ذکرالله - محمدجهانی
دوستان جهت ارتباط با ادمین میتوانید با ای دی زیر در ارتباط باشید @jahani17
Більше573
Підписники
-124 години
+397 днів
+2830 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from ملی مذهبی
Фото недоступнеДивитись в Telegram
ایستادگی بر مدارِ حق و مبارزه
✍ صدیقه وسمقی
♦من و امثال من میایستیم تا فرزندان ما و آیندگان گمان نکنند که نسل ما نسل نادان و ناآگاهی بوده است. ما به دلیل یک اشتباه شاید ناگزیر تاریخی به روحانیت اعتماد کردیم و ندانستیم که خدعهها در پیش است و بدین ترتیب در شکلگیری حکومتی سهیم شدیم که کشور ما را به وضع فلاکتبار کنونی رسانده است و رنجهای فراوانی را بر فرزندان ما به ویژه دخترانمان تحمیل نموده و تقریبا همهی مواهب اولیهی یک زندگی با کرامت را از آنان سلب کرده است.
♦ما میدانیم که برای تصحیح اشتباه خود باید بایستیم تا ایران را به سرزمینی تبدیل کنیم که فرزندانمان زیستن در آنجا را به زیستن در هر جای دیگر ترجیح دهند.
melimazhabi.com
✅@mellimazzhabi
Repost from ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
دکتر صدیقه وسمقی
اُستاده همچو کوه
✍ رحیم قمیشی
در جبهه جنگ، تنومند بودن یک مزیت بود.
اینکه بتوانی یک تنه تیربار را برداری، یک نوار چند متری فشنگ دور خودت بپیچی و بزنی به قلب دشمن.
خیلی وقتها نوجوانها یا جوانهای کم جثه را، عذرشان را میخواستیم.
- نه! شما مناسب جنگ نیستید!
نمیدانستیم گاه همین کوچک جثهها، ستونهای تانک را میتوانند عقب برانند.
با عزم پولادینشان، با اراده شکست ناپذیرشان، با ایستادن شجاعانهشان.
۳۵ سال از جنگ گذشت. دوباره یاد آن روزها افتادم. دقیقا همان روزها...
خانمی با جثهای کوچک ایستاده بود، همچون کوه.
دیدن خانم دکتر صدیقه وسمقی، شاعر، پژوهشگر و نویسندۀ از زندان رها شده، و روحیه و امیدش، و لبخند و آرامشش، و شجاعت و بزرگیاش چنان به من توان داد، که احساس کردم همت زنده شده، و میگوید؛ نترس، وقتی راه درست را انتخاب کردهای چرا باید نگران باشی!
جمعه به اتفاق آقای دانشفر، رفتیم به دیدار دکتر وسمقی و همسر صبور، باوفا و باصفایش آقای ابراهیم زاده.
آنها از وقتی گفتند که ماموران ریخته بودند به خانهشان، که اگر در را باز نکنید آن را خواهیم شکست.
از وقتی گفتند که در سوئد به آنها گفته بودند اگر برگردید یکراست میروید زندان! همه گفته بودند برنگردید.
و آنها برگشته بودند.
از وقتی که در طول زندان تنها به جرم نگذاشتن روسری، یک بار هم اجازه ملاقات بهاو نداده بودند و یک بار هم اجازه اعزام به بیمارستان. با وجود حال بدش، و چشمان آسیب دیدهاش.
از وقتی که همبندیهایش را صدا کرده بود بیایید که باید وصیت کنم، من بعید است تا صبح زنده باشم.
و از وقتی که هر زندانبانی، دیده او با عصای سفید باید در بند راه برود، خجالتزده شده. حتی مامورانی که برای بردنش آمده بودند درِ خانه را بشکنند، وقتی دیدند خانمی مؤدب، با چند درصد اندک بینایی، از اتاق میآید بیرون، ناگهان آب میشوند؛
- ما نمیدانستیم "شما" را باید دستگیر کنیم!
خانم دکتر وسمقی علاوه بر شاعری، و استادی دانشگاه، یک دین پژوه است و یک محقق برجسته. میگوید من وقتی خارج از ایران بودم به این نتیجه رسیدم پوشش سر زن، جزو احکام خدا نیست. اما گذاشتم بیایم ایران تا آن را عمل کنم.
وقتی که دیدم استبداد، حجاب را بهانه کرده تا تنها زنان را تحقیر کند.
او میایستد، محکم و استوار؛
- شما سنگ کدام دین را به سینه میزنید؟
آن خدایی که پوشش موی سر زن برایش مهمتر است تا شخصیتش، تا بزرگیاش، تا آزادیاش، تا شرافتش، آن خدای ما نیست!
استاد وسمقی خاطرات فراوانی از زندان دارد. خاطراتی ناگفتنی.
اما مهمتر از همه چیز برایش دختران و زنانی هستند که امروز جور و ستم دهها ساله را با شجاعت تمام، کنار میزنند.
و از من و آفای دانشفر میپرسد؛
- کجایند آن رزمندگانی که برای حفظ وطن و هممیهنانشان حاضر بودند جان بدهند؟ کجایند آن بچهها که برای نجات خواهران و مادرانشان اسلحه میگرفتند، برابر دشمن میایستادند و ذرهای ترس به دل راه نمیدادند.
و من خجالت زده تنها نگاهش میکنم.
- نمیبینند بر سر زنان و دخترانشان چه میآید؟ نمیبینند دلهره تا اعماق وجود آنها رخنه کرده. چگونه بیگانه پنداشته میشوند. تحقیر میشوند و عذاب میکشند.
دیگر نمیتوانم حتی نگاهش کنم...
تنها میتوانم بگویم؛
ما زندهایم. اما درک آنچه بر شما میگذرد واقعا برایمان دشوار است.
و قول میدهم آرام نگیرم... و آرام نگیریم
خانم دکتر کتابهای محققانهاش تنها در خارج به چند زبان چاپ شدهاند و هنوز در ایران دسترسی به آنها ممکن نیست!
خانم وسمقی از فرودگاه و در راه بازگشت، به زندان هدایت میشود.
که چرا آزاد اندیشیده!
نظام از یک خانم با عصای سفید وحشت دارد.
قسم به قلم که استبداد ماندنی نیست.
قسم به قلم که آزاد زنان، همان رزمندگان دیروزند.
قسم به قلم که ما پشت دختران و خواهرانمان را خالی نخواهیم کرد.
ما هنوز زندهایم.
و قدرتمان را
و خودمان را
باور داریم!
خانم وسمقی!
ممنونم که یادم آوردی بزرگی به ظاهر نیست. بزرگی به اسلحه نیست.
بزرگی به اراده انسانهاست.
و من قول میدهم
همه ما، مثل تو
اُستادهایم
چو کوه
@ghomeishi3
Фото недоступнеДивитись в Telegram
سلام بر باران تجلی سفر
به مراتب کلام زیبنده به هدایت
باران را وصال دریاست
ادب را وصال ادبیات
سخن را وصال به آسمان است
آنگاه بر پنجره مناجات کلامی جان
پرواز گیرد و بر تکانه های سبز
رویش باور سبز پرورده گردد
پروردگارا تو سپاس بر برکت بارانت
و باورسبز باور وجود
به هنرکده پاک گیتی
🔊فایل صوتی
عبدالکریم سروش
چرا غمگین میشویم
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
گزارش(2519)
دانایی
همینکه شما در زندگی ، اراده وتلاش برای "دانایی"کنید به شما "دانایی" داده میشود
همینکه اراده وتلاش برای "معنویت" کنید
همینکه اراده وتلاش برای "عشق"کنید
همینکه قدم در راه ایمان"بگذارید به شما" ایمان " را میدهند(مجادله -22)
همینکه در مسیر"آگاهی و حیات وشادی" بیایید
به آنها میرسید
همینکه شما خدارا دعاکنید، خدا دراختیارشما قرارمی گیرد(غافر-60)
همینکه شما"فاذکرونی"کنید به شما"اذکرکم"داده میشود(بقره-152)
همینکه اراده وتلاش "حکمت"کنید به شما "حکمت "داده میشود(بقره-269)
همینکه تلاش و اراده "حق" و "راستی" کنید ،آمدنی میشود وباطل را نابود میکند(اسرا-81)
هرچیز که درجستن آنی ، آنی
و
چونکه شما اراده "جهل و خرافات "کنید پس خدا هم برای شما شیطان یا اهریمن را می فرستد(نسا-117)
و
چونکه شما پشت سرهم جلوی چشم مردم و درتلویزیون "دروغ های کثیر"میگویید،شیطان رانزد شما میفرستیم تا باشیطان ،قرین ومتحد شوید(شعرا-222)
محمدجهانی
Фото недоступнеДивитись в Telegram
همینکه به شما
حس شکفتن وشکوفایی وموفقیت
دست بدهد ،
شما به منطقه شادی وارد میشوید
و انرژی مثبت میگیرید
و به احوال خوش میرسید
گزارش(2518)
شادی چیست
همینکه به شما حس" شکفتن وشکوفایی وموفقیت" دست بدهد ،شما به منطقه شادی وارد میشوید وانرژی مثبت میگیرید و به" احوال خوش " میرسید
این شادی و شکوفایی کجاها ممکن میشود؟
1-لحظه دیدن زیبائی ها
2-لحظه کشف قوانین علمی ازطبیعت
3-لحظه ابتکارات هنری
4-لحظه اختراعات صنعتی وفنی وطراحی ها وساختن ها
5-لحظه عاشق شدن وعاشقانه رفتارکردن
6-لحظه عارف شدن وشهودکردن ودیدن جمال وجلال خدا
7-لحظه آفرینش کلمات واشعار تازه حیاتبخش
8-لحظه ترانه خواندن و رقصیدن وساززدن وشنیدن ودیدن آنها وشرکت درجشن ها
9-لحظه دیدن تازگی ها ونو آوری ها
10-لحظه دیدار عزیزان و دوستان خوب
11-لحظه ای که به امید و به آگاهی تازه وحیاتبخش، روبرو میشویم
12-لحظه رسیدن به آرزوها وزندگی موفق
13-لحظه پشت سرگذاشتن غم و رنج ورسیدن به آرامش
14-لحظه پیروز شدن ها و کنترل زندگی را بدست گرفتن
باشادی ،سیستم عصبی و ایمنی بدن تقویت میشود وهورمون های شادی برای سلامتی جسم ماتولید میشوند وحضور "فرشتگان و روح را" تجربه میکنیم
هر زمان، نو میشود دنیا و ما
بیخبر ازنو شدن اندر بقا
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
محمدجهانی
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور، تخت شاهی ندید
جهان را بخوبی من آراستم
چنان گشت گیتی که من خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است
همه پوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم و شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست؟
گرایدون که دانید من کردم این
مرا خواند باید جهانآفرین
شاهنامه
حکیم ابوالقاسم
Фото недоступнеДивитись в Telegram
گزارش
چگونه به معنویت ؟
این جهان ،تماما "خدای ظاهر"است ومقدس!
ودنیای مارا زیبا ونیکو آفریده است (براساس حسن)وراه رسیدن به معنویت یا" خدای باطن"(فرشتگان و روح و خدا)ازطریق همین دنیا وطبیعت ومردم میباشد(دنیا مبنای آخرت ومعنویت)
بمیزانیکه شما بطور آگاهانه قدم درمسیر دوموضوع زیربگذارید(که عقلانی هم هست)، به معنویت اقدام کرده اید ومقدمات حس حضور فرشتگان و روح خدارا برای خود ممکن میکنید:
1-راستی وصدق
2-مخالفت با دروغ
ونتیجه تلاش شمارا سریعا نظام معنایی عالم ،درک میکند وبسوی شما می آید ودریچه نور الهی رابرای شمابازمیکند ولحظاتی شمارا داخل بهشت شادی بخش درهمین دنیا میکند واحوال خوش(یصلح بالهم) دست میدهد
زیرا فرشتگان و روح خدا دارای همان دو ویژگی فوق میباشند وتعریف میشوند بصورت زیر:
1-روح خدا
که حیاتبخشی وآگاهی بخشی میکند
2-فرشتگان خدا
که پاکسازی آلودگی ها وخرافات میکنند
این دو خواسته وتلاش شما بصورت " حق" برشماظاهرمیشوند
محمدجهانی
Repost from ❤ذوق مستان❤️
عرفان را زندگی کن
عرفان نوعی فرزانگی ست که باید به زندگی بیاید؛ نوعی فهمیدن زمین و زمان است؛ نوعی قدر دانستن و بهره مندی ست.
عرفان یعنی برخلاف اندوه مدام زندگی، شادمان بودن.
عرفان یعنی روشنی برخلاف این ظلمت ناگزیر که ما را احاطه کرده و در خود می فشارد.
این شادمانی از اتصال می آید و این روشنی از شناخت.
اگر عرفان از کتاب ها بیرون نیاید و از حکایتها و قصه ها و قصیده ها و غزل ها فراتر نرود، دانستنش چه فایده دارد و خواندنش چه نتیجه خواهد داشت؟!
دین و شریعت و حکمت و تصوف و عرفان هر کدام باید به کار ما بیاید، باید حال ما را بهتر کند و زندگی ما را معنادارتر و عمیق تر؛ و اگر نکند یعنی چیزی اشتباه است باید آن اشتباه را پیدا کرد و تصحیحش کرد.
من عرفان را از کتاب ها در آوردم و به بالکن کوچک خانه آوردم؛ آن را آویختم و آن را کاشتم زیرا عرفان روییدن بود و روشنی.
حالا عابران با خود می گویند در این خانه کسی ست که دارد زندگی می کند آنها اما خبر ندارند که من زندگی را از کجا آورده ام...
#عرفان_نظرآهاری
@zugemastan