسنده مؤثر است. مثلاً شخصیت اصلی این داستان وقتی در جنگل و کلبهای قرار میگیرد که شبیه به مکانی است که جلاد به آن رفتوآمد داشته است، راحتتر میتواند داستان را تصور کند. یا زمانی که به جای کامپیوتر با ماشین تحریر مینویسد و برای این کار رنج زیادی میکشد، بیشتر میتواند درد و ناراحتی قربانیان جلاد را احساس کند.
■نویسنده باید به یاد داشته باشد که بازخوردهای دیگران ممکن است بدون غرض و خیرخواهانه نباشند. گاهی پشت تعریف و تمجیدها انگیزهی وحشتناکی نهفته است، پس نویسنده باید حواسش را جمع کند تا اینگونه افراد فریبش ندهند.
■شغل نویسنده هر چقدر هم که بد باشد، میتواند منبع الهامش باشد. در این داستان، شغل نویسنده مومیایی کردن اجساد است. ارتباط هر روزهاش با مرگ و از نزدیک بررسی کردن مقتولها ، موجب شده که بتواند داستانهای جنایی بنویسد.
👤نویسندهی کتاب «جنگل سایهها»، فرانک تیلیه است و معصومه خطیبی بیگی آن را ترجمه کرده است.
🔗نسخهی الکترونیکی کتاب را میتوانید از اپلیکیشن طاقچه یا کتابراه تهیه کنید.
✍️🏻 #میتراجاجرمی #یادداشت_روز #کتاب
@mitrajajarmy
🔗اینستاگرام
🌐 سایت
👍 22👏 4❤ 3👌 2
از دریچهی قلبم
تا پنجرهی نگاهِ تو
چقدر فاصله است
دلدار نادیدهی من؟
✍️🏻 #میتراجاجرمی
#شعر_کوتاه
#دلدار_نادیدهی_من
@mitrajajarmy
🔗اینستاگرام
🌐 سایت
❤ 31👍 3👏 2🥰 1
📥 دوستان عزیز، بخشی از کتاب «بنویس تا زنده بمانی» رو براتون گذاشتم تا رایگان دانلود کنید و اگه خوشتون اومد نسخهی الکترونیکی کتاب رو از طریق لینک زیر تهیه کنید:🌷
💲 قیمت نسخهی الکترونیکی: ۵۰هزار تومان
https://mitrajajarmi.com/write-to-survive
بنویس+تا+زنده+بمانی_موبایل_140404_740185.pdf1.28 KB
❤ 8👏 3👍 2
📘 تابستان سال ۱۴۰۱ بود که در دورهی «کتابنویسی» استاد کلانتری شرکت کردم. همیشه دلم میخواست آموختههایم درمورد «نوشتن» را در قالب کتاب عرضه کنم. شرکت در این دوره فرصتی فراهم کرد تا به این آرزویم جامهی عمل بپوشانم. دورهی کتابنویسی هم فال بود هم تماشا، هم نکات زیادی دربارهی نوشتن کتاب آموختم و هم با دوستان عزیزی آشنا شدم که جایشان در قلب من است.
📖کتاب «بنویس تا زنده بمانی» دربارهی کاربردهای نوشتن در زندگی روزانه است. کوشیدهام در این کتاب نشان بدهم نوشتن فقط برای تولید آثار ادبی نیست. شما میتوانید از نوشتن برای کنارآمدن با خاطرات تلخ گذشته، خودشناسی، یافتن راهحلهای خلاقانه برای مشکلات روزانه، بهبود روابط، تخلیهی خشم و احساسات منفی، و حتا افزایش درآمد استفاده کنید. با خواندن این کتاب میآموزید چطور نوشتن را وارد زندگی خود کنید و از آن برای خلاقانه زیستن بهره ببرید.
📚به لطف آقای عباسی که مدیر هنری این کار بودند، نسخهی الکترونیکی کتاب کاملاً مناسب خواندن در موبایل است. علاوعبر این فهرست نسخهی الکترونیکی لینکگذاری شده، یعنی شما با لمس هر بخش به صفحهی مورد نظر هدایت میشوید.
💲برای تهیهی نسخهی الکترونیکی کتاب (به قیمت ۵۰هزار تومان) روی لینک زیر کلیک کنید:
🔗خرید نسخهی الکترونیکی
از همهی شما دوستان عزیز بهخاطر مهر و حمایتتان ممنونم و امیدوارم از خواندن
کتاب لذت ببرید.🌸🌸
✍️🏻 #میتراجاجرمی #آموزش_نویسندگی #کتاب_نویسندگی #کتاب_آموزش_نویسندگی
attach 📎
👍 20👏 7
🖋🖋نویسنده کیست؟
چند روز پیش یک نفر زیر یکی از پستهای اینستاگرامم کامنت گذاشته بود: «با این نوشتهها اسم خودتو گذاشتی نویسنده؟ چه اعتمادبهنفس الکیای داری!!!» نمیدانم اینکه من خودم را نویسنده بخوانم، چه مشکلی برای او ایجاد میکرد. پاسخی به او ندادم، چون کسی که با اکانت فیک میآید و با چنین لحنی مینویسد، معلومالحال است و ارزش وقت گذاشتن ندارد. اما حرفهایش باعث شد به این بیندیشم که بهراستی نویسنده کیست.
آیا نویسنده کسی است که داستان و رمان مینویسد؟ آیا به کسی که کتاب چاپشده دارد، نویسنده میگویند؟ آیا نویسنده کسی است که دلنوشته و قطعههای ادبی مینویسد؟ آیا نویسنده فردی مشهور است که طرفداران زیادی دارد؟ شروع به جستوجو در گوگل کردم. در ویکیپدیا با این تعریف روبهرو شدم: «نویسنده در شکل عامیانه به پدیدآورندهی یک متن گفته میشود. اما از نظر تخصصی نویسنده به کسی گفته میشود که بهطور حرفهای، نوشتن را در زندگی خود دنبال کند.» بهنظرم تعریف نسبتاً خوبی بود.
در ادامهی جستوجو، به مطلبی با عنوان «نویسنده کیست؟» در سایت استاد کلانتری برخوردم. تعریف استاد از نویسنده برایم الهامبخش بود:
نویسنده کسی است که هر روز مینویسد و با یاری نوشتن، روزبهروز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشود.زمانی که تازه نوشتن را آغازیده بودم مثل بسیاری از نوواردان به این عرصه، نویسنده را کسی میدانستم که داستان مینویسد. اما هرچقدر پیش رفتم، فهمیدم که عرصهی نویسندگی بسیار گسترده است و انواع نوشتار را در بر میگیرد. مثلاً وبلاگنویسان، زندگینامهنویسها، غیرداستانینویسها همه و همه نویسندهاند. حتا کسی که خاطرات روزانهاش را مینویسد یا تجربیاتش را در قالب متن به دیگران انتقال میدهد نویسنده است. نویسنده در نگر من کسی است که زندگیاش به نوشتن گره خورده و نمیتواند بدون نوشتن زندگی کند. نوشتن انگیزهی برخاستنش از خواب است. در تمام روز، دغدغهاش این است که ایدهای تازه برای نوشتن بیابد. درگیر کلمات است و پیوسته میکوشد با واژههای تازه آشنا شود و آنها را در نوشتههایش بگنجاند. بهترین دوستان نویسنده کتابها هستند و اوقات زیادی را صرفشان میکند. نویسنده کسی است که مدام در حال یادگیری است تا هر روز بتواند بهتر و مؤثرتر بنویسد. نویسنده با نوشتن خوشحال است و اگر ننویسد، انگار که گمشدهای دارد پریشان میشود. نویسنده مینویسد تا خودش و دنیای اطرافش را بهتر بشناسد و راهحلهای خلاقانهتری برای مشکلاتش بیابد. نویسنده کسی است که وقتی مینویسد همهچیز جز نوشتن را فراموش میکند و متوجه گذشت زمان نمیشود. نویسنده شب با این رؤیا میخوابد که فردا فرصت دیگری برای نوشتن داشته باشد و شادی نوشتنش را با دیگران قسمت کند. من یک نویسندهام، چون نوشتن بخش بزرگی از زندگی هر روزهی من است. همانطور که برای زنده ماندن به غذا، آب و هوا نیاز دارم، نیازمند نوشتن هم هستم. شاید نویسندهی بدی باشم، اما به هر حال یک نویسندهام. ✍️🏻 #میتراجاجرمی #یادداشت_روز #نویسنده_کیست #آموزش_نویسندگی @mitrajajarmy 🔗اینستاگرام 🌐 سایت
❤ 38👏 11👍 4👌 2💯 1
☠اسم مستعار، تهدیدی برای نویسنده
همزمان با شروع دوران کارورزیمان در بیمارستان، برای هریک از ما مُهری تهیه کردند که نام و نام خانوادگیمان روی آن حک شده بود. باید این مهر را پای تمام دستوراتی که در پروندهی بیماران مینوشتیم، میزدیم. این مهر از نظر قانونی ارزشی نداشت، چون هنوز دانشجو بودیم و شمارهی نظام پزشکی نداشتیم، اما وادارمان میکرد مسئولیت نوشته و دستورمان را بهعهده بگیریم. همین باعث میشد بیشتر دقت کنیم تا دستورات صحیحی بنویسیم و اشتباهی مرتکب نشویم.
بعضی از دوستان را میبینم که با اسم خودشان فعالیت نمیکنند و نام مستعار برمیگزینند. شاید در نگاه اول این کار چندان هم بد نرسد، چون بهنظر میآید موجبات آزادی بیشتر نویسنده را فراهم میکند. البته که خیلی از نونویسندگان نام مستعار را برمیگزینند، چون عزت نفس کافی ندارند. میترسند بد بنویسند و آبرویشان برود. اگر بپذیریم که در ابتدای مسیر نوشتن همهمان بد مینویسیم، دیگر این دغدغه را نخواهیم داشت.
هیچکس از شکم مادر نویسنده زاده نمیشود. در آغاز همه بد مینویسیم، اما اگر تسلیم نشویم و ادامه دهیم کمکم پیشرفت میکنیم و به نویسندهی خوبی تبدیل میشویم. باید توجه داشت اسم ما همانند همان مُهر پزشکان عمل میکند. وقتی با اسم اصلی خودمان در شبکههای اجتماعی اکانت میسازیم و زیر هر نوشته ناممان را مینویسیم، باعث میشود جدیتر عمل کنیم و مسئولیت نوشتههایمان را به عهده بگیریم.
❗️زیانهای استفاده از نام مستعار
□ نام مستعار شما را بیدقت بار میآورد. وقتی میدانید کسی نمیداند این نوشتهی شماست، در انتخاب موضوع، برگزیدن واژهها و رعایت علائم نگارشی سختگیری نمیکنید و هر متن شلختهای را منتشر میکنید، چون مسئولیت نوشته با شما نیست.
□ اسم مستعار شما را بیانگیزه میکند. وقتی میدانید هر چقدر هم خوب بنویسید کسی نخواهد فهمید که اینها نوشتهی شماست، با خودتان میگویید: «نوشتن و ننوشتنتم چه فرقی میکند؟ اصلاً چرا بنویسم وقتی کسی نمیداند من نویسندهام.» این کار از شوق شما میکاهد و حتا ممکن است نوشتن را رها کنید.
□ نام مستعار باعث میشود اعتبارتان زیر سؤال برود. به اکانتهای بینامونشان در شبکههای اجتماعی بیندیشید. آیا این افراد همانهایی نیستند که زیر پستهای دیگران فحاشی میکنند و آنها را به باد تمسخر میگیرند؟ زمانی که شما لقب عجیبوغریبی برای خود برمیگزینید، ناخودآگاه در ذهن دیگران همان اکانتهای ترول تداعی میشوند؛ پس هرچقدر هم که خوب بنویسید به شما اعتماد نمیکنند.
اگر شما سیاسی نمینویسید، تحتتعقیب پلیس نیستید، برای کشوری جاسوسی نمیکنید و یا کسی به قتل تهدیدتان نمیکند، دلیلی ندارد که با اسم مستعار بنویسید. همین حالا تصمیم بگیرید زیر تمام نوشتههایتان نام اصلی خود را بنویسید و به پیشرفت خود کمک کنید.
✍️🏻 #میتراجاجرمی
#یادداشت_روز #اشتباهات_نویسندگان
#آموزش_نویسندگی
@mitrajajarmy
🔗اینستاگرام
🌐 سایت
👍 21👏 5❤ 4👌 2
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.