cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

سرخسگرام

تاریخ، فرهنگ و مردم شهرستان سرخس، از1859میلادی برابربا 1238 خورشیدی/تأسیس قلعه سرخس ناصری تا زمان حاضر لینک کانال: https://telegram.me/sarakhsgram مدیر کانال: علی اصغر نامی @aliasgharnami

Більше
Рекламні дописи
1 275
Підписники
+224 години
+37 днів
+330 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Repost from سرخسگرام
پَلپَلاسی یا چُغوک سیدی، پرستوهای مهاجر فصل بهار سرخس یکی از پرندگان مهاجر که تغییرات آب هوایی پر و بالش را از سرخس بریده پرستوی سینه خاکستری است که مردم سرخس به آن پَلپَلاسی/ پلپلَوسی و چُغوک سیّدی می گفتند. پلپلاسی واژه ای سیستانی است و چغوک سیدی هم اسمی بود که در مقایسه با گنجشک به پرستوها داده شده بود و منظور رنگ سیاه آن بود. درست مشابه رنگ سیاه مندیل (عمامه) سیدها در مقایسه با مندیل سفید یا همان عمامه سنتی مردان سرخسی و درست به همین دلیل هم نوعی قداست برای پرستوها قائل بودند. پرستوهای مهاجر اوایل بهار به شهر و روستاهای سرخس می آمدند و در منازل مردم و بیشتر در جدار داخلی خانه های گنبدی وگلی لانه می ساختند. پرستوها پس از ساخت لانه، جفت گیری و تخم گذاری و آنگاه بیرون آمدن جوجه ها از تخم، همچنان روزها مشغول پرواز و جمع آوری غذا برای جوجه هاشان بودند. یکی از صحنه های جالب که همه روزه مردم در منازل خود شاهد ان بودند سر و صدای جوجه های پرستوها به هنگام برگشت پدر و مادر به لانه دادن غذا به جوجه ها بود. پرستوها معمولا شب ها ارام و بی سر وصدا بودند و از این بابت مشکلی برای اسایش شبانه میزبانان خود نداشتند. با بزرگ شده جوجه ها و به پرواز درآمدن آنها و خیلی زودتر از فرارسیدن فصل پاییز، پرستوهای سرخس مسیر مهاجرت به سوی مقصد نامعلوم شان را ادامه می دادند. گویا پرستوها نیمه دوم سال را در نیمکره جنوبی که گرمتر هست سپری می کنند. پلپلاسی ها هرسال برحسب عادت به آشیانه های سال خود در منازل مردم بر می گشتند. این آشیانه ها معمولا دست نخورده بود و اگر نیاز به مرمت داشت و یا قرار بود از نو ساخته شود به زودی ساخته می شد. لانه پلپلاسی ها مخلوطی از گل رس که بود که پرنده ها برای استحکام بیشتر مخلوط با آن سیخ های نازکی را هم بکار می بردند. در هوای گرم بهار سرخس لانه های گلی که به صورت کاسه مانند و از کف شروع به لایه چینی می شد به زودی خشک و محکم می شد. روزهای رسیدن پرستوها به منطقه سرخس در اوایل بهار و همچنین ایامی که به صورت دسته جمعی منطقه سرخس را ترک می کردند حس و حال خاصی داشت و بخصوص لانه گزینی پرستوها در منازل مردم . "گفته می شود پرستوها سالانه هفده هزار کیلومتر راه را می‌پیمایند، و از قاره‌ای به قارهٔ دیگر کوچ می‌کنند و دارای رکورد سرعت در بین دیگر مهاجران هستند. به‌طوری‌که این پرنده چهار هزار کیلومتر را در بیست وچهار ساعت یعنی باسرعت ساعتی حدود صد وهفتاد کیلومترمی‌پیمایند(ویکی پدیا فارسی)." آنچه قابل تأمل هست اینکه مردم در گذشته بسی بیشتر از امروز به حفظ حیاط وحش و محیط زیست و از جمله مواظبت از پرندگان مهاجری همچون پرستوها در سرخس همت می گماشتند. آنها کشتن و یا حتی رَم دادن پرستوها را گناه می شمردند به طوری که کودکان هم کاری به کار پرستوها نداشتند. همچنین اهالی هر خانه فضاهای مناسبی را برای لانه سازی و تخم گذاری پلپلاسی ها فراهم می کردند. مردم سرخس در گذشته با اینکه برخلاف امروز هیچ از هیاهوی تبلیغاتی برای حفظ محیط زیست اطلاعی نداشتند ولی بر اساس باورهای دینی و انسانی خود رفتار بسیار شایسته ای با حیات و حش و از جمله پرستوهای مهاجر فصلی به سرخس داشتند. آنها در منازل مسکونی خود حتی برای لانه سازی و تمیز کردن فضولات این پرنده ها تمهیداتی را در نظر می گرفتند. از جمله اینکه بیشتر پرستوها در دالان یا اتاق بین دو اتاق اصلی منازل لانه سازی می کردند و معمولا صاحبخانه ترتیبی اتخاذ می کرد که مانع ورود و خروج پرنده برای لانه سازی یا غذا دادن به جوجه های خود نشود و گاه با اینکه کسی در منزل نبود ساعتهای متمادی از بستن در خانه خودداری می کردند. تحمل سروصداهای پرستوها بخشی از زندگیِ پیوسته با طبیعت در بین مردم سرخس بود و اعتراض کسی را بر نمی انگیخت. گاه می شد که جوجه های تازه از تخم بیرون آمده و ناتوان پرستو از لانه های گلی ساخته شده بر سقف منازل به پایین می افتادند که توسط صاحبخانه به لانه بر گردانده می شد. حضور پلپلاسی ها در شهر وروستاهای سرخس همراه با شور و نشاط زندگی بود و همراه با تکاپو و تلاش به طوری که امروزه فکر کردن به آن روزهاخاطره برانگیز است ولی حیف که دیگر از هیاهوی حضور فصلی پرستوها در سرخس خبری نیست و اگر هم این پرندگان مقاوم و دوست داشتنی رو به سوی سرخس بگذارند بسیار اندک و آن هم برخی سال هاست، پدیده ای که برخلاف گذشته عمومیت ندارد و به چشم نمی آید. http://telegram.me/sarakhsgram
Показати все...
سرخسگرام

تاریخ، فرهنگ و مردم شهرستان سرخس، از1859میلادی برابربا 1238 خورشیدی/تأسیس قلعه سرخس ناصری تا زمان حاضر لینک کانال:

https://telegram.me/sarakhsgram

مدیر کانال: علی اصغر نامی @aliasgharnami

👌 5👍 3
Repost from سرخسگرام
Фото недоступнеДивитись в Telegram
پرستوهای مهاجر در سرخس، لانه یک جفت پرستو بر دیوار خانه ای در شهر سرخس، بهار 1397.ش، عکس از نگارنده http://telegram.me/sarakhsgram
Показати все...
👍 1
عکس و مطلب زیر را در ۱۵ آبان ۱۳۹۷ در کانال سرخسگرام به اشتراک گذاشته بودم که اینک بازنشر می شود.👇
Показати все...
🗓 بدی‌هایِ خوب و خوبی‌های بدِ کودک درون یک شاعر ✍️ مجید تربت زاده، روزنامه نگار، شاعر و منتقد ادبی درون شاعرها البته همیشه، کودکی شیرین زبان ، مشغول کودکی کردن است و اغلب هم می شود، کمرنگ یا پررنگ، ردپای خودش یا حتی شیطنت‌هایش را در شعر شاعر دید. این البته دلیل نمی شود که شما در همه اشعار شاعران ، کودک درونشان را هم آشکارا ببینید یا از زبان همان کودک شعری را بشنوید. ازآنجا که شاعران هم آدمند! پس حق دارند در کشاکش تلخناکی‌ها و غُصه‌های زندگی امروز، اغلب کودکِ شاعرانگی‌شان را فراموش کنند و از درد و رنج‌های بزرگی و بزرگسالی بگویند. یا کودک درونشان را وادارند ادای کودک‌نبودن را در بیاورد و با لحن و لهجه بزرگترها حرف بزند. درشعر«هلی کوپتر» اما گمانم کودک درون موسی عصمتی است که بی خیال بزرگی و بزرگ شدن،حتی بیزار از دنیا و دغدغه های بزرگترها، وسط حس و حرف های شاعر پریده و دارد از خاطره‌هایش از وقتی که آسمان، واقعاً و بی دریغ آبی بود، می گوید. کودک شاعر که کمی تا قسمتی سِرتِق و اغلب جسور هم هست، جسورانه، واژه به ظاهر نامأنوس و بیگانه«هلی‌کوپتر» را به عنوان ردیف شعرش انتخاب می کند تا حداقل به فرهنگستان زبان فارسی حالی کند، پارسی را پاس داشتن از نگاه کودکان جور دیگری است و «هلی‌کوپتر» آن‌قدرها که بزرگترها فکر می کنند واژه قبیح و بیگانه‌ای نیست. و شما مدیونید اگر فکر کنید کودک شاعر در خلوت و تنهایی شاعرانه اش هزاربار واژه «بالگرد» را سبک و سنگین کرده تا به جای «هلی کوپتر» به کار ببرد اما دیده است «بالگرد» نه تنها کودکانه نیست و حس و حال یک «قُمری مهربان» را ندارد بلکه فقط به درد گوینده های اخبار می خورد و حداقل در ردیف شعر کاربردی ندارد! کودک درون شاعر، خوبیِ بدی دارد که زود و چشم بسته، دلبسته هرچیزی می شود که در زمینه آبی و بیکران آسمان، کنار ابرها، پرواز می کند. بنابراین دچار خطای ادراکی می شود و هلی‌کوپترِبا آن عظمت، نخراشیدگی  و پُرسروصدا را، حتی وقتی با غرش و غریوی هولناک و بچه‌ترسان، میان گردوخاک فرود آمده ، مثل وقتی کنار ابرها می‌پرد، قمری مهربان و سرگشته‌ای می بیند که کوکوکنان، دارد دنبال آشیانه و دانه می‌گردد. کودک شاعر البته بدی‌های خیلی خوبی هم دارد. چون می‌تواند بی خیال مأموریت و فلسفه وجودِ موجود نتراشیده و نخراشیده‌ای مثل بالگرد شود، پَرّه‌های بزرگ و هولناک آن را، بال فرض کند و هلی کوپتر را مثل پروانه ای ببیند که بالای سر بچه‌ها، سرخوش از عطر و بوی آبادی و سرحال از غریو شادمانی و شگفتی کودکان روستا، به سماع مشغول است. از نگاه کودک درون موسی عصمتی، هلی کوپترها، هیچوقت آسمان آبی را خش نمی اندازند و صدای وحشتناک موتور و پره هایشان، سکوت و شکوه مزرعه را نمی خراشد. هلی کوپترها از بی کرانه ها، از همسایگی ستاره ها با هزارشعر و ترانه می آیند و به جایش صداقت و صفای مزرعه را برای بچه هایی که در همسایگی یک فرودگاه بزرگ، لابلای دود و آهن و آدم زندگی می کنند، سوغات می برند. هلی کوپترها، هر زنگ نقاشی که می شود، کوکوکنان می آیند، لابلای صفحات دفتر و کتابمان جاخوش می کنند و این طوری برایمان جاودانه می شوند... حتی اگر روزی، جایی، در انبوه مِه و ابر و درخت، گُم شوند و برای بزرگترها کُلی خاطره تلخ به جا بگذارند. https://t.me/sarakhsgram
Показати все...
سرخسگرام

تاریخ، فرهنگ و مردم شهرستان سرخس، از1859میلادی برابربا 1238 خورشیدی/تأسیس قلعه سرخس ناصری تا زمان حاضر لینک کانال:

https://telegram.me/sarakhsgram

مدیر کانال: علی اصغر نامی @aliasgharnami

👌 2👍 1 1
هلیکوپتر آسمان بی‌دریغ آبی بود ، در افق ناگهان هلیکوپتر مثل یک تکه ابر پیدا شد ، در دل آسمان هلیکوپتر از همان دور از همان بالا ، از کنار پرنده‌های رها به من و بچه‌های آبادی ، داد دستی تکان هلیکوپتر چرخ زد چون عقاب مغروری ، عاقبت ناگهان فرود آمد روی تنها زمین بازی ما ، مرغ بی‌آشیان هلیکوپتر از دیاری غریب آمده بود ، بوی ابر و پرنده را می‌داد بوی خورشید ، بوی پروانه ، بوی رنگین کمان ، هلیکوپتر گرچه از بی‌کرانه آمده بود ، با هزاران ترانه آمده بود با من و بچه‌های دهکده بود ، همدل و همزبان هلیکوپتر از تمام ستاره‌های جهان از افق‌های دور ، از باران حرف‌هایی برای گفتن داشت از شب و کهکشان هلیکوپتر عصر اما دلش هوایی شد ،‌ ساعتش را دقیق‌تر چک کرد با کسی ظاهرا قراری داشت ، قمری مهربان هلیکوپتر بالهای کشیده‌اش را باز ، مثل پروانه‌ای به رقص آورد پر کشید از زمین خاکی ما ، پیش چشمانمان هلیکوپتر مثل گنجشک کوچکی شد که ، بال در بال آسمان می‌رفت بی‌خیال تمام آدمها بی‌خیال جهان ، هلیکوپتر رفت تا یک فرودگاه بزرگ ، رفت تا از دیار کوچک ما سادگی را ، شکوه مزرعه را ببرد ارمغان هلیکوپتر رفت و از آن به بعد تا امروز ، در دل زنگ‌های نقاشی در دل بچه‌های آبادی مانده یادی از آن هلیکوپتر لینک کانال اشعار #موسی عصمتی 👇 https://t.me/braillehayenagozir
Показати все...
👍 1 1👏 1
06:23
Відео недоступнеДивитись в Telegram
. چشمان تو حالتی خدایی دارد آرامشِ سبزِ ماورایی دارد از خالِ لبت به من یقین شد که خدا با خط بریل آشنایی دارد 🎥شعر خوانیِ #موسی_عصمتی شاعر روشندلِ خراسانی و از همراهان تحلیل و‌ رصد، در نخستین جشنواره‌ی کشوری شعر نگاه سپید در استان یزد. *عصمتی در مسابقه‌ی "سرزمین شعر" نیز جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرد. 🔗لینک ورود به کانال شاعرانگی‌های ایشان: https://t.me/braillehayenagozir
Показати все...
30.24 MB
3👏 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
9👍 1
از شاخه سبزِ تاج و تخت افتاده با شورش بادهای سخت افتاده امروز ولی مناره مورچه هاست این گنبد سبزِ از درخت افتاده سادگی و روانی زبان، یکی دیگر از ویژگی های شعر موسی عصمتی است که شاید بتوان گفت از این منظر، موقعیت او را در کنار رباعی سرایان بنام هم عصرش تثبیت می‌کند. برخورداری او از امکانات لحن و زبان محاوره، همچنین جسارت او در کاربرد عباراتی نامانوس و نامرتبط با جهان شعر، آن هم در قالبی که قرن‌ها محمل مفاهیم بلند فلسفی، عرفانی و حکمی بوده- صرف نظر از توفیق یا عدم توفیق شاعر - یکی از عوامل موثر در این امر به حساب می آید: ترکیبات، کنایه ها و حتی ضرب المثلهایی از این دست: یک عالمه رمز و راز دارد، ای عشق موسیقی دلنواز دارد ای عشق.. ما عاشق شعریم هزاران سال است این قصه سر دراز دارد، ای عشق… «…او آمده است تا که عاشق برود مجنون شما شفا نمی خواهد که» «هر چند که مشهور خیابان بودم. قدّاره کش کوچه و میدان بودم…» «…از بار انار وانتی فهمیدم امسال دوبازه باغبان دل خون است» «…وقتی که تو حرف می زنی می گویم ای کاش که بشنود خدا از دهنت» «…نه خانه گنبدی، نه آن چشمه‌ی آب نه! دهکده آن دهکده سابق نیست» «… باشد ولی اندوه ندیدن ها را ای عشق کجای دلمان بگذاریم» «…تشتی که هنوز گوشه‌ی انباری است ماشین لباسشویی مادر بود» و... این سادگی زبان گاهی تا عمق محتوا نفوذ می کند و صمیمیت و باورپذیری شعر او را منجر می شود: «… از تلخی لحظه ها حکایت دارد چایی که همیشه از دهان می افتد» البته گاه نیز این ساده گویی ها به تسامحاتی در حوزه زبان می انجامد و انسجامی را رقم می زند که صرفاً به لفظ و سطح بیرونی کلام قد می دهد. طبیعت‌گرایی و رقت عاطفی شاعر نیز چنانکه اشاره شد، مشخصه ای است غیر قابل انکار و از تقید شاعر به مولفه های مکتب رمانتیسم از جمله حلول دلالت دارد: پروانه به جشن باغ دعوت شده بود شبتابِ پر از چراغ دعوت شده بود در سمفونی همیشه گنجشکان هر روزِ خدا کلاغ دعوت شده بود و نیز در این ابیات: «…انگار شبیه قیس، مجنون شده است این جاده که سر به کوه و صحرا زده است» «در خانه ما درخت و نیلوفر بود حال همه پرنده ها بهتر بود…» روی هم رفته موسی عصمتی شاعر نابینا اما توانای هم‌عصر ما به شهادت غزلیات خوبش و همین طور انتخاب عناوین با مسما برای کتاب‌هایش از جمله «بی چشمداشت»، توانسته نامش را در زمره شاعران موفق خراسان بزرگ و ایران بگنجاند، امید که انتشار این کتاب از سوی نشر شاعران پارسی زبان فرصتی قابل برای بیشتر شناخته شدن او در بین دیگر کشورهای فارسی زبان باشد. در پایان رباعی زیبای دیگری را از شاعر می خوانیم: «با آمدنش به خانه جان می آورد یک سنگ صبور، ارمغان می آورد با کارگری برای خانه هر روز از آجرِ داغ کوره، نان می آورد» https://t.me/sarakhsgram
Показати все...
سرخسگرام

تاریخ، فرهنگ و مردم شهرستان سرخس، از1859میلادی برابربا 1238 خورشیدی/تأسیس قلعه سرخس ناصری تا زمان حاضر لینک کانال:

https://telegram.me/sarakhsgram

مدیر کانال: علی اصغر نامی @aliasgharnami

3👍 1👏 1
🗒این شاعر چشم‌بسته روشن‌بین یکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳ **این شاعر چشم‌بسته روشن‌بین خراسان‌رضوی - موسی عصمتی شاعر نابینا اما توانای هم‌عصر ما به شهادت غزلیات خوبش و همین طور انتخاب عناوین با مسما برای کتاب‌هایش از جمله «بی چشمداشت»، توانسته نامش را در زمره شاعران موفق خراسان بزرگ و ایران بگنجاند.** سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - افسانه غیاثوند، شاعر و منتقد ادبی: «سمرقند» عنوان تازه‌ترین کتاب موسی عصمتی و چهارمین اثر اوست که سروده‌های شاعر را به بالغ بر یکصد و چهل رباعی می‌رساند و از سوی موسسه فرهنگی شاعران پارسی زبان، منتشر و روانه بازار شعر شده است. این اثر از تداوم نوعی نگاه مادرانه به هستی و نحوه تعامل شاعر با طبیعت حکایت دارد، نگاهی که بر پایه دو صفت متعالی یعنی تعهدمداری و باورمندی به عنوان مولفه‌های رفتاری انسان، استوار است. شعر موسی عصمتی برای من همیشه نمونه‌ای از یک شعر متعهّد بوده است. وقتی می گویم، متعهّد به معنی آن تعهّد خاصی نمی گویم که امروز رسم شده است و بر رعایت ظواهر شرع و آداب انقلابی‌گری تکیه دارد؛ چیزی که بسیاری ها فوت و فنّ آن را یاد گرفته اند و در رسانه ها به عنوان «شاعران متعهد» شناخته می‌شوند. منظور من از تعهّد این است که شاعر، شعرش را بر اساس یک هدف باطنی و درونی می سراید، بر اساس فکر و حس عمیقی که او را بی تاب ساخته و به سرایش واداشته است. آنچه به عینه نقل شد دیدگاه شاعر و نظریه پرداز معاصر، محمدکاظم کاظمی در مقدمه کتاب بی‌چشمداشت اثر موسی عصمتی است که می تواند مویدی باشد بر آنچه در ابتدای این یادداشت گفته شد، یعنی نهادینه شدن نگاهی تعهدمحور در ضمیر شاعر؛ همان مشخصه ای که می تواند به دلیل قوت بخشی به موقعیت انسانیِ او، جایگاهش را از میانمایگی و بی تفاوتی محض به تعهدپذیری ارتقاء دهد و از این رو یک امتیاز باشد تا جایی که به عنوان انسانی طبیعت گرا، نگاه لطیف و مسئولانه اش را برای مثال معطوف به رودی ببیند که خشک شده است. به این سوگنامه که تلفیقی هنرمندانه از تمام ویژگی های مورد توقع ما از شعر است، دقت کنید: غم حادثه ای در انتظار رود است دلواپسی ادامه دار رود است سنگی که پناهگاه ماهی ها بود امروز ولی سنگ مزار رود است گاهی خصیصه تعهدمداری در وجود شاعر چنان تبلوری دارد که او را ملزم می کند در قالب یک انسان آرمانگرا، در جستجوی انسانیت و انسانِ از دست رفته روزگارش، حتی با نرم گریزی در حوزه محتوا و دست بردن در آن، به سراغ یک افسانه قدیمی رفته و تمام مالوفات ذهنی مخاطب را در مواجهه با داستانِ قدیمی چوپان دروغگو به هم بریزد تا نسخه جدید و دلخواهی از آن را طراحی کند: …خوردند تمام گرگ ها را دیشب چوپان به خدا دروغ در کارش نیست البته این خصوصیت رفتاری یعنی محتواگرایی در عین امتیاز بودن گاه می تواند مخاطراتی را هم برای او به همراه بیاورد، از جمله اینکه پایبندی و تقید شاعر به فخامت زبان، موسیقی و امکاناتی از این قبیل را تحت الشعاعِ یک رسالت، تا حد چشمگیری کمرنگ یا حتی کم اهمیت جلوه دهد و این قضاوت را دامن بزند که شاعر، عامدانه و به قصد مخالفت با پرچمداران مکتب پارناسیسم یا همان قائلانِ شعار «هنر برای هنر»، پایبندی به نگاه زیبایی شناسانه را در شعر نادیده گرفته است، به عبارتی دیگر می توان گفت وفاداری شاعر به عنصر محتوا، گاهی شتابزدگی او و در نتیجه انتقال پیام، به ساده ترین زبان ممکن را موجب می شود، به گونه ای که شاعر را با یک رویکرد اتوماتیزم گونه در حین نوشتن مواجه می کند، گویی می خواهد خبر عظیمی را به جهت اهمیتش در سریع ترین زمان ممکن و هایکو وار، به جهانیان مخابره کند، از این رو اصالت محتوا و تامین آن در نظرش به نسبت دیگر عناصر و اجزا شعر، کلیت و ارجح است، شاهد مثال اینکه شاعر رنجش خاطری هم از این جهت دارد، آنجا که به قول خودش می گوید: عمری است دچار ریز بینی شده ایم درگیر نگاره های چینی شده ایم… اما هرقدر هم که پسند عصر مدرنیته ای که در آن به سر می بریم و شرایطی که ایجاب می کند، چیزی جز شتابزدگی نباشد؛ موسی عصمتی به عنوان یک شاعر باید مستقل از هنجارهای حاکم عمل کند. خصوصاً اینکه به شهادت غزلیاتش و بعضی از همین رباعی ها، او شاعری است دیرآشنا با عناصر اصلی شعر از جمله تخیل، از این رو بسآمد آرایه های لفظی و معنایی همچون ایهام، حس آمیزی، اغراق، ایماژ و … در اثرش مشهود است. او حتی گاه قالب کوتاه رباعی را مجالی بلند و مستعد برای درنگ و تامل در همه امور هستی و حتی اجزاء طبیعت برمی شمرد و به وقت ضرورت، تصویرپردازی های موفق و باریک اندیشانه ای را خلق می کند. برای مثال در این رباعی ها: عمری است به ما همیشه خوبی کرده هر پنجره را غبار روبی کرده باران همه جای روستای ما را چون ظرف عتیقه نقره کوبی کرده یا این رباعی:
Показати все...
سرخسگرام

تاریخ، فرهنگ و مردم شهرستان سرخس، از1859میلادی برابربا 1238 خورشیدی/تأسیس قلعه سرخس ناصری تا زمان حاضر لینک کانال:

https://telegram.me/sarakhsgram

مدیر کانال: علی اصغر نامی @aliasgharnami

👍 2
Показати все...
این شاعر چشم‌بسته روشن‌بین

خراسان‌رضوی - موسی عصمتی شاعر نابینا اما توانای هم‌عصر ما به شهادت غزلیات خوبش و همین طور انتخاب عناوین با مسما برای کتاب‌هایش از جمله «بی چشمداشت»، توانسته نامش را در زمره شاعران موفق خراسان بزرگ و ایران بگنجاند.