cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

بی هراس ِدیده شدن | پیام شمس‌الدینی

نوشته‌ها و شعرهای #پیام_شمس_الدینی www.instagram.com/shams_payam/ ...

Більше
Рекламні дописи
260
Підписники
Немає даних24 години
-27 днів
-230 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

Фото недоступнеДивитись в Telegram
هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (سورة الأنبياء: 3) هست این، یعنی نیست مگر آدمیی مانند شما؛ اُ پَس می‌آییت بجادویی، و شما می‌بینیت؟ ترجمه‌ای فارسی از ماوراء النهر، قرن ششم هجری گالری فریر ساکلر، مؤسسۀ اسمیتْسونِیَن https://t.me/kariminiaa
Показати все...
◼️ نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول ‎(بخش ۲۱) ‎حکیم نظامی گنجوی چون فریب زبان او دیدم گوش کردم ولیک نشیندم چند کوشیدم از سکونت و شرم آهنم تیز بود و آتش گرم بختم از دور گفت کای نادان (لیس قریه وراء عبادان) من خام از زیادت اندیشی به کمی اوفتادم از بیشی گفتم ای سخت کرده کار مرا برده یکبارگی قرار مرا صدهزار آدمی در این غم مرد که سوی گنج راه داند برد من که پایم فروشداست به گنج دست چون دارم ارچه بینم رنج نیست ممکن که تا دمی دارم سر زلفت ز دست بگذارم یا بر این تخت شمع من بفروز یا چو تختم به چارمیخ بدوز یا بر این نطع رقص کن برخیز یا دگر نطع خواه و خونم ریز دل و جانی و هوش و بینائی از تو چون باشدم شکیبائی غرضی کز تو دلستان یابم رایگانست اگر به جان یابم کیست کو گنج رایگان نخرد وارزوئی چنین به جان نخرد شمع‌وار امشبی برافروزم کز غمت چون چراغ می‌سوزم سوز تو زنده دادم چو چراغ زنده با سوز و مرده هست به داغ آفتاب آر بگردد از سر سوز تنگ روزی شود ز تنگی روز این نه کامست کز تو می‌جویم خوابی از بهر خویش می‌گویم مغز من خفته شد درین چه شکیست خفته و مرده بلکه هردو یکیست گرنه چشمم رخ ترا دیدی این چنین خوابها کجا دیدی گر بر آنی که خون من ریزی تیز شو هان که خون کند تیزی وانگه از جوش خون و آتش مغز حمله بردم بران شکوفه نغز در گنجینه را گرفتم زود تا کنم لعل را عقیق آمود زارزوئی چنانکه بود نداشت لابها کرد و هیچ سود نداشت در صبوری بدان نواله نوش مهل می‌خواست من نکردم گوش خورد سوگند کین خزینه تراست امشب امید و کام دل فرداست امشبی بر امید گنج بساز شب فردا خزینه می‌پرداز صبر کردن شبی محالی نیست آخر امشب شبیست سالی نیست او همی‌گفت و من چو دشنه تیز در کمر کرده دست کور آویز خواهشی کو ز بهر خود می‌کرد خارشم را یکی به صد می‌کرد تا بدانجا رسید کز چستی دادم آن بند بسته را سستی چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بی‌قراری من گفت یک لحظه دیده را در بند تا گشایم در خزینه قند چون گشادم بر آنچه داری رأی در برم گیر و دیده را بگشای من به شیرینی بهانه او دیده بر بستم از خزانه او #نظامی، #خمسه ، #هفت_پیکر #شنبه #گنبد_سیاه @PayamShamseDini
Показати все...
Repost from Amir Tafti
05:08
Відео недоступнеДивитись в Telegram
«تصنیف رند شیدا» خواننده و آهنگساز امیر محمد تفتی تنظیم علیرضا گرانفر اجرا توسط گروه قمر به سرپرستی نوید دهقان شعر مولانا برای حمایت از این آثار لطفا به کانال یوتیوب امیر محمد تفتی بپیوندید. https://youtu.be/XpbF1Ld9lwA?si=nXN8mJyHGTMpxbA7
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
باردیگر رفت‌وآمد زنبورها این بار از پیچ امین‌الدولۀ زرد به پیچ امین‌الدولۀ سفید. پیام شمس‌الدینی @PayamShamseDini
Показати все...
جِگَرِت شَم / علی قزلباش دَس مَریزا که چه دنیایی تو ساختی گُلُکُم پای من واسسیدی و عشقا نباختی گُلُکُم دَس مَریزا که دل و دلبرُمی همیشه هر جا باشم تا بَرُمی خَشُمَه صُب تا پَسین سر بِذارَم رو دومنِت چِقَه شیرینه برام لحظه به لحظه بودنِت گَلِ دل هستی و قَدرِت می‌دونم پای عشقت تا همیشَه می‌مونم جِگَرِت شَم گُلُکُم ای‌یه‌چون دل مِ‌بری کَفترِ قصه منم وُ تو بَرام بال وُ پری دسُتکات تو دست من چه هوای دلکَشی من گَفُم اینه که تو خیلی خَشی من گَفُم اینه که تو خیلی خَشی حادِرُم هَستی و من حادِرَتَم شَخِ شَخ یار منی یار تواَم دل من بَندِتَه تا آخر عمر عاشق و دلدار تواَم ای همۀ دار و ندارُم تو همۀ دار و ندارُم جگرت شم گُلُکُم ای‌یه‌چون دل مِ‌بری کَفترِ قصه منم و تو برام بال وُ پری... ...
Показати все...